نویسنده و کارگردان، داستان تکراری را از کلام حذف کرده و به جای آن تصاویری خلق کردهاند که کاملاً گویاست و ارتباط موفقی نیز با چندهزار تماشاگر این زمین ورزشی سرپوشیده برقرار میکند اما همین پروداکشن عظیم آن چنان متن حمیدرضا آذرنگ را در چنبره خود دارد که در پایان شخصیتهای داستان او به راحتی فراموش میشوند گویی همان گونه که از تخیل او بیرون آمدهاند در غبار محو شدهاند.
نویسنده و کارگردان، داستان تکراری را از کلام حذف کرده و به جای آن تصاویری خلق کردهاند که کاملاً گویاست و ارتباط موفقی نیز با چندهزار تماشاگر این زمین ورزشی سرپوشیده برقرار میکند اما همین پروداکشن عظیم آن چنان متن حمیدرضا آذرنگ را در چنبره خود دارد که در پایان شخصیتهای داستان او به راحتی فراموش میشوند گویی همان گونه که از تخیل او بیرون آمدهاند در غبار محو شدهاند.
زهرا شایانفر:
این یادداشت با نگاه به اجرای نمایش"ماه در قاب "درمجموعه ورزشی شهید افراسیابی نوشته شده است که بعد از اجرای عمومی خود در این محل در بیست و ششمین جشنواره تئاتر فجر و در تالار وحدت روی صحنه رفت.
***
"در قاب ماه" نمایشی است که اتفاقات کوفه در سال 61 هجری و شهادت خاندان پیامبر(ص) را در دهه اول ماه محرم به تصویر میکشد. ویژگیهای منحصر به فرد این نمایش گذشته از نگارش متن و شیوه کارگردانی به استفاده از یک سالن ورزشی سرپوشیده(شهید افراسیابی) به عنوان محل اجرا بازمیگردد. موضوعات مذهبی و عاشورایی به خودی خود برای جذب مخاطب و تاثیر عمیق در آحاد جامعه از ویژگی های بسیاری بر خوردارند اما آنگاه که این موضوعات در قالب درام ارائه می شوند باید در چهار چوب این نظام اتفاقی کامل، دقیق و خلاق باشند .در اینجا مجموعه ای از نکات قابل این نمایش را به صورت یادداشت آورده ام.البته و به احتمال زیاد محل اجرا و شرایط ناشی از آن در شکل گیری قواعد زیبایی شناسی این نمایش تاثیر مهمی داشته است وبررسی نمایش بدون در نظر گرفتن این ویژگی ممکن نیست.
داستان
در قاب ماه از آنجا شروع میشود که دو گروه مسافر، البته از طبقات ضعیف جامعه اسلامی قرن اول هجری در شهر کوفه یکدیگر را ملاقات میکنند. پسری که مادری بیمار و دختری که برادری گنگ دارد از دو مسیر متفاوت عازم شام هستند تا به درمان بیماری خویشاوندان خود بپردازند. اینجاست که با شهر ملتهب و مردد کوفه مواجه میشوند. تأکید میکنم "شهر" زیرا نویسنده و کارگردان فضایی خلق کردهاند که در آن دیگر فرد معنایی ندارد. یک جریان، یک رویکرد و یک خواست مطرح است. این تلاش آنجایی به اوج میرسد که دو تصویر حک شده بر دیوار "ام کوفه" و "ابا کوفه" لب به سخن میگشایند و این مردم را فرزندان کوفه مینامند.
مسافران این داستان میبینند که چگونه سپاهیان کوفه از مردم دعوت به حضور در جنگی علیه خارج شدگان از دین میکنند. مادر این داستان ، فرزندش را به حضور در سپاه اسلام تشویق میکنند و از این مرحله به بعد دو زن تنها به سوی شام حرکت میکنند. نویسنده با بهرهگیری از تکنیکهای رویاپردازانه که نمونه آن در سخن گفتن دیوارهای کوفه ذکر شد ماجرایی که در دیگرسو رخ میدهد را به تصویر میکشد. قهرمانان این نمایش با چشم دوختن به ماه و گوش فرا دادن به سکوت شب در زمان و مکان سفر میکنند و وقایع جنگ نینوا را میبینند.
