در حال بارگذاری ...
...

به گزارش سایت ایران تئاتر این کتاب 192 صفحه‌ای در قسمت‌های تئوری و تمرینات همراه با طراحی جلد بهرام شادانفر در شمارگان سه هزار نسخه و قیمت 2500 تومان چاپ شده است.

به گزارش سایت ایران تئاتر این کتاب ۱۹۲ صفحه‌ای در قسمت‌های تئوری و تمرینات همراه با طراحی جلد بهرام شادانفر در شمارگان سه هزار نسخه و قیمت ۲۵۰۰ تومان چاپ شده است.

انتشارات نمایش مرکز هنرهای نمایشی کتاب "رنگین کمان آرزو" که تکنیک تئاتری و درمانی آگوستوبوال به قلم خود اوست را با ترجمه بهار صیرفی چاپ و منتشر کرد.
به گزارش سایت ایران تئاتر این کتاب 192 صفحه‌ای در قسمت‌های تئوری و تمرینات همراه با طراحی جلد بهرام شادانفر در شمارگان سه هزار نسخه و قیمت 2500 تومان چاپ شده است.
کتاب رنگین کمان آرزو به معرفی تکنیکهای تئاتری و درمانی آگوستو بوال کارگردان و نظریه پرداز برزیلی می پردازد. بوال در دهه 1950، در دوران حکومت دیکتاتوری در برزیل تئاتر ستمدیدگان را آغاز کرد. او کار خود را از نمایشهای سیاسی با مدیریت در تئاتر ارنا سائوپولو به حیطه وسیعی از انواع گونه های متفاوت تجربه های تئاتری در کشورهای مختلف دنیا گسترش داده است: "تئاتر تصویری"، "تئاتر نامرئی"، "شورایی"، "میدانی"، "تئاتر قانون گذار" در دوره عضویت شورای شهرسائوپولو و سپس تکنیکهای درمانی" پلیس در سر" و "رنگین کمان آرزو". تئاتر او در کارکردهای سیاسی، اجتماعی، آموزشی، فردی و روانشناسی وارد می شود و همچنان به شکل تئاتر باقی می ماند. در سال 1997 بوال تئاتر خود را در حوزه تئاتر رسمی معتبر ارائه می دهد و از تکنیکهای درمانی در اجرای هملت با همکاری کمپانی رویال شکسپیر استفاده می کند. برخی از تکنیکها و نظریات تئاتری بوال در دو کتاب پیشین او "بازیهایی برای بازیگران و نابازیگران"(حمید گرشاسبی-انتشارات حوزه هنری 1378) و "تئاتر مردم ستمدیده"(جواد ذوالفقاری-مریم قاسمی- انتشارات موسسه فرهنگی و هنری نوروز هنر 1382) معرفی شده است. کنفرانس سالانه بین المللیPTO "Pedagogy & Theatre of the Oppressed" از سال 1995 هرسال در اواخر ماه می برگزار می شود و به معرفی و تمرین روشهای بوال در کارگاههای خود می پردازد . کنفرانس سال 2008 نیز در روزهای 22 تا 25 ماه می در دانشگاه Nebraska در Omahaبا موضوع محوری "تغییـر" و با حضور آگوستو بوال و فرزندش جولیان برگزار خواهد شد.

بوال مجموعه تجربیات تئاتری خود را به سه مرحله و سبک کلی تقسیم می کند. آغاز تئاتر ستمدیدگان با نمایشنامه های قهرمانانه ای است که او در مبارزه با ظلم و ستم موجود می نویسد و آنها را درمناطق روستایی و برای فراخواندن ستمدیدگان به نبرد با ستمگر، نمایش میدهد. در یکی از اجراها، در یک روستا، "ویرجیلیو" از بین تماشاگران به نزد بوال می آید و می گوید: "این اتفاق خیلی جالبی است. مردم شما را دوست دارند ، مردان شهرنشین جوانی که درست مثل ما فکر میکنند، ما باید خونمان را برای سرزمینمان بدهیم. پس به همراه هم میرویم، شما با تفنگهای خودتان و ما با تفنگهای خودمان و میرویم قلدرهای کلنل را می گیریم." گروه تئاتری مسلماً نمیتواند آنها را همراهی کند. بوال می گوید: من دیگر هرگز نمایشنامه هایی که در آنها نصیحت و توصیه باشد یا بخواهد پیامی را برساند ننوشتم، غیر از وقتی که خودم نیز در معرض ریسک و خطری کاملاً یکسان با دیگران قرار داشتم.

