نگاهی به نمایش «نان» به کارگردانی نصیر ملکیجو
نیازمند بودن مهمترین اتفاق دراماتیک بشر است
ایران تئاتر، کیارش وفایی: نیاز انسانها، شرایط و موقعیت جهان نقش تعیینکنندهای در سرنوشت جوامع بشری دارد. لذا اهمیت دادن به آن از جمله رویکردهایی است که روزانه انسانها برای به دست آوردن این رویداد طبیعی در تلاش و تکاپو ترغیب میکند تا آنها بتوانند در موقعیتهای بهتری به زندگی خود ادامه بدهند. بنابراین روند چنین کنش و واکنش غریزی امری لازم جهت درک موقعیت و روبرو شدن با داشتهها و نداشتههای اکنون است. شاید ضرورت رفع نیاز را از نگاهی بتوان مهمترین اتفاق دراماتیک بشر تلقی کرد که هرگز پایانی ندارد.
دلیل آنکه مولفه تمدن با طی شدن قرنها به دست انسان پیش میآید آن است که احتیاج و نیاز بشر این طور طلب میکند تا سیر تکامل با شگردها و تفکرهای مختلف جایگاهی را برای بهتر زیستن فراهم کند. لذا انسان بعنوان قوه محرک جهان هستی میکوشد تا بنابر اختیارهایی که دارد این چرخه تکامل را با سرعت بیشتری برای رفع نیاز و رسیدن به آرامش بچرخاند و در مقابل این کوشش، نسلهای آینده را در برابر اوقات بهتری قرار بدهد. در واقع این عمل کنشمند نیز در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی و با تاکید اقتصادی کاربرد دارد تا اندازهای که مردم کشورهای روی کره زمین تمایزهایی را نسبت به توان خود برای کشف نیازهایشان مشخص نمایند. بنابراین دلیل واکاوی مسائل مختلف توسط انسان جزو اهرمهایی برای حرکت رو به جلو و دست یافتن به امکاناتی است که میتواند آنها را تا مدتها تامین نماید. حال این موضوع از زاویه دیگر باعث میشود دو مولفه حیات بشر یعنی جنگ و صلح بعنوان نیروهای مقاوم روبروی یکدیگر بایستند تا تلاطم زمان و لحظه با دگرگونیهای بیشمار شکل بگیرد. لذا این مسائل گاهی با فریاد و یورش رخ میدهد و گاهی در فضایی امن و عاری از هر خشونت قضیه از طریق شکل ساختاری همراه با گفتگو پایان مییابد. البته باید این نکته را یادآور شد که مسئله نیاز بشریت جنبههای زیادی را شامل میشود که از ذات درونی انسان تا آخرین خواسته بیرونی ادامه دارد. حال جهانشمول بودن این موضوع سبب شده تا پرداختی فراگیر و آزاد بر اساس استدلالهای مختلف مسیر تقدیر و روش زندگی هر انسان را مشخص کند.
نمایش «نان» با در نظر گرفتن این سوژه مهم و جهانشمول سعی دارد هویت انسان را تا اندازهای مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و حتی از محرکهای حیات او برای انتقال مفهوم اثر بهره بگیرد. حال این کنش سبب شده است تا جهان متن و جزئیات آن با این ساختار پی ریزی شوند که ملاک تشخیص تقابل انسان و نیازهای او در برابر شرایط جهان پیرامون باشد. حال برملا کردن این هدف نیاز به آن ندارد که جهان اثر با هزارتوهای زیاد و اصطلاحات فلسفی یا اجتماعی معرفی شود. همان طور که اشاره شد این امکان وجود دارد گاهی در سکوت بیآنکه شخصیتها حتی کلمهای را بیان کنند ساختار اصلی معنا را با کارکردهای متفاوت از روشهای بیکلام شرح بدهند. درست مانند تصمیمی که در این نمایش مورد استفاده قرار گرفت و توانست ارتباط خوبی را با مخاطب برقرار کند. جهان متن با تاسی از سینمای صامت و زبان بدن کوشیده است تا اهمیت بنیادیترین خواسته بشر یعنی زنده ماندن را از زاویه دید هویت نان که نام اثر نیز است پیش بگیرد و شخصیتها بعنوان نمونه ما به ازای انسانهای جهان معاصر دائم در تقلا برای بدست آوردن آن باشند. اهمیتی که در کالبد این اثر طراحی شده آن است که با تعمد جهانشمول بودن چنین موضوعی در وجود و رفتار شخصیتها دیده میشود. در واقع مخاطب از زاویه بیرونی شاهد مردمی از یک جامعه است که سعی دارند با روشهای گوناگون برای زنده ماندن تلاش کنند که این لازمه از طریق کشف لحظه و رسیدن به هدفهای مقطعی میسر میشود. البته این پیروزیهای کوتاه از نگاه مقوله زمان در لحظهای بعد بیاعتبار شده و مجدد هر یک از شخصیت باید بکوشند تا دوباره به موفقیت دیگری دست پیدا کنند. لذا در این اثر کنش و واکنشهای بسیاری را شاهد هستیم که تا اندازهای به تقابل نظام سرمایهداری و قشر متوسط اشاره دارد که در اوج تفاوت به شکلی یکسان درصدد گرفتن نان هستند. با این توضیح که اتفاق یکسان بودن شرایط در طراحی لباسها، ماسکهای بیروح صورت شخصیتها نیز با تفکری هوشمندانه رخ داده تا مخاطب بیآنکه در مقام شاهد باشد بتواند اتفاقهای اثر را قضاوت کند.
