نمایش "ماچیسمو" به کارگردانی محمد یعقوبی برای اولین بار در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و یعقوبی طی یادداشتی ضمن تشریح شکلگیری این اجرا به سئوالات رایج درباره این متن پاسخ داده است.
1- ماچیسمو یعنی چه؟ ماچیسمو را بر اساس رمان کنسول افتخاری نوشته گراهام گرین و ترجمه زندهیاد احمد میرعلایی نوشتهام. نام ماچیسمو خوشآواتر از کنسول افتخاری است و از همه مهمتر نامی است پرسشبرانگیز. خب، ماچیسمو یعنی چه؟ پاسخش را در بند پایانی این متن خواهید خ
نمایش "ماچیسمو" به کارگردانی محمد یعقوبی برای اولین بار در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و یعقوبی طی یادداشتی ضمن تشریح شکلگیری این اجرا به سئوالات رایج درباره این متن پاسخ داده است. ۱- ماچیسمو یعنی چه؟ ماچیسمو را بر اساس رمان کنسول افتخاری نوشته گراهام گرین و ترجمه زندهیاد احمد میرعلایی نوشتهام. نام ماچیسمو خوشآواتر از کنسول افتخاری است و از همه مهمتر نامی است پرسشبرانگیز. خب، ماچیسمو یعنی چه؟ پاسخش را در بند پایانی این متن خواهید خواند.
نمایش "ماچیسمو" به کارگردانی محمد یعقوبی برای اولین بار در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و یعقوبی طی یادداشتی ضمن تشریح شکلگیری این اجرا به سئوالات رایج درباره این متن پاسخ داده است.
1- ماچیسمو یعنی چه؟ ماچیسمو را بر اساس رمان کنسول افتخاری نوشته گراهام گرین و ترجمه زندهیاد احمد میرعلایی نوشتهام. نام ماچیسمو خوشآواتر از کنسول افتخاری است و از همه مهمتر نامی است پرسشبرانگیز. خب، ماچیسمو یعنی چه؟ پاسخش را در بند پایانی این متن خواهید خواند.
2- ماچیسمو درباره چه کسانی است؟ چریکهای پاراگوئه همزمان با سفر دیکتاتور کشورشان به آرژانتین تصمیم میگیرند سفیر آمریکا را در خاک آرژانتین بربایند تا در ازای جان او درخواست آزادی بیست زندانی سیاسی کشورشان را بکنند. آنان امیدوارند که ژنرال دیکتاتور به احترام میزبان و همچنین برای حفظ رابطه با آمریکا به خواسته آنان تن در دهد. اما مشکل اینجاست که آنان به اشتباه یک کنسول افتخاری را میربایند. به راستی یک کنسول افتخاری چه اهمیت سیاسی برای مقامات خواهد داشت؟ کلنل پرز که مأمور پیگیری پرونده آدمربایی است تنها به فکر شکست آدمربایان است و هیچ اهمیتی به کشته شدن کنسول افتخاری نمیدهد. کلنل پرز به دکتر پلار مظنون است که پدرش در پاراگوئه زندانی سیاسی است.
3- ماچیسمو چند دقیقه بود؟ نمایشنامه ماچیسمو دو سه روز پیش از ارائه به دبیرخانه جشنواره 120 صفحه بود. در نتیجه یک نگاه سختگیرانه به نود صفحه تبدیل شد و این نسخه را به دبیرخانه تحویل دادم. از آغاز تمرین با بازیگران میدانستم که هنوز این تعداد صفحه نگرانکننده است و زمانی بیش از صد دقیقه برای اجرا را میشد از این تعداد صفحه پیشبینی کرد. اما ترجیح دادم تمرین با بازیگران را شروع کنم و در طی تمرین از متن کم کنم. وقتی که بازیگر دیالوگ را دارد میخواند یا از بر کرده و دارد به زبان میآورد بهتر میتوان به ضرورت یا عدم ضرورت وجود آن دیالوگ در کار پی برد. در روزهای تمرین چنان به جان متن افتادم که بازیگران هر روز در آغاز تمرین با نگاهی نگران میخواستند بدانند دیگر کدام دیالوگشان را حذف کردهام. به بازیگران گفتم دلایل قانعکنندهای برای گفتن دیالوگهایتان پیدا کنید که اگر پیشنهاد حذف دادم بتوانید از دیالوگهایتان دفاع کنید. این ماجرای کوتاه کردن متن دیگر به شوخی گروه ما تبدیل شده بود. به قول معروف هر بازیگری کلاهش را سفت چسبیده بود که مبادا باد ببردش. قدرت استدلالشان هم بالا رفته بود. دیالوگهایی بود که میخواستم حذفشان کنم و آنان توانستند قانعام کنند از خیر خذفشان بگذرم. و از حق نباید گذشت که خودشان هم برای حذف دیالوگهایشان پیشنهادهایی به من دادند. شاید هم میخواستند عطش مرا به کوتاه کردن متن سیراب کنند تا به جان دیالوگهای محبوبشان نیفتم.
4- ماچیسمو چند دقیقه است؟ در جدول برنامههای جشنواره نوشته شده ماچیسمو صد دقیقه است. از خود من پرسیدند، خودم گفتم صد دقیقه. تا آن روز صد دقیقه بود که برایم کابوس بود. نمیدانید تصور اجرای کاری دو سه ساعته چه کابوسی است برای من. ترجیح میدهم کارم مطابق ریتم زمانه نود دقیقه باشد و کمتر از این چه بهتر. میدانم که آثاری استثنایی وجود دارد یا خواهد داشت که به دو سه ساعت زمان برای ادا کردن حق مطلب نیازمند است اما ترجیح میدهم در این گونه استثناها من حضور نداشته باشم. امروز که دارم این یادداشت را مینویسم کارمان 84 دقیقه شده است و از 120 صفحه نمایشنامه آغازین فقط 57 صفحه باقی مانده است.
5- خب، ماچیسمو یعنی چه؟ تاکنون هر کس نام کار امسالم را پرسیده و پاسخم را شنیده بیدرنگ پرسیده ماچیسمو یعنی چه؟ کلنل پرز یکی از آدمهای کار ما میگوید:
کلنل پرز: (لبخندزنان) ماچیسمو که بماند، اون که دلیل اول و آخر همه اتفاقهای این جاست.
اینجا ماچیسمو کلمه دیگهای برای زندگیئه. کلمه دیگهای برای هوایی که تنفس میکنیم. اینجا یه مرد بدون ماچیسمو یه آدم مرده است.
زندهیاد احمد میرعلایی در پاورقی ترجمه خود ماچیسمو را به معنای غرور اسپانیایی ترجمه کرده است. اما من ترجیح میدهم مانند خود گراهام گرین نویسنده رمان کنسول افتخاری هر کس از لابهلای حرفهای شخصیتها به درک و تعبیر خود از معنای ماچیسمو برسد.