در حال بارگذاری ...
در گفت‌وگوی پایانی سمینار مطالعات اجرا مطرح شد

تعریف ذات‌گرایانه از اجرا به آسانی ممکن نیست

گفت‌وگوی پایانی سمینار مطالعات اجرا به این مسئله اختتصاص داشت که چه تعاریفی از ماهیت اجرا می توان به دست داد.

به گزارش ایران تئاتر، گفت‌وگوی پایانی سمینار مطالعات اجرا سه شنبه 8 مرداد در شب پایانی این نشست با موضوع «سوءتفاهمات مطالعات اجرا: مروری بر نحوه مواجهه با اجرا در تئاتر ایران» د ر تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر در حالی برگزار شد که شهرام کرمی مدیرکل هنرهای نمایشی نیز در این نشست حضور داشت.

اصغر دشتی در ابتدای این نشست در توضیح موضوع و محتوای این برنامه گفت: در طول دهه های گذشته با انبوهی از مواجهه در مورد اجراها روبه رو هستیم. مواجهه هایی که در شکل خیلی ابتدایی خود از زمان خروج ما از یک سالن تئاتر آغاز و با یک مواجهه یا یک واکنش درباره اجرا بیان می شود؛ تا مواجهه های تخصصی تر که به شکل مکتوب در دسترس من و شما قرار می گیرد. مواجهه های شفاهی گذرا در لابی ها و کافه ها البته قابل استناد نیستند یا به آن ها دسترسی نداریم تا درباره شان حرف بزنیم، ولی بخشی از این مواجهه ها مواجهه هایی مکتوب هستند که در نشریات مکتوب ما و یا در فضای مجازی ثبت شده اند و قابل مطالعه و رجوع هستند. همانطور که می دانید حجم این مواجهه ها حجم بالایی است. ما دست به مطالعه این مواجهه ها زدیم، بخش زیادی از نوشتارها درباره اجراها را بررسی کردیم و متوجه این نکته شدیم که حجم نوشته ها درباره اجراها تا اندازه زیادی به چیزهایی پرداخته اند که کمتر اشاره مستقیمی به اجرا دارند. بر این اسا تصمیم گرفتیم مطالعه دقیق تری روی آن ها صورت دهیم تا ببینیم چه حوزه هایی را در بر می گیرند. وقتی مطالعاتمان را دقیق تر پیش بردیم متوجه شدیم که سوءتفاهم هایی در ارتباط با مطالعات اجرا وجود دارد که خودش را در این نوشتارها نشان می دهد.

در ادامه نیز بهنام نوایی در بخشی از سخنانش به بیان دیدگاه هایی که در این نشست مورد توجه قرار خواهد گرفت اشاره کرد و گفت: نگرشی که ما به اجرا داریم هرگز بررسی آسیب شناسانه ای نیست؛ چرا که کسی که ادعای آسیب شناسی موضوعی را دارد گمان می برد خود خارج از دایره آسیبی است که از آن سخن می گوید. چنین چیزی هرگز داعیه ما نیست و اگر به گمانمان آمده که امری سوءتفاهم برانگیز است، آن چیزی است که ما هم در درون آن قرار داریم. پیش فرض ما در مواجهه با اجرا مفهوم بسیار ساده و عامی از اجرا و مواجهه با اجراست. این مفهوم عام نکته مهمی است؛ از این جهت که مسئله ما این است که چطور این مواجهه هایی که با اجرا انجام داده و ثبتش کرده ایم تا چه میزان دربرگیرنده مواجهه هستند؛ اینکه چگونه آن چه ما تجربه اش می کنیم به عنوان مواجهه با امر هنری یا امر اجرا به بیان درآمده است.  

اصغر دشتی در ادامه این گفتگو تاکید کرد: ما در این پنل درباره اجراها حرف نمی زنیم بلکه در مورد مواجهه با اجراها حرف می زنیم. در این ارتباط طبقه بندی سه گانه ای را انجام داده ایم و به عنوان سوءتفاهم اول مطالعات عددی را با دو زیرشاخه یعنی سیطره مطالعات ادبی بر مطالعات اجرا و دیگر آموزش مطالعه نمایشنامه به جای آموزش ساختن اجرا. این دو چالش را می خواهیم در این بخش با همراهی بهزاد آقاجمالی پیش ببریم.

بهزاد آقا جمالی به عنوان سخنران میهمان این جلسه نیز در بخشی از سخنانش در ارتباط با موضوع گفتگو بیان کرد: قرار هست اینجا در مورد این مسئله صحبت کنیم که به نظر می رسد بسآمد بررسی متن یا ادبیات در مطالعه تئاتر یا اجرا به نسبت بررسی مواجهه با اجرا بیشتر به سمت چیزی جز ارزش ماهوی اجرا متمایل شده است. در این ارتباط می خواهم خیلی گذرا به آن سوی آب ها یعنی جایی که این بحث ها ساطع شده اوضاع چطور بوده است. آنچه که مسلم است هژمونی را درباره آثار هنری و ادبی نوعی از مطالعات داشته اند که می توانی اسم آن را مطالعات بوطیقایی بگذاریم. یعنی شکلی از مواجهه که مسئله اش جهان درون متن است. اینجا دو واژه  یعنی متن و ادبیات مطرح شده که ابتدا بهتر است به توافقی درباره آن ها دست پیدا کنیم. همه مان می دانیم که وقتی از متن سخن گفته می شود منظور لزوماً نوشتار ها نیستند و می تواند خود جهان ماهوی اجرا باشد. واژه دیگر ادبیات است که اینجا باید تفاوتی میان مطالعه ادبی و مطالعه ادبیات قائل شویم. چرا که اساساً مطالعه ادبی به معنی مطالعه ادبیات نیست. قبل از اینکه سنت ارسطویی بوطیقایی بر تاریخ فلسفه و اندیشه و ادبیات غرب حاکم شودف با دوره ای مواجه هستیم که از قضا خیلی تئاتریکال بوده؛ یعنی قبل از لوگوس و تراژدی و پیروزی نمادین ارسطو بر افلاطون و بوطیقایی شدن همه چیز، دوره ای داریم که به طور نمادین می توانیم از آن با نام دوره ایین یاد کنیم. اساساً مسئله آیین ناظر بر چند مفهوم است که بعدها مفهوم و مقاله اجرا خیلی به آن وابسته شد.

