در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با علیرضا کوشک جلالی کارگردان نمایش «بانوی آوازه‌خوان»

تعزیه و فاصله‌گذاری دو منبع الهام بخش من در دراماتورژی این کار بودند

ایران تئاتر:علیرضا کوشک جلالی کارگردان نمایش «بانوی آوازه‌خوان» معتقد است؛ فرهنگ گفتمان در جامعه ما کم رنگ است و بیشتر مونولوگ وجود دارد . متاسفانه این امر در بین روشنفکران ما هم به چشم می خورد؛ در حالی که با گفتمان است که خیلی از مشکلات و سو تفاهمات از بین می‌رود .

نمایش" بانوی آوازه خوان" واکاوی دقیق و هنرمندانه ای است از شرایط زیست انسان امروز که درگیر زیاد خواهی ، تعصب، جهل ، قتل و تجاوز است و علیرضا کوشک جلالی خلاقانه و هنرمندانه با استفاده از فرم اجرایی متفاوتی که از تلفیق تئاتر برشتی و تعزیه است  تلاش می‌کند ذهن مخاطب را با مضمون نمایش و شخصیت‌هایش درگیر کند."بانوی آوازه خوان " تازه‌ترین تجربه علیرضا کوشک جلالی بر اساس نمایشنامه‌ای از وجدی معوض در ارتباط با جنگ، برادرکشی، خشم و عشقی سرکش به انسان و انسانیت است و  تلاش‌های خواهر و برادری در یک سفر اودیسه‌وار برای کشف حقیقت زندگی مادرشان را روایت می‌کند. این اثر در تداوم چند کار اخیر علیرضا کوشک جلالی اثری در قالب درام وتراژدی است. نمایش "بانوی آوازخوان" به نویسندگی وجدی معوض و با ترجمه، دراماتورژی و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی تیر و مردادماه در تئاتر شهر روی صحنه می‌رود.با کوشک جلالی در باره اجرای این نمایش گفت‌وگویی انجام داده ایم که در ادامه می‌خوانید.

در کارهای آخرتان از جمله نمایش «دیالوگ در سرزمین عجائب» «بانوی آوازه »به موضوعی انسانی در باره تجاوز و مقاومت مظلوم در برابر اشغالگر و زورگو پرداخته‌اید. آیا نگاهتان برآیند شرایطی است که در دنیای پر آشوب امروز می‌بینیم؟

مضمون این دو نمایشی که اشاره کردید نسبت مستقیمی با جنگ دارند. جنگ و برادر کشی در تاریخ بشر همواره وجود داشته؛ و هرچند حالا ظاهر جنگ‌ها تغییر پیدا کرده  اما ماهیت همه‌شان یکسان است . اغلب جنگ‌ها به دنبال انتقام‌گیری به وجود می آید و در بانوی آوازه خوان هم به این مسئله توجه خاصی شده است. جنگ‌های منطقه ای در دوران اخیر جایش را به جنگ‌های جهانی داده که بسیار وحشتناک و تراژیک هستند. موقعی که قدرت دیالوگ برقرار کردن میان آدم‌ها از بین می رود جنگ عامل تعیین کننده می شود.

در کنار این‌ها طمع و زیادخواهی هم ریشه بسیاری از جنگ‌ها عنوان می‌شود؟

بله، طمع هم عامل بسیار مهمی در شکل‌گیری جنگ‌ها است . جهان ما درگیر شرایط بسیار تلخی است و خیلی از جوامع در این شرایط آماده شروع جنگ هستند.  این مسئله عامل مهمی برای خلق نمایش نامه ای از جنس بانوی آوازه خوان است .