داستان این نمایش دو بخش مجزا را شامل میشود که شیوه اجرایی متفاوت نیز مرز جداکننده را با قوت بیشتری رسم کرده است.
در آن بخش که مربوط به حضور چهار مسافر است یک درام تاریخی شکل میگیرد که شیوه اجرایی کلاسیک و بازیهای اغراق شده آن قابل اشاره است و در بخش دیگر وقایع محرم سال 61 هجری روایت میشود. زبان نگارش در این بخش به استفاده از حرکات موزون و تک جملههایی در بیان احساسات را استوار شده است. نویسنده و کارگردان، داستان تکراری را از کلام حذف کرده و به جای آن تصاویری خلق کردهاند که کاملاً گویاست و ارتباط موفقی نیز با چندهزار تماشاگر این زمین ورزشی سرپوشیده برقرار میکند اما همین پروداکشن عظیم آن چنان متن حمیدرضا آذرنگ را در چنبره خود دارد که در پایان شخصیتهای داستان او به راحتی فراموش میشوند گویی همان گونه که از تخیل او بیرون آمدهاند در غبار محو شدهاند. هنوز نمیدانم این قوت اجراست یا ضعف آن که داستان هنوز هم، فقط و فقط داستان شهادت امام(ع) و اسارت خاندان اوست و هیچ کدام از شخصیتهای آذرنگ لحظهای به یاد ماندنی در اثر خلق نکردهاند.
حرکت
اگر تماشاگری چند نمایش پی در پی حسین مسافر آستانه را دیده باشد بیگمان تصویرسازیهای مشابه، حرکات فرم ساده و یکسان و ناهماهنگی گروه حرکت را مورد انتقاد قرار خواهد داد. کارگردان در این نمایش تصویرسازیهای چند تجربه گذشته خود در بخش حرکات فرم را بدون کوچکترین تغییری مورد استفاده قرار داده که شاید بزرگترین لطمه را نیز به کار زده است. در حالی که فضایی کلی که به مدد طراحی صحنه ایجاد شده بدیع و ظریف است.
طبیعی است که از جایگاه تماشاگران یک زمین ورزشی، بدون چشم مسلح و صدایی که با میکروفن تقویت شده به گوش میرسد نمیتوان درباره بازیگری صحبت کرد اما تجربه کورش زارعی در اجراهای پر پروداکشن باعث شده است شیوه بزرگنمایی متفاوت او در صدا و بدن اجرایی متفاوت نسبت به دیگران ارائه دهد. گامهای بلند و استفاده از انرژی منتشر شده در تمام بدن از ویژگیهای بازی او در نقشهای مختلف این نمایش است. به زبان ساده، از دورترین فاصله و در شلوغترین لحظات نمایش نیز میتوان او را در صحنه پیدا کرد.اگر گروه حرکات موزون نمایش "ماه در قاب"_ که از هنرمندان حرفه ای و متخصص این رشته در کنار نو آموزان تشکیل شده است_ تکنیک هایی همچون"شخصیت سازی با حرکت"،"ایجاد فرصت برای پارتنر و همراه"و"وقفه" را بیشتر مورد استفاده قرار می دادند ،این حرکات فضا وتصاویرعمیق تری رابرای شکل گیری روایت و تعریف آن برای مخاطب ایجاد می کردند.در تصویر سازی وقایع شهادت اهل بیت نقاط خالی وجود دارد که شاید به دلیل تمرکز زیاد روی شخصیت اولیاء اتفاق افتاده اما نمی توان نادیده گرفت که چشم مخاطب همان طور که در جستجوی رخداد نهایی است شخصیت های متفاوتی را می جوید وانتظار اتفاقات جدیدی را می کشد.
