در حال بارگذاری ...
بررسی اجمالی ایران تئاتر برحمله ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران

فاجعه پرواز 655 و چند ایده نمایشی برای علاقمندان به موضوعات بشردوستانه

ایران تئاتر- علی رحیمی: حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران از آن دست موقعیت های ویژه ای است که با وجود موقعیت منحصر به فرد در انتقال مفاهیم بشردوستانه و جایگاه ملی و بین المللی اش، از آنها غافلیم و همچنان بکر و دست نخورده باقی مانده اند!

تقویم امروز ایرانیان، سی و دومین سالگرد حمله ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری مسیر تهران- دوبی را نشان می‌دهد. روزی که یکی از عجیبت ترین اقدامات ضد بشر تاریخ در چشم پوشی خبری  دنیابه وقوع پیوست.
12 تیرماه ۱۳۶۷، هواپیماى ایرباس تهران- دبی با شماره پرواز 655 با 290 سرنشین، پس از توقف در بندرعباس، راس ساعت 10:17 دقیقه پروازه 30 دقیقه ای خود را به سمت امارات آغاز کرد. پروازی که فقط 5 دقیقه به طول انجامید و در حوالی جزیره هنگام هدف دو موشک هدایت شونده ناو «وینسنس» آمریکا قرار گرفت و در خلیج فارس سقوط کرد.
فاجعه انسانی دردناک و ناجوانمردانه ای که با وجود شواهد و مستندات متعدد، به واسطه قدرت دیپلماسی و رسانه ای غرب خیلی سریع به  یک «حادثه سهوی» تنزل یافت و از ذهن افکار عمومی محو شد...

نظر به اینکه در این مطلب به هیچ وجه قصد بازخوانی حادثه را نداریم و کانون توجه مان سوژه یابی در حوزه موضوعات جذاب تئاتری است، با همین مقدمه کوتاه، سوی نگاه شما خواننده گرامی را به سمت موقعیتی منحصر به فرد، ویژه و در عین حال بکری که  از بعد ملی و بین امللی و بویژه  از منظر بشردوستانه تاکنون نسبت به آن غفلت شده است هدایت می کنیم.
مروری گذرا به فعالیت های تئاتری پیرامون حمله هواپیمای مسافربری ایرباس 655، نشان می دهد که هنوز آنگونه که باید این فاجعه انسانی - تکرار می کنم رسانه های غربی با حک نام «حادثه» بر روی آن تلاش دارند، توجه افکار عمومی جهان را از آن دور سازند-  مورد توجه قرار نگرفته است،  اگر از کنار کتاب «ایرباس 655» محمدرضا کریمی و  نمایش «اتاق 1216» اثر کیوان صباغ که در پنجمین جشنواره منطقه‌ای تئاتر سوره روی صحنه رفت و این روزها علی برجی آن را نمایشنامه خوانی می کند و چند عنوان کمتر دیده شده نمایشی دیگر بگذریم، از این گزند ناجوانمردانه ملی غافل مانده ایم.

اینکه چطور است فضای نمایشی کشور در عرصه های مختلف سینما ، تلویزیون و تئاتر با وجود گذشت سالها و در اختیار داشتن امکانات کافی  نسبت به این سوزه و سوژه های مشابه بی توجه است جای بررسی و آسیب شناسی دارد ، اما در این مقال به بدیهی ترین سرفصل های بازار تولید اثرهنری براساس این دست سوزه می پردازیم . به همن منظور همزمان با سالروز حمله به این هواپیما، فرصت را غنیمت شمردیم و به منظور ایجاد یک زاویه دید مناسب برای علاقمندان وقایع تاریخی  در کنکاش حواشی خاص این حادثه، برخی موقعیت هایی را که می توان از دل آنها  روایت کرد بیرون کشیدیم. موقعیت هایی که بی شک می تواند با ایده پردازی مناسب به درام هایی جذاب و مخاطب پسند تبدیل شوند:

سوژه ای که پرمخاطب است

290 قربانی مستقیم این جنایت آمریکایی خانواده ها و بستگانی دارند که علاقمندند روایت های گوناگون آن را بدانند . این حس جمعی شامل بسیاری از هموطنان مان در این موضوع می شود . بنابراین به نظر می رسد یک اثر دراماتیک دقیق و حرفه ای می تواند به راحتی مخاطبان زیادی را به سالن نمایش بکشاند و اجرای آن در یک تور نمایشی در استان های مختلف تداوم یابد . شاید بی اغراق این گونه سوزه ها که احساسات جمعی یک ملت را جریحه دار کرده بتواند بیش از نمایش های تجاری مبتنی از رمان های انگلیسی در گیشه و مخاطب موفق عمل کند، به شرط آنکه به همان اندازه در قواره حرفه ای از نمایشنامه ای خوش تراش، گروه اجرایی زبردست و تبلیغات گسترده بهره ببرد.

ظرفیت های دراماتیک برگ های ناآشنا
داستان زندگی شهدای حادثه، به ویژه علت حضور آنها در پرواز 655  بی شک از ظرفیت های خاص برای نوشتن و اجرا هستند.
در این هواپیما 290 نفر با قصه های متفاوت حضور داشتند. ما خانواده ای 10 نفره (امید علی بندی) را داریم که 9 نفر از آنها در این حادثه به شهادت رسیدند و فقط یک فرزند در هواپیما حضور نداشت.
دختر 12 ساله ای داریم که به خاطر جدایی پدر و مادر ابتدا با پدر قصد سفر به امارات دارد اما در فرودگاه به حدی گریه می کند که پدر او را به مادرش که فرودگاه حاضر بود، می سپارد و می رود.
پسر خردسالی را داریم که به اذعان حاضران در فرودگاه مدام ناله می کرد که  نمی خواهم با این هواپیما بروم اما به زور خانواده سوار بر هواپیما شد.
156 مرد، 53 زن، 57 کودک 2 تا12ساله و 8 کودک زیر دو سال و 42 نفر با ملیت هاى یوگسلاو، پاکستانى، هندى، عرب و 16 خدمه پروازى هریک می تواند چه بر اساس مستندات و چه خیال پردازانه در موقعیت درام قرار گیرند.

اتاق فرمانده ناو آمریکایی وینسنس
یکی از حساس ترین وقایع حادثه ایرباس 655، در اتاق فرمانده ناو آمریکایی وینسنس در ساعات بین 10 تا 11 صبح اتفاق می افتد. همان زمانی که فرماندهان این ناو، حول ناخدا ویلیام راجرز گرد آمده بودند و در کنار اضطراب و نگرانی حملات مداوم قایق های تندروی ایران در جنگ نفت کش ها، تصمیم به شلیک موشک به سمت یک هواپیمای مسافربری را می گیرند.
گزارش کمیته حقیقت‌یاب در جلسه فوق‌العاده شورای ایکائو (سازمان هوانوردی غیرنظامی بین‌المللی) در روز ۱۴ ژوئیه ۱۹۸۸ (‎۲۳ تیر ۱۳۶۷) در مورد این اتفاق یکی از موضوعاتی است که می تواند به علاقمندان برای نگارش درام کمک کند.
به طور مثال در این گزارش عنوان می شود: «هفت دقیقه پس از بلند شدن از فرودگاه بندرعباس، ۱۱ مورد اخطار از سوی کشتی‌های جنگی آمریکا به هواپیمای ایرانی اعلام شد. ۷ مورد توسط ناو وینسنس بر روی فرکانس ۲۴۳ مگاهرتز، یک اخطار توسط ناو سایدز بر روی همین فرکانس و ۳ اخطار دیگر بر روی فرکانس اضطراری ۱۲۱/۵ مگاهرتز به هواپیمای ایرباس داده شد. از این ۱۱ مورد، ۷ مورد بر روی طول موج ۲۴۳ مگاهرتز بود که مخصوص هواپیمای نظامی است و ایرباس تجهیزات لازم برای شنیدن آن‌ها را نداشت. چون طبق دستور ایران‌ایر همه هواپیماها باید در مدت پرواز در منطقه خلیج فارس بر روی فرکانس ۱۲۱/۵ مگاهرتز به گوش باشند»، و یا اینکه «در دقایق آخر حمله به هواپیما، عده‌ای هواپیما را یک هواپیمای مسافری و عده‌ای دیگر یک هواپیمای جنگی مهاجم تلقی نمودند. در حالی که گفتگوهای میان ۳ ناو آمریکایی حاضر در صحنه ادامه داشته ویلیام راجرز، ناخدای ناو وینسنس تصمیم می‌گیرد که موشک را پرتاب کند».
مصاحبه های مرتبط با کارکنان حاضر در سه ناو آمریکایی حاضر در صحنه از جمله مصاحبه فرماندهانی همچون کاپیتان دیوید کارلسون، فرمانده ناو سایدز که در زمان حادثه در نزدیکی ناو وینسنس قرار داشت، می تواند در این مسیر کمک شایانی نماید.

جعبه سیاهی زیر قطه قطعه گوشت و خون  
جستجوی جعبه سیاه در پیکرهای تکه تکه مسافران هواپیما یکی دیگر از صحنه های دلخراشی است که بی شک زبان شیوای هنر تئاتر می تواند دردهای نهفته این حادثه را از دل آن بیرون کشد.
عملیات جمع‌آوری اجساد قربانیان که در 52 شبانه روز با بسیج کلیه امکانات منطقه یکم دریایی ارتش (بندرعباس)، دو فروند ناو (ناوهای تنب و لاوان)، دو فروند هواناو، چهار فروند بالگرد و ۸۰ غواص انجام شد و این گروه وظیفه داشتند در کنار این عملیات، پی جوی جعبه سیاه هواپیما نیز باشند.
دمای بالای 50 درجه، اجساد قطعه قطعه شده و ورم کرده ای که حتی در تابوت جا نمی شدند، استفاده از برآنکاردهای توری برای انتقال اجساد، تکه ها و پوست سر و بدن اجساد که گاها به دست و بدن غواص ها می چسبیدند و ... از جمله موضوعاتی است که می توانند بر جذابیت درام بیفزایند.

ویلیام راجرز فرمانده ای که می تواند در موقعیت درام قرار گیرد
 ویلیام سی. راجرز سوم فرمانده ناو جنگی وینسنس آمریکا بود که در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸ میلادی) پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر را با ۲۹۰ نفر سرنشین بر فراز خلیج فارس و داخل حریم آب‌های ایران سرنگون کرد و باعث ایجاد یک فاجعه انسانی و جنجالی بین‌المللی برای ایالات متحده آمریکا شد، یکی دیگر از سوژه هایی است که شاید با تامل در زندگی شخصی اش بتوان روایت حتی خیال پردازانه خلق کند.
این ناخدا گرچه همواره توسط روسای جمهور آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت و حتی در سال ۱۹۹۰ مدال لژیون لیاقت را از دستان جورج هربرت واکر بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکادریافت کرد اما پس از این حادثه با یک شوک خانوادگی روبرو شد که بی شک می توان به دید یک سوژه جذاب به آن نگاه کرد.
دختر فرمانده ناو امریکایی به دلیل اقدامی که پدرش انجام داده بود، خودکشی کرد. این موضوع را سایت خبری تابناک در تیرماه 1387، در گفت و گو با حسین یاری دبیرکل جمعیت دفاع از منافع ملی عنوان کرد.
قصه راجرز در مواجه با این حادثه خانوادگی بی گمان از آن دست سوژه هایی است که یک نویسنده خوش ذوق می تواند به خوبی بدان پر و بال دهد و برای اجرا آماده نماید.

داستان اهالی جز‌یره‌‌ «هنگام»
محل سقوط ایرباس 655، منطقه ای در نزدیکی جزیره هنگام است و بسیاری از اهالی این جزیره به وضوح شاهد این اتفاق و حوادث حواشی آن بودند.
مصاحبه با شاهدان حادثه بارها در مصاحبه ها و گزارش های رسانه ای مطرح شده و شواهد مستند زیادی برای گردآوری و پیدا کردن یک موقعیت خاص در این محدوده جغرافیایی وجود دارد که می تواند در ایده پردازی ها کمک نماید.

در جستجوی واقعیت ها
حمله هوایی به هواپیمای ایرباس 655 از آن دست سوژه های ملی است که آن گونه که باید در عرصه هنر به آن توجه نشده است علت یابی این موضوع نیز از دیگر ایده هایی است که می تواند ضمن بازگشایی زوایای پنهان این حادثه تلخ، عواملی که مانع از برحسته سازی این موضوع شده را نیز به کنکاش گذارد.
پرویز پرستویی یکی از هنرمندانی است که در حیطه می تواند کمک شایانی کند. هنرمندی که سالها پیش نام گذاری فرودگاه بندرعباس به یاد این شهدا را پیشنهاد داد و با پیگیری هایش امسال این ایده به واقعیت رسید.