با توجه به ارجاهایی که در اروپا دارید، به نظر شما تئاتر چقدر می‌تواند با پرداختن به این موضوعات از جنگ و تجاوز جلوگیری کند و نظر آدم‌ها را به چهره مخرب جنگ جلب کند؟

نقل قولی از کارل فالنتین نویسنده معاصر با این مضمون وجود دارد که " من یک خوشبین بدبینم". در طول تاریخ بشریت  هنرمندانی وجود داشته‌اند که تفکرات ضد جنگ داشته‌اند، اما بازهم می‌بینیم که جنگ‌ها ادامه دارد ؛ زیرا خشونت در ذات انسان‌ها وجود دارد و این خشونت در هر دورانی به شکلی بروز و ظهور پیدا می‌کند . به عنوان انسانی که این مسائل را می بینم از وجود این همه جنگ و تجاوز و جنایت احساس درد و ناراحتی دارم و در نمایش‌هایم به این دست موضوعات واکنش نشان می‌دهم . در مورد تاثیرگذاری و واکنش هنرمندان در آثارشان نسبت به جنگ باید در دراز مدت قیاس کرد که البته باید بگویم چندان هم  اثرگذار  نبوده است.

در تئاتر ایران معمولا موقعی که یک نویسنده کارش مورد اقبال قرار می‌گیرد ، سایر کارگردان‌ها مدام به سراغ آثارش می‌روند. اما شما در کارهای اخیرتان سراغ  نویسندگان مطرح و البته کمتر شناخته شده‌ای مثل عزالدین ابوالعیش و وجدی معووض رفته‌اید. براساس چه ویژگی این متن ‌ها را برای اجرا انتخاب می‌کنید؟

سالها است که در آلمان زندگی می‌کنم و آنجا با هنرمندان و آثار  برجسته‌ای که در حوزه تئاتر اجرا می شود در ارتباط هستم  و در این سال‌ها در آلمان خیلی از این آثار را ترجمه و روی صحنه برده‌ام. شاید اگر هنرمندان ما هم شانس دیدن این اجراها را داشتند درکارهایشان از این آثار استفاده می کردند. از طرفی من که مدت‌ها به فعالیت‌های سیاسی علاقه داشتم بعد از مدتی سیاست‌زده شدم و متوجه شدم که نمی‌توانم با کار سیاسی به آرمان‌هایم برسم .به همین دلیل به سراغ تحقق آن‌ها در تئاتر و ترجمه آثار شاخص در این حوزه رفتم . حتی نمایش خدای کشتار که در ظاهر اثر کمدی اجتماعی تلقی می‌شود در حقیقت به واکاوی بروز خشونت در میان آدم‌ها می پردازد. نکته مهم قابل اشاره دیگر بحث آموزش است . در بانوی آوازه خوان دو نکته مهم یکی یعنی عدم برقراری دیالوگ بین آدم‌ها و عدم آموزش مطرح است.یکی از بنیادی‌ترین تغییرات اجتماعی آموزش توده مردم است. دو دهه است که در سفرهایم به ایران تلاش می کنم آموخته‌هایم را به هنرمندان شهرهای مختلف انتقال بدهم اما و نکته مهم این است که فرهنگ گفتمان در جامعه ما کم رنگ است و بیشتر مونولوگ وجود دارد . متاسفانه این امر در بین روشنفکران ما هم به چشم می خورد؛ در حالی که با گفتمان است که خیلی از مشکلات و سو تفاهمات از بین می‌رود .

آیا شخصیت مادام نمایش بانوی آوازه خوان و یا شخصیت دکتر عزالدین نمایش دیالوگ در سرزمین عجائب قهرمان اثر هستند و یا آدم های قربانی خشونت جامعه و محل زندگی‌شان؟

احترام زیادی برای این دو شخصیتی که اشاره کردید قائل هستم . این‌ها علی رغم خشونت‌های شدیدی که که نسبت به آنها اعمال شده ، هیچ وقت جواب تنفر را با تنفر نداده‌اند و در جایی که نتواسته‌اند کاری انجام بدهند به سکوت روی آورده اند. سکوت مادام در نمایش بانوی آوازه خوان پر از ناگفته‌ها است. او در یک سفر اودیسه وار لایه به لایه اتفاقاتی را که در جامعه رخ داده نشان می‌دهد . این‌ شخصیت‌ها از این جهت برایم ارزشمندهستند که در سخت‌ترین دورانی که مهر انتقام بر روی آن خورده به جای خشونت‌ورزی و انتقام از عشق به هم نوع و کشورحرف می زنند.

