در حال بارگذاری ...
به بهانه برگزاری جشنواره نمایش‌های آئینی و سنتی

استفاده از تقلیدهای روستایی برای طرح موضوعات قدیم و جدید

ایران تئاتر: متن حاضر معرفی و بررسی دو قطعه نمایشی ضبط‌شده برصفحات صوتی مربوط به اوایل دوره پهلوی است که به قلم محمدحسین ناصربخت در دفتر پژوهش ۲ از سوی انتشارات نمایش در هفدهمین جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی منتشر شده است.

برخی از نمایش‌های ضبط‌شده بر روی صفحه در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی، مبین روندی‌ست که در استفاده از تقلیدهای روستایی در جشن‌ها پیموده‌شد، نمایش‌هایی که مبتنی بر توانایی‌های مقلد یا مقلدین در تقلید لهجه‌ها و صداهای گوناگون و توانایی‌های بیانی ایشان برای طرح موضوعات قدیم و جدید است. این نمایش‌ها به شکل‌گیری میان‌پرده‌های کوتاه کاملاً متفاوتی انجامید. میان پرده‌هایی که دیگر در پی کارکردهای آیینی و سنتی این مجالس نبودند، ابتدا در عروسی‌های شهری و روستایی برای پر نمودن برنامه گروه‌های مطربی و دستجات تقلید به‌کار می‌آمدند و پس از دهه سی در آتراکسیون‌های کاباره‌ها و تماشاخانه‌های رنگ عوض‌کرده‌ی لاله‌زار، جایی برای خود دست و پا کردند.
از جمله این قطعات نمایشی، تقلید‌های به‌جای‌مانده از حسن علی‌اکبر نایب و شیخ کرنا از شخصیت‌های عصر خویش و لهجه‌ها و زبان‌های گوناگون است و همچنین دو قطعه نمایش منسوب به آقای طیوری که در اوایل شکل‌گیری حکومت پهلوی بر روی صفحه ضبط شده‌اند و در مقاله حاضر معرفی می‌شوند.