درسال 1973، در پرو، در چارچوب یک پروژه سوادآموزی بوسیله تئاتر، سبک جدیدی از تئاتر را آغاز کردم و آن را "دراماتورژی همزمان " نام نهادم: ما یک نمایش بازی میکردیم که مشکلی را مطرح می کرد و سپس در پی یافتن راه حلی بودیم. نمایش تا لحظه بحرانی اجرا میشد و شخص اول داستان باید یک تصمیم میگرفت. در اینجا ما نمایش را متوقف میکردیم و تماشاگران پیشنهاد میدادند و بازیگران تمام پیشنهاد ها را روی صحنه با بداهه سازی اجرا میکردند. این یک پروسه گروهی بود. ما دیگر نصیحت و وعظ نمیکردیم، ما داشتیم در کنار هم چیزی یاد میگرفتیم، اما هنوز بازیگران قدرت متفاوت و تسلط خود را بر صحنه حفظ کرده بودند. در یکی از این اجراها، زنی تقاضا کرد که مشکل شخصی او را با شوهرش، به کمک تئاتر بررسی کنیم. تئاتر آغاز شد و بازیگران پیشنهادهای متفاوت تماشاگران را روی صحنه اجرا میکردند. در میان تماشاگران متوجه زنی شدم که داشت از عصبانیت منفجر میشد. از او خواستم تا اگر ایده ای دارد، بگوید. او گفت:"کاری که زن باید بکند اینست: بگذارد تا شوهرش داخل شود، با او خیلی واضح و شفاف صحبت کند و بعد فقط در این حالت است که میتواند اورا ببخشد." پیشنهاد او را چندبار اجرا کردیم، اما او ناراضی بود. -"خانم ما داریم نهایت تلاشمان را برای اجرای پیشنهاد شما میکنیم، اما اگر شما هنوز راضی نشده اید، چرا خودتان روی صحنه نمی آیید و به ما نشان نمی دهید که منظورتان از یک گفتگوی بسیار روشن و واضح چیست؟"، آن زن، گل از گلش شکفت و پرسید :"میتوانم؟" -"بله، بفرمایید."... او روی صحنه آمد، بازیگر بی دفاع نقش شوهر را گرفت و او را با یک جاروی دسته دار کتک میزد و همزمان برای او از عقایدش درباره چگونگی روابط زن و مرد سخن میگفت. موضوع خیلی روشن بود، واضح تر از این نمی توانست باشد.
زمانی که تماشاگر خودش به روی صحنه می آید و بازی ای را که در ذهن دارد اجرا می کند، آن را به شیوه ای کاملاً شخصی، یگانه و غیر قابل انتقال انجام می دهد، به طوری که تنها خودش می تواند این کار رابکند و هیچ بازیگری نمی تواند این کار را به جای او انجام دهد. یک بازیگر بر روی صحنه، مترجمی است که در طی ترجمان خود، بازی را اشتباه انجام می دهد و انجام اشتباهِ بازی اجتناب ناپذیر است، همانطور که ایتالیاییها می گویند: "Tradutore,Traditore" : مترجم، تو یک خائن هستی. ( گفته مشهور یک امپراطور روم به مترجم خود )
و اینگونه تئاتر میدانی (Forum) متولد شد. در این سبک از کار تئاتر، زمان بحث و گفتگو در انتهای کار نیست. نمایش، خود محل بحث و تریبون است. شاید این نوعی محکوم کردن بود. ما صحنه ای را که قربانگاه بازیگری است که به تنهایی تمام مسئولیتها را بر دوش دارد محکوم می کنیم. ما بازی هنرمندان حرفه ای راکنار می گذاریم تا با همراهی گروه، نمایش تازه ای بسازیم. نمایشی که شیوه قدیمی و سنتی آموزش را دنبال نمی کند، بلکه یک نوع آموزش درون گروهی است. در یک تئاتر به سبک استانیسلاوسکی، بازیگر می داند که بازیگر است، اما هشیارانه میکوشد تا حضور تماشاگران را نادیده بگیرد. در یک تئاتر به سبک برشت، بازیگر کاملاً نسبت به حضور تماشاگران آگاه است و با آنها به شکل مخاطبان واقعی برخورد میکند، اما مخاطبانی بیحرکت، بنا براین حتی در این حالت هم با تک گویی مواجه هستیم. تنها در یک تئاتر میدانی (Forum) تماشاگران صاحب صدا، حرکت و رنگ میشوند و این امکان را می یابند که عقاید وآرزوهایشان را به نمایش درآورند. در یک برنامۀ تئاتر ستمدیدگان، تماشاگری وجود ندارد، تنها شاهدان فعال (تماشا- بازیگران Spect-actor) هستند. کانون توجه در سالن است و نه در روی صحنه. تصویر یا صحنه ای که در شاهدان انعکاسی نداشته باشد نمی تواند با این تکنیکها کار شود، زیرا یک مورد کاملاً شخصی و غیر قابل تعمیم خواهد بود . در تئاتر سنتی، یک قانون وجود دارد؛ قانون عدم مداخلۀ تماشاگران و در تئاتر ستمدیدگان، یک ایده اصلی وجود دارد: مداخله و تعارض. زمانی که فرد ستمدیده، خود به شخصه به اجرای نمایش بپردازد(به جای این که بازیگری به جای او باشد)، نمایش این عمل در صحنه تئاتری، او را قادر می سازد تا خود را برای انجام آن در زندگی واقعی آماده کند.این تئوری به وضوح نظریۀ کاتارسیس ارسطو را رد می کند که در آن حس " عاریتی" تماشاگر باعث تخلیه عواطفی می شود که در طی تماشای یک نمایش تجربه کرده است. هدف تئاتر ستمدیدگان، ایجاد آرامش و تعادل نیست بلکه بر هم زدن آرامش است تا راه را برای عمل باز کند.هدف آن به تحرک واداشتن است.این تهییج و تحریک )با عملی که در نتیجۀ آن می آید) تمام قفل هایی را که تحقق بخشیدن به این عمل را ممنوع کرده اند، می شکند. یعنی تماشا – بازیگران را تخلیه می کند و یک کاتارسیس است. کاتارسیس در تئاتر ستمدیدگان کاتارسیس قفل های زیان آور است.
"تئاتر آینه ای رو به طبیعت نگاه داشته است" (شکسپیر)
و تئاتر ستمدیدگان، آینه ایست که میتوانیم داخل آن شویم و تصویرمان را اصلاح کنیم !


منـابع :
• ماهنامه پیام یونسکو،"دگرگونی صحنه در تئاتر امروز"، شماره 330 ، تیرماه 1377
• سایت اینترنتی Pedagogy & Theatre of the Oppressed (PTO)
• “Rainbow of Desire”, Augusto Boal,(Eng Adrian Jackson), Routledge,1995