اما در انتهای این سفر اودیسه وار برای جین و سیمون یک پایان تلخ و تکان‌دهنده در باره زندگی مادرشان رقم می خورد؟

جین و سیمون در انتهای این سفر نسبت به مادرشان به شناختی می رسند و اینکه دومرتبه بتوانند با شنیدن این حقیقت بسیار تکان‌دهنده به روال زندگی عادی‌شان بازگردند کار بسیار سخت و دشواری است. آن‌ها ترجیح می‌دهند به جای اینکه با دروغ زندگی کنند در جستجوی واقعیت گام در سفری ناشناخته بگذارند. مادر در سه نامه‌ای که برای دو فرزندش باقی می‌گذارد در حقیقت به نوعی آموزش زندگی به آن‌ها می‌دهد.

آیا به دلیل ضرورت های تکنیکی نمایشبود که به سراغ تلفیقی از هنر تعزیه و  فاصله‌گذاری به سبک برشت رفتید؟

فرم اجرایی تعزیه و سیستم فاصله‌گذاری برشت دو منبع الهام بخش من در دراماتورژی این کار و فرم اجرایی کار بودند. در اینجا بحث تکنیک بسیار مهم بود. در این نمایشنامه با بیش از سی شخصیت روبه رو هستیم و من از سیستم تئاتر برشتی استفاده کردم تا بتوانم از چهار بازیگر در این نقش‌ها استفاده کنم  و در ضمن تماشاگر هم متوجه تعدد شخصیت‌های داستان  بشود؛ شیوه ای که در تعزیه وجود دارد و لباس بازیگران چه سفید و یا سرخ و سیاه هر کدامشان در حکم نماد و مفهومی خاص هستند. در اینجا هم با استفاده از این نمادها و وسائل مثل یک شال، جین تبدیل به سودا می شود و یا با یک المان دیگر مادر تبدیل به مادر بزرگ می شود. تماشاگر هم این تغییر را قبول می‌کند و همینطور این قرارداد بین نمایش و تماشاگر به شکل مستحکمی تا انتهای نمایش ادامه دارد . در باره مکان و لوکیشن‌ها هم باید بگویم برای توصیف مکان‌های مختلف و شخصیت‌های نمایش تعزیه به ما کمک زیادی می‌کند. سیستم نوشتاری نویسنده اثر هم خیلی سینمایی است و تبدیلش به تئاتر نیازمند خلاقیت زیادی بود .

گویا سال پر کاری را هم  تجربه می‌کنید؟

بله. دو هفته پیش نمایشنامه رابینسون و کروزو را با هنرمندان شهرستان قم به صحنه بردم، همچنین یک ورکشاپ بازیگری و کارگردانی را در این شهر برگزار کردم. قبل از آمدن به ایران هم نمایش سیستم گرون هلم را با هنرمندان آلمانی و به زبان آلمانی در شهر کلن اجرا کردیم. 4 مرداد نمایش پستچی پابلو نرودا با حضور رویا تیموریان، امیرکاوه آهنین جان، اشکان خطیبی و دنیا مدنی در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می رود. یک گروه نمایش هم در حال تمرین نمایشنامه ای از من به نام  رکسانا هستند که شهریور ماه روی صحنه خواهد رفت.

 

گفت  و گو از احمد محمد اسماعیلی 

 




مطالب مرتبط

نظری بر نمایش «جنون محض» نوشته مایکل فرین و کار علیرضا کوشک جلالی

اجرای کمدی در مرزهای گروتسک
نظری بر نمایش «جنون محض» نوشته مایکل فرین و کار علیرضا کوشک جلالی

اجرای کمدی در مرزهای گروتسک

حمیدرضا کاظمی‌پور*: یک گروه بازیگران تئاتر در حال آماده‌سازی اجرایی برای صحنه هستند و در خلال آماده‌سازی اثر برای اجرا، نقبی بر فرایندهای پیچیده تولید، آماده‌سازی و پشت‌صحنه تئاتر ...

|

نظر دو هنرمند درباره نمایش «هیدن»

نظر دو هنرمند درباره نمایش «هیدن»

علیرضا کوشک‌جلالی و سعید اسدی شب گذشته به تماشای نمایش «هیدن» نشستند و گفتند خون جدیدی در رگ‌های تئاتر ایران جاری شد و این نمایش باید در عرصه بین‌المللی نیز حضوری پر رنگ داشته باشد.

|

نظرات کاربران