جهان این اثر با استفاده از ساختار اپیزودیک تلاش دارد با موقعیتهای نمایشی که توسط شخصیتها شرح میدهد تاکید بیشتری بر قضیه نان و رابطه مستقیمش با انسان را بازگو کند. لذا این کنش از سوی نویسنده و کارگردان نمایش لازمهای را پیش آورده تا لحن و دیدگاه مفهومی اثر تحت تاثیر مولفه زبان کاریکاتور بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. حال این ترکیب چندگانه که تاکنون به آن پرداخته شده است مجالی را در اختیار شخصیتها قرار میدهد تا آنها بتوانند از نان برای رساندن مفهوم دیدگاه خود در کلیت روایت سود برده و تلنگری به ضد و نقیضهای جهان انسانها بزنند. جهان متن، نورهای موضعی، موقعیت مکانی جزو مواردی هستند که تاکید بر مولفههای دراماتیک و شرح ارتباط بین شخصیتها دارند. تصویرسازیهای این نمایش به نوعی محتوای اثر و همچنین فضای فرمالیستی را پیش روی مخاطب به نمایش میگذارد به آن جهت که بتواند اتفاقهای تلخ و گزنده را با دیدگاهی متمایز تفسیر کنند. البته این موضوع نیز در باورپذیری سوژه اثر یعنی نان وجود دارد که جهان مادی را موازی با دیگر شاخصهای جهان نمایش پیش برود تا خط ارتباط بین موضوعهای اجتماعی همچنان با مسئله اقتصاد بروز پیدا کند.
حال کارکرد دیگری که توانسته است این اثر را با تمام داشتههایش همخوان نماید به موسیقی آن باز میگردد که به نوعی نوای هدایتگری را دستمایهای برای خلق موقعیتها میکند. استفاده از آکسسوارهایی که به شکل نان در آمدهاند از دیگر گزینههایی هستند که جهانبینی ساختار کلی را نیز باتوجه به لزوم جزئیات تاکیدی میسر میسازد تا از این راه نیز مخاطب کاملا در شرح روایت و لزوم هدف نمایش قرار بگیرد. میزانسنهای سیال که خود نشانی از تخیل، واقعیت و خواستههای انسان دارد به برونریزی شخصیتها میپردازد که در آنها هوشمندی خرده پیرنگها را محل تلاقی فضاسازی و موقعیت مکانی فراهم میکند. لذا باید جنب و جوش شخصیتها در صحنه را نیز نماد یا سمبلی از تلاشهای بیوقفه انسان دانست که دائم برای به دست آوردن نان تقلا میکند که هرگز راه گریزی از آن نیست. بنابراین دیواری که انتهای نمایش توسط شخصیتها پیش روی مخاطب ساخته میشود نشاندهنده آن است که فاصله زیادی تا آرامش و خوشبختی انسان وجود دارد. لذا در نهایت باید گفت که نان مشخصهای جهانی است که در تمام طول حیات بشر ملاک اول و آخر برای زنده ماندن و کسب قدرت نامیده میشود.