رضا سرور نیز در ادامه این گفت و گو تشریح کرد: متیو آرنولد می گوید؛ هر آنچه که ما در نمایش می بینیم در شکل کمال یافته خود باید در ذهن مخاطب همبسته های عینی، معادل ها یا متناظرهای اجتماعی را؛ آنچه که ما بر مبنای تجربه زیسته تجربه می کنیم و آنچه شاهد سیاسی و اجتماعی است در ذهن ما بیدار می کند. واژه نقد واقعیت همان اصطلاحی است که نزد لوکاچ معکوس و تبدیل می شود به رئالیسم انتقادی. در نزد این نحله مسلماً درام هایی اهمیت دارند که مستقیماً به مسائل اجتماعی می پردازند. برای آدمی گه پیرو متیو آرنولد است مسلماً ایبسن بر بکت ارجحیت خواهد داشت؛ چرا که وقتی نمایشنامه خانه عروسک یا دشمن مردم را می خوانید خیلی زود در اطراف خودتان معادل های شخصیتی را برای آن ها پیدا می کنید.  اما برای مثال وقتی نمایشنامه دست آخر را می خوانید دقیقاً نمی دانید معادل کلاب کیست. برای همین است که لوکاچ می گوید« من در برابر ایبسن بکت را منحط می دانم«؛ هر چند این حرف را بعدها اصلاح می کند و می گوید که بکت را نمی فهمد. او در حقیقت می خواهد بگوید که معادل عینی ان را پیدا نمی کند. به عبارتی نقد سیاسی و اجتماعی تنها زمانی اعتبار خودش را پیدا می کند و اثر را مورد تایید قرار می دهد که مابه ازای اجتماعی متناظرهای آن را در جامعه پیدا کند. به عبارتی آن پارادایم ها باید از پیش در جامعه موجود باشند. فرض کنیم که همین امروز نمایشنامه خانه عروسک هنریک ایبسن دارد اجرا می شود و من به عنوان منتقد به تماشای این اجرا می نشینم. دو رویکرد پیش روی من است تا بتوانم درباره این اثر صحبت کنم؛ یک رویکرد این است که من با پیش انگاشت هایی که از علوم دیگری چون علوم سیاسی و جامعه شناسی گرفته ام این نمایش را ببینم و در هنگام این نمایش ببینم که یک یک این پیش انگاشت ها دارد تایید می شود و توسط کسی تایید می شود که پیش از اینکه این حرف ها گفته شود این نمایشنامه ها را  نوشته است. در شکل دوم من همین نمایش را بدون هیچ پیش انگاشتی می بینم و سعی می کنم از طریق مطالعات تئاتر این را بررسی کنم.

علی قلی پور نیز در بخشی دیگر از این گفتگو به تعاریفی که  می شود از هنر اجرا ارائه کرد گفت: ما نمی توانیم تعریفی ذات گرایانه از امری به اسم اجرا داشته باشیم که اگر داشته باشیم به دنبال آن باید به پرسش هایی فلسفی بپردازیم از جمله اینکه اساساً اجرا چیست. در حقیقت ما نمی توانیم از امری با عنوان اجرای ناب و اجرای محض سخن بگوییم و اگر چنین چیزی متصور باشد تنها در میدان تولید هنری خواهد بود. به این مفهوم که شما می خواهید کجای میدان بایستید؟ من خیلی به بوردیو به خاطر دستگاه پیچیده فکری او علاقه ندارم ولی نکته این است که خود بوردیو ایرادی که به برشت می گیرد این است که درست است تئاتر برشت مردمی است اما باید متخصص تئاتر باشی تا آن دستگاه زیبایی شناسی را که او می سازد بشناسی. در واقع مقصود او این است که ارزش زیبایی شناختی برشت چیزی نیست که همه بتوانند با او ارتباط برقرار کنند. بنابراین شما باید تخصص دیدن اجرای محض و اجرای ناب را داشته باشید.




مطالب مرتبط

محسن حسینی: هنر پرفرمنس نیازی به معادل‌سازی ندارد

محسن حسینی: هنر پرفرمنس نیازی به معادل‌سازی ندارد

محسن حسینی، مدرس و پژوهشگر تئاتر با انتقاد از این‌که واژه پرفرمنس نیاز به معادل‌سازی و ترجمه ندارد، گفت اگر سه ضلع آکادمی و آموزش، اجراهای نمایشی و منتقدان تئاتر تقویت شوند، شاهد اتفاقات خوبی در هر ژانر تئاتری خواهیم بود.

|

نظرات کاربران