طراحی صحنه، لباس، نور
سالن شهید افراسیابی مستطیلی است که صحنه پایینترین سطح و جایگاه تماشاگران از بالا و مسلط بر بازیگران است. تمهید کارگردان در حذف حدود نیمی از این مستطیل فضای کافی برای هنرنمایی طراح صحنه را ایجاد کرده است.
رضا مهدی زاده که تجربیاتی در طراحی دکور پروژههای تاریخی دارد دو سمت صحنه را با استفاده از سه لته بزرگ نقاشی شده محصور کرده که آخرین لته تصویر دیوارهای بلند شهری را نشان میدهد که پنجرههایی گشوده دارد. این لتهها در عمق به وسیله یک اختلاف سطح راهرو مانند به هم متصل هستند. تابلوهایی از کوچه، منزل و بازار در آن بازی (خلق) میشود.
عقبتر و در ارتفاع بالاتر از لتههای شهر، فضای باز دیگری طراحی شده که چادرهایی به رنگ سفید و به شیوهای رها شده در میان فضا قرار دارند (محل استقرار اهل حرم) همه این سازهها در عمق میدان مستقر شده تا بیشترین فضای صحنه در اختیار گروه بازیگران و حرکت قرار گیرد. نورپردازی نقش عمده در جاندهی و تأکیدگذاری بر این فضاهای متنوع را دارد. در رنگآمیزی و طراحی لباسها و المانها میتوان تأثیر هنر تعزیه را مشاهده کرد و البته دقت، صبر و پشتکار گروه صحنه و لباس در تعویض این وسایل را که به ضرورت تغییر صحنه پیش میآید.
گاه فکر میکنم اگر لتههای سهگانه نیز قابلیت حرکت و جابهجا شدن میداشتند این سفر، کشف و شهود و سیر زمان و مکان بسیار کاملتر به تصویر درمیآمد. اما در این اجرا تنها به عنوان پردههای محصورکننده صحنه مورد استفاده قرار میگیرند که گاه بازیگران از میان آن تردد میکنند.
دوست داشتم یک بار دیگر و از جایگاههای پهلویی نمایش را میدیدم تا میتوانستم درباره سه سویه بودن آن مطلبی بنویسم اما آن چه در لحظه دیدن نمایش از ذهنم میگذشت این بود که چه کار خوبی کردهام که مرکز بلندترین ضلع مستطیل را برای نشستن انتخاب کردهام.
موسیقی
سعید ذهنی و گروه نوازدگان او یکی از مؤثرترین عناصر اجرایی این نمایش را بر عهده داشتهاند. بخش اعظم اجرا به وسیله موسیقی حماسی همراهی میشود.
اما شباهت موجود در قطعات باعث میشود پس از گذشت نیم ساعت جذابیت خود را از دست داده و برای گوش مخاطب یکنواخت شوند. به این مسأله باید انعکاسهای آزاردهنده دستگاههای پخش صدا و سالن را نیز افزود.
در یک نگاه کلی "در قاب ماه" اجرایی قابل قبول و تأثیرگذار از واقعه عاشورا ارائه داد که اشک از دیدگان بسیاری فرو ریخت و تصویرهایی به یادماندنی در ذهن مخاطب باقی گذاست. ترکیبی مناسب از تکنیک، فن و حرکت که موضوع را به خوبی در خود جای داده است. تئاتر باید بدون در نظر گرفتن موضوع اتفاقی کامل، دقیق و خلاق باشد و هنرمند هرگز مجاز نیست از موضوع برای پوشاندن ضعفهای تکنیکی خود استفاده کند.از این دیدگاه نمایش "ماه در قاب"در حوزه تئاتر مذهبی حرکتی رو به جلو محسوب می شود.