الف) نمایش «سرخر بعدازظهر»
این نمایش انتقادی تقلید کوتاهی‌ست که تمامی نقش‌های آن توسط بازیگری متبحر در تقلید صداها و لهجه‌ها به نام «آقای طیوری» ایفا شده‌اند، نمایش از این قرار است:
میهمان:     حاجی حسن!
نوکر:‌    های؟   
میهمان:    حاجی حسن!  
نوکر:    کیه؟
میهمان:    حاجی حسن هووی...!  
نوکر:    میرزا...؟   
حاج‌حسن:    زهرمار اگر می‌شنوی خب برو در رو واکن... سلام‌علیکم روح روونم، آرام جونم، به به به به. باد آمد و بوی عنبر آورد.
میهمان:    خدا پدرت رو بیامرزه
حاجی‌حسن:    شکوفه برسر آورد. بفرماییدون بفرماییدون. به به تالار رو براتون فرش بکنم یا تو زیرزمین می‌فرمایید، البته چون هوا گرمه بهتره که تشریف ببرید تو زیرزمین
میهمان:    می‌گم اینجا که گربه می‌برن، جای مهمان تو مهمون خونه‌اس حالا هر جا که شما می‌فرمایید، اما می‌دونید چیه؟ حاجی من اومدم، من یک دانه حرف با تو دارم.
حاج حسن:    بفرماییدون
میهمان:    اگر مثل دیروز در باغ‌وحش می‌خوای واکنی که بهتر اینه که تو مسجد بخوابم
حاج‌حسن:    اختیار داریدون شما، اختیار داریدون. حقیقتا منتظر نبودم. حسینی، حسینی، بیا برو، در این طویله رو می‌بندی یا خودم کاهگل بدم تا صدای این سگ‌پدر بالا نیاد بیرون. بدو، بدو
میهمان:    الهی به امید تو. حالا دیگر ما می‌خوابیم دیگر اختیار مرغ‌ها و این صداها با تو.
(صدا‌ی مرغ)
میهمان:    اِ، باز که اینجا صدا بلندشد، صدا که نمی‌ذاره ما بخوابیم که
حاج‌حسن:    ای بر پدر سرخر لعنت. حسینی این پدرسگ صاحاب رو ببر بکش تا مهمون عزیز ما نرنجه.
(صدای مرغ که او را سر می‌برند)
حاجی‌حسن:    الحمدالله... راحت شدیم
میهمان:    بله دیگر حالا من دیگه می‌خوام بگیرم بخوابم به شرط اینکه صدا از اینجا بلند نشود
(صدای خروس)
میهمان:    اِ.. حاج‌حسن بازار درآوردی. این حیوونات ما رو از خواب بیدارکردن. چه بازی درآوردی، این طرز مهمون‌نوازی نیست که، ما گفتیم اینجا صدا نیست، ما می‌خوابیم، ای بابا!
حاج‌حسن:    آقا مرغ رو سرش رو بریدم که دیگه هیچ مزاحم خواب مبارکتون نباشه. دیگه الحمدالله تموم شد. عجب مرافعی داریم، خروس خواستیم قاتق نونمون بشه قاتل جونمون شد. حسینی بیا تخم سگ سر اینم بگیر ببر بلکه ما راحت بشینیم، مهمون عزیزمون راحت بخوابه
میهمان:    خب حالا اگه من بخوابم، باز این عره دیگه این‌دفعه شروع شد، خدا شاهده که دیگر اینجا پا می‌شم هر مطلبی که خواستم می‌گویم
(صدای بوقلمون)
میهمان:    هی باز که دیگر صدا از اینجا بیرون می‌آید که، حاج‌حسین هی می‌کشی دیگر صدا میره، ای می‌کشی، ای می‌کشی، ای می‌کشی، ای می‌کشی، ای می‌کشی، ای بازی برای ما درآوردی نمی‌تونیم اینجا بخوابیم.
حاج‌حسن:    باید یک مرتبه کلکش رو بکنم، حسینی می‌دونی که چیه ما از سر هر چی حیوون تو خونه است گذشتیم بیا هر چه طیور تو این خونس سرش رو ببر ببینم بازم این مرتیکه از ما طلبی داره یا حسابمون صاف می‌شه.
میهمان:    بسیار خب این دفعه رو هم به تو بخشیدم می‌گیرم می‌خوابم باز ببینم عیارّی درمیاری یا نه
(صدای گوسفند)
میهمان:    اِ، حاج حسین، وایسا ببینم این دفعه هم که دیگه کار خراب‌تر شد، یکدونه قشون بالا سر من آوردی این باز‌یا چیه. اگر می‌خواهی مرا از خونت بیرون کنی دیگر این بازیا چی چیه، خودت مثل آدم بگو من نمی‌خوام تورو، والا این بازیآ چیه که تو درآوردی، تو؟
حاجی‌حسن:    عجب توقعی داره، غروب صحرائه، گله از صحرا مراجعت کرده. تصور می‌کنم اگر الان موذن هم اذون بگه تو توقع داری من سرش رو ببرم. در قرن بیستم که همه‌ی دنیا از خواب بیدارشدن، تو می‌خوابی... متحیرم که والا تو چه ملتی هستی.
میهمان:    حاجی ببینم این فرنگی نمایی چیه؟ توکه مرد مسلمون متدینی، اولاً تو را چه به قرن بیستم تو باید بروی اون طرف جایی که قشون، ملت و اینا رو ببینی! قرن بیستم مال پرنده‌فروش، کفتربازا، مرغ‌بازای بی‌خیاله. گنجشک‌بازی؟

دراین قطعه چنان‌که اشاره شد تقلیدچی ـ آقای طیوری ـ که خود به تنهایی تمامی صداها را تقلیدکرده و به جای تمامی نقش‌ها بازی می‌کند، ضمن به تماشا گزاردن مهارت‌های خود با استفاده از کمدی لهجه، تقلید صدای حیوانات در حالات مختلف، ترسیم دو تیپ اجتماعی (تازه به دوران رسیده و سنتی) ‌و تکنیک تکرار (مزاحمت به انحاء مختلف) مخاطب را مجذوب نموده و با جابه‌جایی معنای واقعی و معنای ظاهری اصطلاح «خواب و بیداری» در قرن بیستم و با کنایه‌ای به شرایط و اندیشه‌های رایج در جامعه، انتقاد خود از برداشت‌های سطحی و ظاهربینانه را که پس از مشروطیت باب گردیده‌بود، مطرح می‌سازد. نکاتی که در آثار نمایشنامه‌نویسانی چون مویدالممالک فکری‌ارشاد و حسن مقدم نیز منعکس است.  

 

ب) نمایش منظر باغ
 این نمایش کمیک نیز توسط «آقای طیوری» مانند نمایش قبلی اجرا شده‌است:
(صدای کوبیدن در)
مشدی ابراهیم:    کیه ها کیه؟
(صدای در)
مشدی ابراهیم:    کیه؟ ‌بابا کیه
دکتر:    مشدی ابراهیم. شازده تشریف دارن؟ درو واکن من هستم. (ترسان) واکن درو. واکن واکن درو
(صدای سگ)
شازده:    کیه خب؟ درو (در باز می‌شود) واکن، بفرمایین آقا بفرمایین. آقا شما، چه عجب آقای دکتر، چه عجب یادی از ما کردین
دکتر:    آقا چه خبره اوضاع، نزدیک بود سگ شما سگ ما رو به کلی پاره بکنه.
شازده:    بنده از طرف حارث از شما معذرت می‌خوام، اهمیت نده، بفرمایین آقا بفرمایین. برو مشده ابراهیم برو برو برو واسه آقای دکتر یه کاکائو بیار صرف بکنن رفع خستگی کنن.
دکتر:    به به آقا این کاکائو از کجا تهیه فرمودین
شازده:    بله این کاکائو من تهیه کردم اینو بله بسیار خب
دکتر:    آقا شما اینجا بیشتر اوقات خودتون رو صرف این حیوانات کرده‌اید
شازده:    بله آقا دیگه این تربیت حیوانات از نظر بنده خیلی بهتر است از اینکه اوقات خودم رو در شهر صرف بکنم. به‌علاوه استماع ‌الحان شیرین حیوانات از نظر بنده گواراتر از این است که با بعضی از مردم سرکله بزنم. حالا ملاحظه بفرمایید در باغ، لای طیور و اینا همه چیز کاشتیم و حیوانات
(صدای بلبل و پرنده)
دکتر:    به به آقا تمام طیور در باغ شما هستن. حقیقتا لذتی می‌برین شما از عمر خودتان. آقا این گربه مال شماست؟
شازده:    بله این گربه مخصوص خودمه
(صدای گربه)
دکتر:    به به این گربه معلوم است که با سرکار یه عمری محشور بوده.
شازده:    حالا اگر میل دارید بفرمایید بریم دم استخر اونجا مرغابی اینارو تماشا کنین
(صدای مرغابی و اردک)
شازده:    بله اینا مرغابی‌ها هستن اینا. بنده اینارو مخصوصا چقدر دقت می‌کنم در پرستاری اینا، حتی کلاغ رو بنده عادت دادم که با اشاره‌ای که به شما می‌کنه.
(صدای کلاغ)
شازده:    بله حالا بفرمایین. مشده ابراهیم برو اون کبوترها رو بزن بیان جلو. بیاه... بیاه... (سوت) بیاه.. بیاه
(صدای کبوتر)
شازده:    توجه کنید آقا این زنبور رو هم من حتی تربیت کردم که شاید... شاید توجه بفرمایید
(صدای زنبور)
دکتر:    واقعا شما زحمات زیادی کشیدید. اینارو چطور این طور تربیت کردید شما. واقعا بهتر از معاشرت با بعضی از مردم هست، بنده هم تصدیق می‌کنم.
(صدای زنبور)
دکتر:    آقا حقیقتا بنده هم خیلی امروز خیلی محظوظ شدم از ملاقات سرکار و واقعا شما از بس زحمت کشیدید. خیلی خوب با نزاکت و نظافت این حیوانات رو
شازده:    بله آقا مخصوصا من اینهارو با صابون پالموری اینارو شستشو می‌دم، زحمت می‌کشم، اینا از نظر بنده اینا عزیز هستن حالا بفرمایید بریم یک قدری در طویله آقا مثلاً مرغ و خروس رو ببینید اینا چطور با یکدیگر حس موانست دارند حقیقتا اینا یه سرمشقی است از برای انسان. این مرغ و بیاه بیاه......
(صدای مرغ و خروس)
شازده:    بیا مشده ابراهیم وردار سر اینو ببر امروز آقا اینجاس
دکتر:    نخیر نخیر من به کشتن حیوان بدبخت راضی نمیشم، مرخص می‌شم
شازده:    نخیر آقا بکش بکش
(صدای مرغ و خروس)
شازده:    ملاحظه بفرمایید آقا این احساس می‌کند که نسبت به عیال او صدمه زدن این حس موانست او را وادار کرده‌است به داد و فریاد و حقیقتا همون‌طور که عرض کردم اینا سرمشقی است از برای انسان.
(صدای مرغ) (صدای خروس)
شازده:    حالا ملاحظه بفرمایید آقا اون حیوان دارد به استعانت او می‌آید.
(صدای مرغ و خروس)
شازده:    ملاحظه بفرمایید که این حیوان احساس می‌کنه که برای رفیقش که یه واقعه مولمه‌ای رخ داده‌است، اینم که به کمک او شروع می‌کنه به داد و فریاد کردن. حالا ملاحظه بفرمایید. حالا بریم اگر اتحاد و معنویت دوست می‌خواین بفهمید چیست بریم در طویله، آقا ملاحظه بفرمایید این گوسفندها، چطور مادر بچه را صدا می‌کنه، پدر فرزند را صدا می‌کنه، فرزند پدر را صدا می‌کنه، یک هنگامه صداست ملتفت نخواهید شد. بفرمایید. تشریف بیاورید بریم در طویله را باز کنیم.
(صدای گوسفند)
دکتر:    بله حقیقتاً اگر همون طوری که فرمودید این قبیل مناظر به انسان کاملا حالی می‌کند که این سرمشقی است از برای انسان، از برای اینکه از سوی حیوانات همین احساسات مودت‌آمیز و بالاخره اتحاد و یگانگی هست همین‌طوری‌که اینها با هم موانست دارند انسان هم باید این‌گونه باشد ولی متاسفانه حیوانات آقا قابل تربیت هستند ولی در بین افراد بشر بعضی‌ها یافت می‌شن که هیچ گونه لیاقت و شایستگی تربیت ندارند.
شازده:    همین‌طور است آقا دیگه همون لحظه‌ای که، نقطه‌نظری که عرض‌کنم که بنده هم به کلی کناره‌گیری و انزوا اختیارکرده و کمتر به شهر تشریف می‌برم و شما هم اگر تشریف بردید از طرف بنده به دوستان من سلام برسانید و بگویید که علت کناره‌جویی‌ها همین است که بتونیم، وقایع غیرمترقبه‌ای که برای بنده اخیرا اتفاق‌افتاد این است که به کلی کناره‌گیری کردم.


در این قطعه نیز علاوه بر به تماشا گزارده‌شدن مهارت‌های بیانی و نقش‌آفرینی و بهره‌بردن از بازی در بازی و تکرار صدای حیوانات، تضاد موجود میان اغراق در لحن رسمی و تصنعی در بیان اعمال پیش پا افتاده، ترکیب لحن رسمی و عامیانه و به‌کاربردن کلمات در جایگاه غیر از جایگاه صحیح (مثل استفاده از اصطلاح تشریف می‌برم برای خود) ‌و بهره‌بردن از تکنیک سنتی شبیه به ذم در فهم اتحاد و معنویت در طویله، که البته نقد عدم تربیت‌پذیری افراد جامعه و برداشت سطحی تازه به دوران رسیده هر دو به‌طور توأمان در آن به چشم می‌خورد، موجبات ایجاد لحظات خنده‌آور شده‌است.
نمایش‌هایی از قبیل آثار فوق‌الذکر حلقه اتصال تقلیدهای روستایی و سرگرمی‌های تهیه‌شده توسط دلقکان خاص و عام، به میان پرده‌ها و قطعات کوتاه نمایشی تهیه‌شده توسط کمیسیون تئاتر سازمان پرورش افکار و هنرجویان و دانش‌آموختگان هنرستان هنرپیشگی هستند و تکنیک‌های مورد استفاده قرارگرفته و نگاه حاکم بر آنها یادآور تک‌پرده‌ای‌های طنزآمیز نویسندگانی چون معزالدیوان فکری و سیدعلی خان نصر است. مسیری که به حذف تفکر انتقادی و سرگرمی‌سازی صرف انجامید و خنده‌ای از سر بی‌دردی نتیجه آن بود؛ حاصلی که در تقابل با اهداف و ضرورت‌هایی که به شکل‌گیری تقلید‌های روستایی انجامیدند و کارکردهای اولیه این مجالس تقلید قرارداشت.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران