در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با وحید اسدزاده نویسنده نمایش «خین آبه»

نفرت همیشگی از دشمنان کشور

ایران تئاتر: اهمیت و کارکرد جنگ یکی از عنوان‌هایی است که به مراتب چهره‌ای خشن، تاریک و مخرب دارد. کارکردی که جهان را با داشته‌های خود دگرگون و انسان‌هایی که در برابر آن قرار می‌گیرند را آزرده خاطر نمایان می‌سازد. شاید بتوان نمونه این اتفاق را در جنگ هشت سال دفاع مقدس و دلاوری مردم غیور ایران و جان بر کفان این سرزمین مثال زد که با تمام جان از خاکشان دفاع کردند.

وحید اسدزاده از جمله نویسندگانی است که دغدغه‌های درونی او تحت تاثیر جهان پیرامونش است که شرایط موجود را با استدلال‌های خود در متن‌ نمایشنامه‌هایش ادغام می‌کند. این نویسنده می‌کوشد تا با خلق درام که برگرفته از اتفاق‌ها و رویدادهای جهان اکنون است به شخصیت‌هایش جهت بدهد تا آنها بتوانند واگویه‌های خود در جهت بهتر شدن شرایط و البته جبران گذشته بازگو کنند. نمایشنامه‌های «من از مهرداد تنفر دارم»، «الی»، «خورشید در تنور»، «لاشه»، «هتل برفی»، «گوزن یخ‌زده» و اپیزودی از نمایشنامه «صندلی‌ چرمی» از جمله آثاری هستند که اسدزاده به نگارش در آورده است. همچنین او نیز در نمایش‌های «زیر صفر»، «پیمان»، «مرگ نویسنده»، «پیمان»، «خانه»، «گوزن یخ‌زده» و «غسالخانه تهران» بعنوان بازیگر حضور داشته است. حال به بهانه اجرای نمایش «خین آبه» در خانه نمایش مهرگان ساعت 22:30 که در تیرماه روی صحنه می‌رود با وی در مقام نویسنده گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

ضرورت آنکه مولفه جنگ یکی از عناصر مهم در هنرهای تصویری بخصوص تئاتر و سینما به شمار می‌آید چیست؟ آیا دلیل این انتخاب به ذات کنش‌مند این مولفه مربوط است؟

جنگ حادثه‌ای است که زمان بررسی آن بسیاری از اتفاق‌ها در زیر مجموعه آن قرار می‌گیرد. اهمیت اصلی جنگ آن است که بعنوان یکی از بلایا و اتفاق‌های عجیب و غریب بشری است که زمانی انسان در اندازه‌های جامعه، شهری، گروهی و یا دسته‌ای با آن روبرو می‌شود یک منطقه را ار بعد روانی، اجتماعی و... تحت تاثیر خودش قرار می‌دهد. حال این مسئله در بعد بزرگ تبدیل به یک نسل‌کشی می‌شود و در ابعاد کوچکتر موجب از بین رفتن افراد زیادی می‌شود. اما مسئله اصلی که درباره این قضیه وجود دارد آن است که انسان‌ها بعد از پایان که مشخص می‌شود عده‌ای شکست خورده و دیگری فاتح است این رخداد را فراموش کرده و از کنارش عبور می‌کنیم. لذا مدیوم‌های تئاتر و سینما هنرهایی هستند که به سراغ هر یک از افراد و خانواده‌هایی می‌رود که جنگ را چه در میدان نبرد و چه در حاشیه آن حضور داشته‌اند. لذا این دو هنر تصویری ذات حقیقی جنگ را بدون در نظر گرفتن هیچ عقیده‌ای به نمایش می‌گذارد و اینکه به ذاته جنگ چیز خطرناکی است. همچنین گویای آن است که هرگز آن مردم، اقلیم نمی‌توانند به زندگی خود بازگردند.  

حال با دانستن این علت نویسندگان و کارگردان‌ها می‌توانند از طریق داشته‌ها و داده‌های جنگ جهان را از زاویه دیگری مورد واکاوی قرار بدهند؟

زمانی که جنگی همچون دوره جنگ هشت سال دفاع مقدس پیش می‌آید مردم ایران متوجه می‌شوند یکباره پنجاه و هشت کشور تصمیم گرفته‌اند که به کشورشان تحت نام کشور عراق به خاکشان حمله کنند. حال با این دانسته مردم کشورمان هشت سال متحمل یک جنگ عجیب و غریب و ترسناک می‌شوند که در آن زمان تمام ابزارهای کشتار جمعی روی مردم کشورمان از سوی دشمن امتحان می‌شود. بعنوان مثال یکی از این فاجعه‌آمیزترین اتفاق‌ها بمب‌های شیمیایی در مناطقی از ایران بوده است. حال ما می‌آییم بعد از پایان جنگ به آرامی از کنار این مسئله عبور می‌کنیم، اما هنوز بقایای در بین مردم آن مناطق وجود دارد و هنوز زمین‌های کشاورزی در آنجا قدرت حاصل‌خیز شدن را ندارند و... لذا نیاز است که این مسائل بررسی، دیده و گفته شود، البته نه با جانب‌داری بلکه با بررسی حقایق جنگ که داشته‌های آن از خود بروز می‌دهد. درست مانند نگاهی که «برگمان» در فیلم «شرم» بازگو می‌کند و که در آن به قضاوت دسته، گروه و جناح خاصی نمی‌پردازد، بلکه صرفا به جنگ و تبعات آن می‌پردازد. بله، نویسندگان و کارگردان‌ها می‌توانند شرایط را مورد بررسی قرار بدهند، اما بنده معتقد هستم یک نویسنده یا کارگردان و بازیگر تئاتر نه یک نگاه معنادار بلکه یک نگاه واقعی و منطقی از صحنه جنگ باشد.

اهمیت تاریخ دراین مقوله بعنوان سندی مورد استفاده قرار می‌گیرد تا دلیل یا دلایل چنین پدیده‌ای را از نگاهی خشن و تاریک و از زاویه دیگری تقابل بین انسان‌ها و انسانیت را بر اساس شاخص مورد قضاوت قرار بدهد. این تمایزها با چه تحلیلی از نگاه یک نویسنده تبدیل به درام می‌شوند؟

جمله‌ای وجود دارد که می‌گوید نمایشنامه‌نویسان، نویسندگان واقعی تاریخ هستند. شما زمانی که مسئله‌ای چون جنگ را مورد بررسی قرار می‌دهید از گذشته بسیار دور تا به امروز نگاه جانب‌داری را متوجه می‌شوی، اما نمایشنامه‌نویس درست در نقطه‌ای می‌ایستد که انسان و مردم در آنجا ایستاده‌اند و فاصله‌ای با جامعه ندارد. لذا نوع نگاه یک نمایشنامه‌نویس به واقعه جنگ کاملا عریان است به همان اندازه که جنگ یک حقیقت تلخ است. بنابراین نویسنده ونمایشنامه‌نویس نیز به آن بُعد تلخ جنگ نگاه می‌کند. حال باید اشاره داشته باشم بنده به این دلیل از جنگ می‌نویسم آن است که به عده‌ای از مخاطب‌ها حافظه ضعیفشان را یادآوری کنم. با این توضیح که جنگ تبعاتی با خود به همراه داشته که در زمان اکنون نیز با آنها روبرو هستیم و هنوز هزاران خانواده غیور انتظار بازگشت فرزندانشان می‌کشند. بنده احساس دارم که بعنوان نویسنده باید بازگو کنم که ماهیت و حقیقت جنگ تلخ است و می‌تواند نتیجه ترسناکی برای هر کشوری به همراه داشته باشد.  

جهان متن نمایش «خین آبه» به طوری طراحی شده است که فضای اثر جایگاهی بین داشته‌های جنگ و تبعات آن در زندگی اکنون دارد. مرز میان این دو موضوع که هر کدام می‌توانند جهانی برای خودشان داشته باشند چگونه و بر چه اساس شکل گرفت؟

نمایش «خین آبه» روایتی از نگاه گروهی مردم خوزستان و تمام مناطق جنگ ‌زده است. با این توضیح که در زمان جنگ تحمیلی جنوب و غرب کشورمان درگیر جنگ بود که وسعت زیادی از خاک ایران با آن روبرو شد. جهان متن «خین آبه» زندگی یک جوانی را مورد واکاوی قرار می‌دهد که تمام اعضای خانواده خود را در جنگ از دست داده و با پایان جنگ پذیرفته است که شرایط اکنون قادر به بازسازی شهرهای جنگ زده نیست. اما در جایی شخصیت نمایش واکنش جدی از خود نشان می‌دهد که مدت زمان زیادی از دوره جنگ گذشته و در روزگار اکنون دست‌مایه‌ای برای امرار معاش و گذران زندگی در اختیار ندارد و احساس می‌کند حق خود را کسی به او نمی‌دهد. او در جهان اثر با خود فکر می‌کند با مقاومت هشت ساله مردم غیور و خودش بعنوان یکی از اعضای این مرز و بوم باید به سمت و سوی رشد رفت تا جستجو برای کسب نیازهای اولیه و معمول.

اهمیت آنکه جهان متن را در فضایی واقع‌گرا تعریف داده‌اید چیست؟ آیا دلیل این تصمیم به جهت آن بوده که مخاطب بیشتر در موقعیت قرار بگیرد و یا حس باورپذیری شدت پیدا کند؟

گاهی اوقات در تئاتر از تکنیک‌ها و سبک‌های مختلفی استفاده می‌شود که می‌توانیم از آن طریق حس و حرفمان را انتقال بدهیم. حال اگر بنده بر خلاف تمام نمایشنامه‌هایی که نوشته‌ام به این سو آمده‌ام صرفا به آن خاطر است که به تنهایی حقیقت موضوع جنگ به اندازه‌ای تلخ است که نیازی نیست به سمت مکتب، سبک و نوع دیگری در تئاتر بروم. لذا به تنهایی فضای اتفاق‌های جنگ دردناک است و به جایی متاسفانه تراژدی در این روایت، زندگی ما و بسیاری از مناطق مرزی رسیده که به سویی دیگری اثرم را هدایت کنم. بنده احساس آن را داشته‌ام که اگر بخواهم نگاهم شکل دیگری به خود بگیرد و برمبنای زاویه دیگری صورت بگیرد مسیرم را گم خواهم کرد. لذا باید صحنه تئاتر را در این زمان و لحظه و اثر مانند تریبونی رو به مخاطب در نظر داشته باشم.  

جهان‌بینی خودتان در مقام نویسنده این اثر چه تاثیری در نگارش شکل گرفتن جزئیات قابل اشاره نمایش «خین آبه» داشته است؟ اصولا ضرورت دیدگاه شخصی نویسنده می‌تواند یکی از راهکارهای درک اثر به شمار آید؟

بنده همیشه حس نفرتی در وجودم نسبت به تمام آن کشورهایی که در طول هشت سال دفاع مقدس کشورمان را متحمل آسیب‌های بی‌شماری کردند. طبیعتا این اتفاق در ذهنم تاثیرگذار بوده و به یقین بنده خودم را از مردم سراسر ایران جدا نمی‌دانم. در واقع بنده بخشی از آن مردم هستم و احساس می‌کنم درد مردم سرزمینم درد من نیز تعریف شده است. حال دلیل دیگر این تاثیر از نگاهی گویای آن است که ما در خیابان‌ها و کوچه‌هایی بزرگ شده‌ایم که نام هر کدام از آنها مزین به نام یک شهید یا قهرمان ایران است. بنابراین تصمیم داشتم تا این نکته را بازگو کنم از تمام آن جان برکفان کشورم دور نیستم و باید به لشگر آنها بپیوندم و کاری برای کشورم انجام بدهم.

ساختار مولفه مونولوگ یکی از ارکان مهم برای انتقال محتوا به مخاطب است که بر اساس روایت پیش می‌رود و به شکل لایه‌ای داشته‌های اثر را از طریق شخصیت تفسیر و بازگو می‌کند. علت آنکه در این اثر مونولوگ را به دیالوگ ترجیح داده‌اید چیست؟

باید بگویم در این اثر شخصیت به گونه‌ای تعریف شده بود که به نوعی آن گروه، افراد و ایثارگران تنها هستند و حتی دیده یا شنیده نمی‌شوند. حال در زمان اکنون عده‌ای می‌کوشند تا از راه‌های مختلف یاد این عزیزان غیور را زنده نگه دارند، اما تا زمانی که بقایای جنگ تحمیلی به بهبود و رشد در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی دست پیدا نکند ما انگار تا نیمه راه را رفته‌ایم و کارمان به اتمام نرسیده است. لذا احساسم آن بود که شخصیت روایت در این موقعیت تنها است و باید به شکل فردی روی صحنه بیاید و حرفش را بزند.

شخصیت‌پردازی یکی دیگر از کارکردهای مهم در فضای دراماتیک است که در مونولوگ اهمیت ویژه‌ای دارد که سبب می‌شود مسائل آن طوری که فضاسازی اثر طلب می‌کند در جهان نمایش پیش برود. حال این کارکرد در شخصیت نمایش تا چه اندازه از نظر پرداخت محتوایی در مقایسه با فرم قرار گرفته است؟

اگر بخواهم از نظر کالبدشکافی شخصیت بگویم باید اشاره داشته باشم که شخصیت اثر این فرصت را در اختیار دارد که بتواند اشتباهاتی را در زمان روایت زندگی خودش انجام بدهد، اما به شکلی داستان پیش می‌رود که انگار یادگارهایی از آدم‌های دوران جنگ و آن اتفاق را باتوجه به ماهیت خود حفظ کرده است. در واقع او با استناد به آن فرهنگ، دیدگاه و نگرش که سراسر درست و زیبا است سعی دارد خود را در زندگی و شرایط پر ماجرای اکنون پابرجا نگاه دارد. شخصیت این اثر سعی کرده است تمام آنچه که معرف هویتش بوده است با تمام توان نگاه دارد و به زندگی ادامه بدهد. لذا این شخصیت قصد دارد با این رفتار به نوعی از فراموش شدن و جلوگیری از بی مهری نسبت به همنوعان خود که در دوران جنگ بوده‌اند و برای کشورمان ایران حماسه آفرینی کرده‌اند جلوگیری کند.  

شخصیت در این نمایش بر اساس دغدغه‌های بیرونی خود که تحت تاثیر جنگ است برون‌ریزی می‌کند. آیا این عمل از سوی او بیشتر گویای واکنش به جهان پیرامون است و یا به نقد نبود انسانیت و باورها در چنین فضایی می‌پردازد؟

زمانی که موضوع تحت تاثیر جنگ را مورد بررسی قرار می‌دهیم باید از داشته‌ها و داده‌های روانشناسی، جامعه‌شناسی، فلسفه و... در کنار یکدیگر قرار بدهیم و اکتفا به چیزهایی که در آثار سینمایی، تبلیغات و سایر مدیوم‌ها هستند نداشته باشیم. لذا تا زمانی که حرفی را به عمل مبدل نسازیم، بستری فراهم نشود و شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را رشد ندهیم نمی‌توانیم اهمیت موضوع را درک نماییم.  

تصور می‌کنید علت آنکه ساختار ضدجنگ در کنار داده‌های جنگ توانسته شخصیت را در هر دو وضعیت مطالبه‌گر قرار بدهد چیست؟

مطالبه‌گر بودن شخصیت اثر نکته عجیبی نیست. شخصیت اثر از نیازهای بیش از معمول قصد و خواسته دیگری ندارد. بلکه او در جهان اثر درباره بدیهیات زندگی خودش حرف می‌زند که قبل از یورش بی‌رحمانه یک کشور بیگانه به کشورش در اختیار داشته و اکنون آنها را ندارد.  

بعنوان نویسنده این اثر مخاطب را در جهان متن بعنوان شاهد می‌شناسید یا قاضی؟

مخاطب در جهان اثر گاهی شاهد، گاهی قاضی و در بعضی اوقات متهم می‌شود. هر فردی ممکن است از یک اتفاق اجتماعی که می‌بیند ناراحت شود و یا نسبت به آن واکنش نشان بدهد و در فضای مجازی آن را نعکاس بدهیم، اما هیچ‌گاه نخواسته‌ایم به عقب بازگردیم و به دنبال راه درمان باشیم.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی

 

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران