گفتوگوی ایران تئاتر با سمن قناد کارگردان نمایش «کلنگی، قابل سکونت»
سبک کمدی درک حرفهای جدی را بهتر میسر میکند

سبک کمدی درک حرفهای جدی را بهتر میسر میکند 2

سبک کمدی درک حرفهای جدی را بهتر میسر میکند 3

سبک کمدی درک حرفهای جدی را بهتر میسر میکند 4
ایران تئاتر: تمایزها، تفاوتها و تبعیضها جزو عناصر لاینفک جوامع بشری امروز هستند که ساختار ناهمگون و به دور از انسانیت را در بین انسانها رواج دادهاند. گزینههایی که سبب میشود اهمیت کنش و واکنش جامعه و مردم نسبت به اتفاقهای پیرامون و حتی سرنوشت جمعی تا اندازهای کم اهمیت جلوه کند. حال این مسئله بیشتر از آنکه در تعریف لزوم ارتباط باشد به درونمایه انسانها و ذات آنها باز میگردد که تا چه اندازه میخواهند پیش روی سایرین باشکوه و یا منفور نمایان شوند.
سمن قناد با در نظر گرفتن شرایط و اوضاع اکنون جوامع بشری در تولید دومین اثر نمایشی خود یعنی «کلنگی، قابل سکونت» در مقام کارگردان تلاش کرده است که انسانها، جامعه و ارتباط بین آنها را از زاویهای متمایز مورد ارزیابی قرار بدهد. او کوشیده است با استفاده از سبک کمدی، زبان طنز و موقعیتهای نمایشی که تحت تاثیر این عنوانها است درام خود را پیش بگیرد که در آن تمایز بین قشر سرمایهداری و متوسط بنابر داشتهها و نداشتههای آنها مشخص شود. نمایشهای «پروانههای غمگین»، «ماه و پلنگ»، «غم فراق»، «سفر به آینده» جزو آثاری هستند که این کارگردان در آنها بعنوان بازیگر حضور داشته است. همچنین او بعنوان طراح گریم در آثار نمایشی «زندگی در تیاتر، «پریشانههای من»، «باگانه»، «زندگی یک هنرمند» و «پشت سرت را نگاه نکن» فعالیت داشته و طراحی صحنه نمایش «آقای هیچکس» و طراحی حرکت «صندلیب» را انجام داده است. قناد نیز در ادامه فعالیت خود نمایشهای «خونه ما» و «کلنگی، قابل سکونت» را در مقام کارگردان نیز تولید کرده است. حال به بهانه اجرای نمایش «کلنگی، قابل سکونت» که در تماشاخانه سپند در تیرماه ساعت 19 روی صحنه میرود با وی گفتوگویی را انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
شاخصهای اجتماعی از مواردی هستند که انسان را در برابر شرایط قرار میدهد تا به نوعی وضعیت اکنون جامعه معاصر را به تصویر بکشد. تصور میکنید این موضوع در نمایشنامهها و آثاری نمایشی چه تاثیری برای بازتاب اتفاقهای روز دارد؟
درباره این تاثیرگذاری در ابتدا باید بدانیم که شرح این مسائل بیشک بدون نتیجه نخواهد بود، اما اینکه تا چه اندازه این موضوع کارکرد خواهد داشت بستگی به نگاه تماشاگران دارد. لذا من فکر میکنم یک هنرمند با اثر خودش حال چه نقاش، چه مجسمهساز، چه نویسنده و کارگردان تئاتر و حتی اعضای رسانه باشد در تلاش هستند که تا جای ممکن شرایط روز جامعه را به مخاطب منتقل کنند تا از آن طریق بتوانند رضایت یا عدم رضایت خود را اعلام نمایند. حال زمانی که این موضوعها را در آثار نمایشی میبینیم امکانی فراهم آید تا کمی به عنوان مخاطبی که در این شرایط قرار گرفتهایم فکر کرده و به دنبال راه حل بوده و حتی به یکدیگر کمک کنیم و نسبت به مشکلات موجود بیتفاوت نباشیم.
آیا این موضوع سبب خواهد شد که مخاطب با این سوژه مورد نظر در نمایشها احساس نزدیکی بیشتری کند و ترغیب شود تا با رویدادها و اتفاقهای اثر که از ساختاری اجتماعی بهره میگیرد همذاتپنداری بیشتری داشته باشد؟ آیا این روبرو شدن به معنای تجربه مستقیم قلمداد میشود؟
بله، حتما. زیرا تصور میکنم هدف تمامی هنرمندان تئاتر در این شکل از آثار نمایشی به وجود آوردن حس همذات پنداری مخاطب است. حال اینکه مخاطب هم در زمان دیدن نمایش و نیز هنگامی که سالن را ترک میکند برای لحظهای درباره موضوع مطرح شده یک اثر فکر و تامل کند. البته نمیتوان گفت که این مواجهه و روبرو شدن تجربه مستقیم دارد، اما قابل درک و باور خواهد بود، زیرا برای لحظهای مخاطب خودش را در آن لحظهها تصور کرده و با موضوع همذات پنداری میکند. لذا نمیتوان به قاطعیت گفت که حس درک از اثر رابطه مستقیم با مخاطب دارد به این دلیل که تجربه در آن لحظه بودن بسیار با یکدیگر متفاوت است.