قصه های یک تشییع باشکوه با تفکیک حساب ملت آمریکا از دولت آن
تشییع شهدای حادثه ایرباس 566 نیز آن دست رخ دادهای فراموش ناشدنی عرصه ملی است و شواهد زیادی را با خود همراه کرده است و می توان از دل این شواهد خلق موقعیت های ناب کرد.
یکی از این وقایع، مشاهدات یک خبرنگار امریکایی است که در سال 1367 برای تهیه گزارش از تشییع شهدای فاجعه ایرباس به ایران آمد و حبیب احمدزاده در کتاب داستانهای شهرجنگی آن را منتشر کرده است.
این خبرنگار در بخشی از یادداشت های خود می گوید: «در طول اقامت سه روزه من و خبرنگاران دیگر در تهران مردم با ما در نهایت احترام رفتار کردند. حتی وقتی از میان جمعیت در مراسم خاک سپاری به طرف 76 نفر از قربانیان پرواز می رفتم هیچ کس رفتار دشمن گونه ای نسبت به من از خود نشان نداد. در طول مراسم شعار می دادند «مرگ بر آمریکا» اما من درست در میان آنها بودم و هروقت کسی از من سوال می کرد از کجا آمده ام، جواب می دادم «ایالات متحده». آن وقت آنها می پرسیدند: «چرا؟ چرا دولت آمریکا باید چنین کاری بکند؟» آنها مطمئن بودند که مردم آمریکا از چنین قتل عامی باید پشیمان بوده باشند. دوباره و دوباره شنیدم «مردم آمریکا با ما دشمن نیستند» بسیاری از آنها آمریکایی ها را می شناختند و با آنها کار کرده بودند.»

روایت پیگیری‌های حقوقی ماجرا
موضوع پیگیری های حقوقی ایران در عرصه بین المللی از دیگر سوژه هایی است که می تواند در مسیر زنده نگه داشتن این حادثه و وقایع مرتبط با آن مدنظر قرار گیرند.
پس از این حادثه، ایران برای پیگیری این ترور آشکار هوایی ابتدا به ایکائو شکایت برد. گزارش تیم تخصصی ایکائو مشخص کرد که در دقایق آخر تصمیم‌گیری برای هدف قرار دادن هواپیمای ایرانی بحث و جدلی بین 3 ناو سایدز، فورستال و وینسنس در گرفته است. عده‌ای هواپیما را یک هواپیمای مسافری و عده‌ای دیگر یک هواپیمای جنگی مهاجم تلقی نموده بودند و عامدانه بودن این حادثه مسجل شده بود. با این وجود شورا پس از 2 روز بحث و تبادل نظر با اظهار تاسف عمیق و اعلام همدردی و تسلیت خود به دولت ایران و خانواده‌های قربانیان، استفاده سلاح علیه هواپیمای غیرنظامی را محکوم کرد و خواستار تشکیل کمیته‌ای از جانب دبیرکل برای روشن شدن بیشتر حقایق امر شد.
جمهوری اسلامی ایران در ۱۴ تیر ۱۳۶۷ طی نامه‌ای به رئیس شورای امنیت خواستار تشکیل جلسه فوری شورا برای رسیدگی به موضوع شد. ۲۵ تیر ۱۳۶۷ مطابق با ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی شورا تشکیل جلسه داد. در این جلسه نیز ضمن تسلیت و ابراز همدردی با خانواده های قربانیان، بر ایجاد گروه تحقیق برای بررسی تمام حقایق موجود تاکید شدو
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر شورای امنیت و شورای ایکائو، شکایت خود را در دیوان بین المللی دادگستری لاهه نیز مطرح کرد، اما در آنجا هم تنها به یک ابراز تاسف و تسلیت به بازماندگان سانحه ختم شد.
نهایتا دولت آمریکا مبلغ حدود 300 هزار دلار برای هر قربانی شاغل و حدود 150 هزار دلار برای هر قربانی غیر شاغل به خانواده‌های قربانیان و همچنین ۷۰ میلیون دلار برای خسارت ناشی از سقوط هواپیمای مسافربری پرداخت کرد. این مبالغ به صورت بلاعوض و بدون قبول مسئولیت حادثه پرداخت شد و هیچ‌کدام از خدمه ناو وینسنس تحت پیگرد قرار نگرفتند.

در کنار این سوژه های ناپخته و بی گمان صیقل نشده، ایده های ناب زیادی از دل این اتفاق ملی  بیرون می زند که هنرمندان علاقه مند به آثار تاریخی، مستند، ملی گرایانه و حتی بشر دوستانه را می تواند به سمت خود جلب کند. ایده هایی که به راحتی نباید از کنار آنها گذشت و از این دست سوزه های نادیده گرفته شده در تاریخ معاصر بسیار است .

 




نظرات کاربران