نگاهی به نمایش «به دست خواب بسپارم» به کارگردانی نرگس چاروسه
علامتی که هم اکنون میشنوید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است
ایران تئاتر، کیارش وفایی: داشتههای جهان هر کدام به نوعی فاصلهای بین بودن و یا نبودنهای بسیاری را پر میکنند. حجم مقیاس ماندگاری در لحظه اتفاق پیشکش زمانی در آینده خواهد شد که چه تبعاتی در انتظار نسل بعد قرار خواهد گرفت. آیا شرایط رو به سامان بیشتر خواهد رفت و یا هر چه که وجود دارد از قبل هم کوچکتر خواهد شد؟ تعلیق در پاسخ چنین سوالهایی بسیار به نکاتی ارتباط دارد که انسان دائم آنها را با خود مرور میکند.
انسان همیشه در تلاش است تا از طریق شرح مسائلی شرایط را تا آنجا که مقدور باشد برای خود مشخص کند. شرایطی که در آن اتفاقها نقشی اثرگذار دارند و آینده را به گونهای رقم خواهند زد که تمام داشتهها و نداشتهها میانگین معینی را به تصویر میکشند. لذا باید اشاره داشت ساختار اجتماعی هر جامعه نقشی تعیین کننده در بروز این موارد دارد که شاخصهایی چون تاریخ و فرهنگ، آداب و سنتها، رویدادهای سیاسی، اقتصادی و... را در خود تعریف داده است. بنابراین کنش و واکنش در این شکل از نکاتی بهره میگیرد که جزئیات بسیار مهم تلقی شده تا کلی قابل توصیف را بیان کند. البته وجود این دادهها از نگاهی دیگر باعث آن خواهد شد که جوامع بشری بدانند بر اساس پدید آمدن چه چیزهایی در زمان اکنون شرایط موجود را طی میکنند. حال در این میان شرح خاطرات از دورههای مختلف میتواند چون تابویی برای گفتن و شنیدن باشد که گاهی میتوان از آنها درس عبرت گرفت. پدیدهای به نام جنگ نیز یکی از عنوانهای دراماتیک به شمار میآید که در آن جامعه با تمام عنوانهایی که در خود دارد مورد توجه قرار میگیرد و تنها یک موضوع ملاک تشخیص نیست. زیرا انسان در آن لحظات همه چیز را به شکلی یکپارچه تجربه میکند. در واقع این پدیده مخرب بیشتر از آنکه جامعه را هدف قرار بدهد انسان را مورد هجوم مسائلی ناخواسته با هر سطح طبقاتی قرار میدهد. نمونه داخلی از این موضوع به جنگ هشت ساله یعنی همان جنگ تحمیلی باز میگردد که در آن زمان از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب مردم برای دفاع از خاک کشور بسیار کوشیدند تا تعرضی صورت نگیرد و کشورمان ایران همچنان پابرجا و استوار باشد. یادمان نرود مبارزه از مام وطن کنشی فراگیر بوده که با پشت سر گذاشتن شرایط آن دوران اکنون به راهکاری برای بهتر زیستن بدل شده است که در آن خاطرات بیشتر از آنکه شنیدنی باشد عبرتی برای نسلهای امروز است.
نمایش «به دست خواب بسپارم» سعی دارد که با شرح مسائل و بیان نکاتی که از نگاه خودش شنیدنی است بتواند تاثیرگذاری مورد قبولی را در ذهن مخاطب ایجاد کند. جهان متن این اثر با فراهم آوردن جزئیاتی که درک آنها کار پیچیده و سختی نیست قصد دارد تا با استفاده از ساختار روایت لحظاتی را بیان کند که همه چیز برگرفته از واقعیت است. لذا در این نمایش مخاطب تنها بعنوان شاهد قرار دارد، شاهدی که مسائل و رویدادهای دهه شصت را با هر اندازهای تجربه کرده و یا نسلهای دهه هفتاد به بعد که میخواهند بدانند در آن زمان مردم چگونه و با چه داشتههایی روزگار را تجربه میکردند. حال این دغدغه از سوی نویسنده سبب شده است که شخصیتهای نمایش هر یک بعنوان راوی پیش روی مخاطب قرار بگیرند و از زمان کودکی خود در آن زمان بگویند. در واقع بیان شرح حال این شخصیتها به نوعی برای کسانی که در آن دوران کودک بودهاند تا اندازهای غمانگیز و دلهرهآور و بیشتر قابل لمس است.
بنابراین استفاده از مولفه مونولوگ انتخابی درست و مناسب است تا شخصیتها بتوانند بنابر در نظر گرفتن موقعیت نمایشی که در آن قرار میگیرند مسائل را آن طور که باید شرح داده و در ظاهر یک شخصیت مستقل که کنش و واکنش او کاملا به فضای بیرونی ارتباطی ندارد و مستقیم از درون او نشات میگیرد برونریزی کند. در واقع ساختار اصلی این نمایش با قرار دادن شخصیت در موقعیت، فضایی را فراهم آورده تا ذهن مخاطب بیشتر از آنکه مشغول تحلیل و بررسی شود تصویرهایی را در درون خود شکل بدهد که شاید نمونههایی از آنها را دیده و یا شنیده باشد. لذا این نزدیک بودن سوژه به تجربه و باور مخاطب از دیگر تصمیمهایی بوده که سبب شده تا مخاطب در بیشتر اوقات نمایش بعنوان همراه باشد تا فردی مشاهدهگر. درک استنباطی به طور حتم یکی از کلید واژههایی است که در به وجود آمدن جهان متن و اثر نقشی پر رنگ داشته است.
شنیدن نریشن و جزئیات که از فضای درونی و ذهنی شخصیتها از ابتدای نمایش در فضا پخش میشود از جمله مواردی بوده که فضای نمایش را به گونهای آماده میکند تا مخاطب بداند به طور دقیق اکنون در چه موقعیت زمانی و مکانی قرار خواهد گرفت. البته این اتفاق تنها نکته تعیینکننده نیست، زیرا ساختار روایت به گونهای طراحی شده تا شخصیتها به شکلی موازی و با تقطیع درست بعنوان ما به ازایی از انسانهای آن زمان مسائلی از شکل زندگی کردن را در آن دهه بیان کنند. استفاده از خرده پیرنگها جزو مواردی بوده است که بسیار به نظم روایت و رویدادهایی که شرح داده میشوند یاری رسانده تا آن حس باورپذیری که مدنظر نویسنده و کارگردان این اثر بوده به خوبی در ذهن مخاطب تهنشین شود. در واقع هر شخصیت با زاویه دید خود از دوران جنگ و بمباران در دهه شصت میگوید که این رفتار از سوی آنها سبب شده تا روایتها با ادغام شدن در یکدیگر و به شکل روند موازی تصویری همخوان و جدا از هر نقصی را به تصویر در آورد. لذا باید اشاره داشت که جهان متن در این اثر بیشتر از سایر اجزا اهمیت خود را عیان میکند، زیرا همه چیز به ساختار منظم او باز میگردد که قابلیت دارد ریتم، تمپو و حتی برونریزیهای لحظهای هر شخصیت را هدایت کند. فضای نمایش «به دست خواب بسپارم» درست است که طراحی صحنه خاصی ندارد و یا از نورهای طراحی شده آنچنانی بهره نمیگیرد، اما در مقابل این قابلیت را دارد که مخاطب را از ابتدا تا انتها بیهیچ وقفهای با خود همراه میکند. شاید این موضوع جزو یکی از تمهیداتی بوده که بتواند حس همذاتپنداری را در مخاطب بیدار کند که اگر این چنین باشد میتوان گفت از عهده آن بر آمده است. تلفیق دوران جنگ، رویاهای کودکانه، تشریح زندگی زمانهایی که در آن ترس بیشتر از خاطره سازی به یادمان مانده در درامی متصل و منسجم که ساختاری قابل دفاع دارد جزو نکاتی است که توانسته بخشی از تاریخ معاصر کشورمان را به تصویر بکشد.
میزانسنهای قرینه و قطری در جهان نمایش این مجال را برای کارگردان نیز فراهم آورده تا بتواند شخصیتهای اثرش را در قالب مثلث متساوی الاضلاع پیش روی مخاطب قرار بدهد تا از این طریق انسجام را حتی در نوع حرکت آنها در صحنه نمایش رعایت کند. حال از نکات قابل توجه دیگر این اثر باید به بلوغ شخصیت از نظر سنی و درک شرایط اشاره داشت که جزو نکاتی بوده به شمار میآید که با جلو رفتن ماجراهای روایت در زمان صورت میگیرد.
بنابراین باید گفت اصولا تولید آثاری که تاریخ معاصر را بتواند در ذهن مخاطب بیشتر از قبل نمایان سازند امری مهم و لازم است. زیرا مخاطب امروز تنها از راه درک و تحلیل است که میتواند گذشته مردم کشور خود را شناخته و فردی مفید در آینده برای آنها باشد. یادمان باشد هر جزئی از گذشته میتواند یک کنش و هدف برای نسلهای نو باشد که مدیوم تئاتر بسیار در این ارتباط مفید و قابل درک است.