کارکردها و رخدادهای اجتماعی به شکلی در آثار نمایشی صورت میگیرد که فرد و جامعه ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند که گاهی مکمل و در زمانی مقابل یکدیگر برای رسیدن به حقوق خود قرار میگیرند. علت این اتفاق فراگیر را بیشتر میتوان به دیدگاه نویسنده ارتباط داد و یا واقعیتهایی که روزانه شاهد آن هستیم؟
باید بگویم که این مسئله به هر دو عنوان وابسته است و به نوعی میتوان گفت آنها قابل تفکیک نیستند. زیرا نویسندهای که در حال نگارش متن اثری است بیشک از پیرامون و جامعه خود تاثیراتی میگیرد. لذا تصور میکنم رسالت هر هنرمند بخصوص نویسندگان محترم بیان شرایط موجود است که باعث میشود مخاطب را درگیر کنند و گاهی واقعیت موجود که روزانه شاهد آن هستیم را از طریق اثری که خلق کردهاند پیامی را انتقال بدهند تا شرایط برای مخاطبان هم ملموستر شود.
ساختار کلی نمایش «کلنگی، قابل سکونت» برگرفته از ایده اثر که بر اساس دادههای تئاتر کارگاهی شکل گرفت و بعد به نمایشنامه و سپس به تولید اثری نمایشی برای صحنه منجر شد. مزیت این سیر تکاملی با در نظر گرفتن چه معیارهایی طی شد؟ آیا این اتفاق بر مبنای خواسته و نگاه شما صورت گرفت؟
بله این سیر شکل گرفتن کاملا به خواست من شکل گرفت. با این توضیح که در مرحله انتخاب بازیگر با هر کدام از بازیگرها در رابطه با روند اثر که کارگاهی انجام خواهد شد مذاکراتی صورت گرفت. البته در ادامه باید اشاره داشته باشم هر کارگردانی شیوه کاری خودش را دارد و من بعد از تجربه کارگردانی نمایش «خونه ما» که آن اثر هم با شیوه از ایده تا اجرا روی صحنه رفت و موثر بود برای شروع این اجرا هم همان روند را در نظر گرفتم. زیرا زمانی که تمام عوامل بخصوص بازیگر و نویسنده مجبور باشند هر روز در لحظه و در روند تمرینات به اثر فکر کنند اثر از خلاقیت بیشتری برخوردار خواهد بود. البته این نظر شخصی من است که شاید کارگردان دیگری کاملا مخالف این نظر را داشته باشد و در مقابل بخواهد از همان ابتدا با یک متن از پیش آماده تمرین خودش را شروع کند. لذا در این روش من به همراه تمام عوامل چون بازیگر، نویسنده و طراحها هر روز در حال خلق کردن موقعیت جدید و حذف کردن موقعیت دیگری بودیم تا در نهایت به لحظههایی دست پیدا کنیم که جذابتر، خلاقتر و در نهایت تاثیرگذارتر باشد. بنابراین به نظر من مولفههای طنز و بوجود آمدن آنها نیاز به یک همراهی و هم فکری داشت تا طنز درستی در این نمایش صورت بگیرد.
موقعیت مکانی این نمایش رابطهای مستقیم با طراحی صحنه و البته حضور شخصیتها در صحنه نمایش دارد که سبب شکلگیری ارتباط بین آنها میشود که بتوانند جهان اثر را به مخاطب معرفی کنند. ضرورت این طراحی تنها به آن جهت است که بتوانید در محدودهای مشخص دنیای نمایش خود را شرح بدهید؟
در برخورد اول طراحیصحنه با توجه به متنی که شکل گرفت و مورد نیاز ما بود هدایت شد، زیرا هدفم این بود که اشاره به مکان، زمان و دوره خاصی نداشته باشیم. لذا با توجه به متنی که در اختیار بود نیاز به صحنهای داشتیم که تا حد ممکن فضای نمایش را به خانه خانوادهای که در اثر هستند نزدیک کنم به دلیل آنکه اتفاقهای نمایش در آنجا رخ میدهد و در نهایت ما به این صحنه رسیدیم. البته در روند شکلگیری به فضایی که غیرواقعیتر یا حتی فانتزیتر هم باشد فکر کردیم، اما در آخر با توجه به روند نمایشی ما این صحنه و دکور مناسبتر بود.
نقد اجتماعی یکی از مواردی است که در اثر به وضوح مشخص است که جامعه سرمایهداری را در مقابل قشر متوسط جامعه که دچار مشکلات اقتصادی و فراموش کردن رویاهای خود هستند قرار میدهد. علت این مسئله برمبنای بودن و نبودهای جامعه معاصر امروز است یا آنکه قصد داشتید از این طریق ارتباط مردم را به نمایش بگذارید؟
شاید بتوان گفت هر دو موضوع را شامل میشود، همانطور که در نمایش آرزوهایی که شاید به نتیجه نمیرسد، امیدهایی که شاید نا امید خواهند شد را شاهد هستیم. در واقع تمام این موارد را حتی میتوان به وضوح در وجود آدمهای جامعه با توجه به تمام تلاشهایی که انجام میدهند شاهد باشیم و در حقیقت قشر متوسط که شاید اکنون بیشترین فشار را نسبت به سایر اقشار دیگر جامعه تحمل میکند. حال نکتهای که بسیار زیاد در حال حاضر در جوامع اکنون انسانی دیده میشود مربوط به تفاوت سطح طبقاتی و مقابله دو قشر سرمایهدار و متوسط است. البته این موضوع مشخص است که تمام اقشاری که در جامعه وجود دارند برگرفته از مردم هستند. لذا برای بیان رابطه این دو قشر موردنظر که تا چه اندازه میتوانند در بستر یک جامعه تاثیرگذار باشند باید موشکافی بیشتری را پیش گرفت تا اهمیت آن را متوجه شد.
موقعیت محور بودن این نمایش فضایی را فراهم کرده است تا شخصیتها در زمانهای مشخص به صورت فردی یا جمعی دغدغههای خود را برونریزی کرده و نسبت به شرایط واکنش نشان بدهند. حال با این تعریف آیا شخصیتها در جهان اثر جزو افراد کنشمندی هستند که تنها خودشان را ملاک اوج و فرود مسائل جامعه میدانند؟
باید اشاره کنم هر کدام از شخصیتهای این نمایش میتوانند ما به ازایی از دختران، پسران، کارمندان، مدیران، دانشجویان، کودکان و… سایر آدمهای امروز باشند که هر یک از آنها با توجه به موقعیت، سن، دغدغه و آرزوهایی برای خود دارند. لذا اگر نگاه کلیتری به این موضوع داشته باشیم متوجه خواهیم شد که جهان هر آدمی پیرامون رویاهایی که در سر دارد میگذرد. به طور مثال دانش آموزی که تنها به تحصیل فکر میکند ، دانشجویی که تنها به درآمد و جوانی که تنها به ازدواج فکر میکند هرکدام به نوعی فقط خودشان را میبینند. بنابراین در نمایش «کلنگی، قابل سکونت» هم نقش بازیگران کاملا کنشمند است که با توجه به نماد بیرونی مفهوم آن که در جامعه معتقد هستند که اگر به آنها کمک و بها داده شود بسیاری از مشکلات حل خواهد شد از خود رفتاری را بروز میدهند. البته در این نمایش هر کدام از افراد خانواده سعی در پولدار کردن خانواده خود دارند.
تلفیق دادههای سبک کمدی با درام شرایطی را پیش آورده تا شخصیت «بلف» و خانواده پر جمعیتش بتوانند در مقابل نماینده نظام سرمایهداری یعنی شخصیت «باج» از ترفندهای مختلفی برای ثایت نگه داشتن شرایط خود مقابله کنند. تصور میکنید این کنش دراماتیک و لحن طنزی که آنها در دیالوگهایشان دارند چه تاثیری در باورپذیری مخاطب خواهد داشت؟
گاهی حرفهایی که در شوخی و خنده گفته بیان میشود بیشترین تاثیر را به همراه خواهد داشت. شما این موضوع را در نظر بگیرید که اگر کسی کاملا عادی از شما ایرادی بگیرد شما گوش میدهید و روز بعد آن را فراموش میکنید. حال اگر همان حرف با شوخی و کنایه همراه شود شما زمان بیشتری به آن حرف فکر میکنید با این تعریف که اگر آن حرف خوشایند باشد شما تا مدتها خوشحال و اگر باعث رنجش شده باشد تا مدتی ناراحت هستید. بنابراین دلیل تلفیق کمدی و درام و لحن طنزآمیزی که در کل اثر وجود دارد از نظر ما باعث تاثیرگذاری بیشتری در مخاطب میشود. البته مهمترین هدف ما این بود مخاطب با لبخندی که می زند این امکان را خواهد داشت تا موقعیتها و شخصیتها را مدت زمان بیشتری در ذهن خود باقی نگاه دارد و از زاویه دیگر با این تلفیق قصدمان آن بود که مخاطب بیشتر فکر کند و به دنبال راه حل باشد تا از فضای اثر متنفر شود.
