در حال بارگذاری ...
...

چقدر محروم هستیم ما اهالی کنونی تئاتر از آنچه امروز بر صحنه‌های جهانی می‌گذرد. بی‌تردید یکی از علل نرسیدن تئاتر ما به قله این هنر همین اندک بودن توشه دیداری ما است.

چقدر محروم هستیم ما اهالی کنونی تئاتر از آنچه امروز بر صحنه‌های جهانی می‌گذرد. بی‌تردید یکی از علل نرسیدن تئاتر ما به قله این هنر همین اندک بودن توشه دیداری ما است.

روز شنبه بیستم بهمن ماه است، ساعت پنج و نیم عصر. در سالن سمندریان دانشکده هنرهای زیبا به تماشای یک نمایش می‌روم: دوگانه‌ای دیگر (اورستیا-رومئو و ژولیت)، کار شیوا مسعودی.
نمایش پیش می‌رود و پیش می‌رود و بعد از آن که تمام شد، احساس می‌کنم یک حادثه رخ داده است.
چگونه این حادثه رخ می‌دهد و چرا حادثه است؟
این نمایش، برای طرحی از پیش تعیین شده، قرار است بر اساس دو اثر کلاسیک (یکی تراژدی و یکی کمدی-اورستیا و رومئو و ژولیت) برای یک جشنواره در رومانی آماده شوند و می‌خواهند که عروسکی هم باشند.
اجرایی که می‌بینیم یک نمایش عروسکی است و یکی از آثار منتخب این طرح از سوی دانشکده هنرهای زیبا برای جشنواره جهانی تئاتر فجر.
بله اجرا عروسکی است. هر چند گاهی انسان‌ها همچون تئاتر به بازی درمی‌آیند، اما نوع شخصیت‌پردازی این انسان‌ها هم عروسکی است.
در نمایش عروسکی کوشش می‌شود که کلام کوتاه باشد. در این اجرا تمام نمایشنامه اورستیا فقط به یک جمله خلاصه شده است: "آیا پیروزی تو به چنین جدالی می‌ارزید؟" در رومئو و ژولیت هم تنها به تکرار نام‌های رومئو، ژولیت، پاریس... و یک بار دیگر همین جمله از اورستیا بسنده می‌شود: "آیا پیروزی تو به چنین جدالی می‌ارزید؟" (جمله‌ای که باعث پیوند هر دو اجرا هم می‌شود.) کلام همین است و بس. در تراژدی اول مفهوم کمابیش گویا مطرح می‌شود، ولی در کمدی رومئو و ژولیت داستان ‌آن چنان گویاست که جوهره اثر را نه تنها کامل بیان می‌دارد، بلکه به خاطر عدم استفاده از کلام نمایش همه جایی، یا جهانی می‌شود و یک شوخی بامزه و زیبا با تراژدی بی‌نظیر شکسپیر.
یادمان باشد که برگزیدن، و به‌خصوص حریف چنین آثاری شدن، شهامتی بس والا می‌خواهد و درآوردن آن کاری است بس مشکل. ولی می‌بینیم دوگانه‌ای دیگر از این آزمون سخت پیروز درآمده است و نه تنها جوهره هر دو اثر را در خود دارد بلکه شیوه جدیدی در بیان اجرایی پیدا کرده است. به جرأت می‌توان گفت شده است: رومئو و ژولیت به روایت شیوا مسعودی.
هر چند بازی‌های انسانی هنوز خیلی کار دارد که درآید،‌ اما بخش‌های بازی با عروسک از گویایی و قدرت فراوان برخوردار است. موسیقی هم که نگو که چقدر همراه و یار نمایش است و چه درست و تأثیرگذار شنیده می‌شود.
نوآوری‌ها در کار بسیار است، فانتزی و تخیل اوج می‌گیرد. استفاده از ابزار چه درست و معنی‌دار است... مجموعه این عوامل اثری می‌سازد. ممتاز. یک اثر نمایشی شایسته دانشگاهی. به همین دلیل هم یک حادثه می‌شود.
اجرا که تمام شد، با خودم که قدم می‌زنم، فکر می‌کنم چگونه شده است که چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد. می‌دانم شیوا مسعودی، ‌به خاطر حرفه تدریس که دارد، رویدادهای نمایشی عروسکی ایران و جهان را پی می‌گیرد. می‌خواند و می‌نویسد. اما نمی‌تواند فقط همین باشد. علت باید فراتر از این باشد. یادم آمد.
یادم آمد. شیوا مسعودی تازگی‌ها به یکی، دو جشنواره جهانی نمایش عروسکی رفته است. انرژی و نوآوری‌هایش از آنجا می‌آید. بله، این اثر باید که حاصل این سفرهای پربار باشد که چنین نتیجه‌بخش شده است.
چرا؟ توضیح بیشتر می‌دهم.
اگر سینمای ما، اگر موسیقی ما، چنین پیشرفت کرده که می‌تواند در سطح جهانی مطرح باشد به علت آن است که هر سینماگر و موسیقی‌دان ایرانی به هر حال از طریقی (یعنی از این طریق یا آن طریق) فیلم‌ها و سی‌دی‌های دلخواهش را می‌تواند تهیه کند و خود را هم‌خوان با تحولات هنری جهانی کند، اما تئاتری‌های ما چگونه می‌توانند آخرین نمونه‌های اجراهای جهانی را به دست آورند. غیر از شرکت در جشنواره‌های جهانی و دعوت از گروه‌های خوب خارجی راه دیگری هم هست؟ بله، چقدر محروم هستیم ما اهالی کنونی تئاتر از آنچه امروز بر صحنه‌های جهانی می‌گذرد. بی‌تردید یکی از علل نرسیدن تئاتر ما به قله این هنر همین اندک بودن توشه دیداری ما است.
بنابراین شیوا مسعودی با حاصل آموخته‌ها و تجربه‌های دیداری‌اش حادثه‌ای آفریده است به نام دوگانه‌ای دیگر، که باید ابتدا در اجرای عمومی پالایش و قوام یابد و بعد به عنوان یک نمونه خوب از هنر نمایش عروسکی‌مان در جشنواره‌های جهانی بدرخشد.
و من، که هر روز به جستجوی ندایی و آوایی و یک دلخوشی در هنر عروسکی ما هستم، از خشنودی این حادثه امشب را آسوده خواهم خوابید.
جواد ذوالفقاری
21/11/86
ساعت یک و نیم صبح