خرده پیرنگهایی که در جهان متن این اثر وجود دارد یکی از اهرمهای موثر در روایت است که سبب میشود هر شخصیت شناسنامهای از خود و جهان درونش را به مخاطب معرفی کند. تصور میکنید این ناهمگون بودن درونیات آنها سبب شده تا جامعه و حتی کانون خانواده بیشتر ملاک تشخیص جامعه سرمایهداری و قشر متوسط باشد؟
بله. باید اشاره کنم در کانون خانواده هر یک از اعضای آن دارای سلیقه و خصوصیتهای خاص خودشان هستند و در واقع وجود این تفاوتها است که یک خانواده را تشکیل میدهد، درست مانند خانواده بزرگتر انسانی یعنی جامعه که در خود قشرهای متوسط، سرمایه داری و فقیر را تعریف داده است. بنابراین در این نمایش هم برای باورپذیری بیشتر و همذات پنداری مخاطب تلاش کردهایم که هر شخصیت برای خودش شناسنامهای داشته باشد که اهمیت آن قابل درک جلوه کند با این فرض که شاید گاهی اوقات هر کدام از مخاطبهای ما خودشان را در وجود یکی از شخصیتها ببینند.
لازمه ارتباط بین شخصیتها و حتی تکرارهایی که در فتار هر کدام از آنها وجود دارد به شکلی نشان دهنده آن است که افراد جامعه تا اندازهای به تکرارهایی مکرر دچار شدهاند. علت این طراحی بیشتر متوجه دلایل دراماتیک است یا فرمی که برای این نمایش در نظر گرفتهاید؟
اهمیت این طراحی در درجه اول به موضوع بخشش و سپس به خاطر مشکلاتی که شاید تکراری است که همه ما در زمان اکنون به آن دچار شدهایم مربوط است. مسائلی از قبیل از گرانی، مشکل نداشتن مسکن شخصی، درآمد و… که به نوعی اعضای جامعه را به روز مرگی شدن نزدیک میکند و بعد آنکه این ساختار به دلیل فرمی بود که برای شیوه اجرایی این نمایش در نظر داشتهام.
تصویرسازیهای جهان این اثر بسیار به اهمیت سوژه و دغدغهمندی شخصیتها کمک کرده است تا آنها بتوانند بر مبنای موقعیتی که در آن قرار میگیرند واکنشهایی مناسب همان لحظه از خود بروز بدهند. آیا این تصمیم ممکن نبود که با فاصلهگذاری و تاکیدهای رفتاری بیشتری با توجه به ریتم آرامتری شکل بگیرد؟
من معتقد هستم که نباید وقت زیادی از مخاطبها برای باورپذیری محتوای یک اثر گرفته شود. لذا اگر در همان دقیقههای ابتدایی تاثیری در باور مخاطب رخ بدهد موفق خواهی بود. حال با این تعریف یکی از دلایل داشتن ریتم بالا برای نمایش در نظر گرفتن این موضوع بود که در اجرای آن میتوانستیم حتی از تکنیک فاصله گذاری هم استفاده کنیم اما با ادغام آن شاید مخاطب کمتر همذات پنداری خود را در اثر بروز میداد.
نام اثر یعنی «کلنگی، قابل سکونت» به نوعی از همان ابتدا جهت و دیدگاه اثر را نمایان میکند. آیا این اتفاق جزو عناصری نیست که مخاطب بتواند حدس بزند که در شاهد چه مسائلی خواهد بود؟
بله، نام نمایش کاملا گویای آن است که مخاطب با چه اثری مواجه خواهد بود. لذا این امر باعث میشود زمانی که مخاطب به سالن ورود میکند گنگ نباشد و در مقابل شاید ارتباط بهتری با فضای نمایش برقرار کند. زیرا متن نمایشنامه متنی نیست که چاپ شده و یا اقتباسی از یک اثر ادبی باشد که ذهنیتی را فراهم سازد، بنابراین اسم اثر میتواند مخاطب را ترغیب به دیدن کند.
میزانسنهای طراحی شده در این نمایش به شکلی سیال هستند که موقعیتهای نمایشی یکی از دلایل آن است. حال کارگردانی با دانستن این موضوع برایتان شرایط بهتری را فراهم کرده بود تا بتوانید شخصیتها را در جهان اثر در جایگاه مختص به خودشان قرار بدهید؟
هر شیوه کارگردانی سختیها و مشکلاتی دارد، اما برای من این شیوه بسیار جذاب و چالش برانگیز بود که سبب شد دائم در حال تغییر باشم تا به انتخاب بهتری دست پیدا کنم. همچنین سیال بودن میزانسنها باعث آن شد که مخاطب همراهی بیشتری با دادههای اثر داشته باشد.
گفتوگو از کیارش وفایی