آتیلا پسیانی با توجه به ارادتی که به کارگاه نمایش دارد، از سال 68 گروه تئاتر بازی را به منظور ارائه آثار تجربی راهاندازی کرده و در سال 83 موفق میشود در بیغولهای در تئاترشهر که یک مکان متروک بوده، یک بار دیگر کارگاه نمایش را راهاندازی کند.
آتیلا پسیانی با توجه به ارادتی که به کارگاه نمایش دارد، از سال ۶۸ گروه تئاتر بازی را به منظور ارائه آثار تجربی راهاندازی کرده و در سال ۸۳ موفق میشود در بیغولهای در تئاترشهر که یک مکان متروک بوده، یک بار دیگر کارگاه نمایش را راهاندازی کند.
رضا آشفته
بخشی از بازماندگان کارگاه نمایش دهه 40 و 50 گرد هم آمدند تا در شامگاه چهارشنبه 15 اسفندماه از کتاب "کارگاه نمایش" با پژوهشگری حمیدرضا ریشهری در فرهنگسرای هنر رونمایی کنند.
در این مراسم آیینی که به گلباران کتاب ختم شد، برای رونمایی از کتاب فریده سپاهمنصور، مهوش افشارپناه، پرویز پورحسینی، فردوس کاویانی، محمد ژیان، مرتضی اردستانی، بهمن مفید، اسماعیل خلج، هوشنگ توکلی و آتیلا پسیانی روی صحنه رفتند، و پس از برداشتن پارچه سفید و پاشاندن گلبرگهای گل، به هر یک از این افراد یک نسخه از کارگاه نمایش از طرف جواد ذوالفقاری مدیر نشر نوروز هنر و این کتاب اهدا شد.
از ابتدای جلسه هر یک از افراد حاضر فرصت کوتاهی داشتند تا به ذکر خاطرهای یا نکتهای درباره فعالیتهای خاص کارگاه نمایش بپردازند. علاوه بر افراد مرتبط با کارگاه نمایش، هنرمندانی مانند حمید مظفری و فرهاد مهندسپور نیز به استقبال از این برنامه و رونمایی از کتاب آمده بودند.
هوشنگ توکلی یکی از بازیگران فعال در گروه شهرو خردمند و ایرج انور ضمن اشاره به اولین اجرای کارگاه نمایش توسط این دو کارگردان به نام ادیپ ادیپ بر اساس تراژدی اودیپ شهریار اثر سوفوکل، گفت: حمیدرضا ریشهری با تأخیر 10 تا 15 ساله از تلاشهای هنرمندان کارگاه نمایش پردهبرداری کرده است.
وی در ادامه به بازتاب شهر قصه بیژن مفید و نمایش پژوهشی ژرف... نوشته عباس نعلبندیان و کار آربی اوانسیان پرداخت، که شهر قصه با جذب مخاطب عام و خاص تبدیل به یک اتفاق ویژه میشود و پژوهشی ژرف به دلیل پیشرو بودن واکنش تند جریان معمول تئاتری ایران را موجب میشود.
این بازیگر از آربی اوانسیان (گروه بازیگران شهر)، اسماعیل خلج (گروه کوچه) و شهرو خردمند و ایرج انور (گروه تجربی) به عنوان سرگروههای اصلی کارگاه نمایش یاد کرد که از سال 48 تا 58 (تعطیلی رسمی این کارگاه) فعالیت میکردند و پس از خروج گروه تجربی،گروه اهرمن به سرپرستی آشور بانی پال بابلا جایگزین گروههای اصلی شود.
هوشنگ توکلی فعالیت کارگاه نمایش را به سه مقطع خاص تقسیمبندی کرد. اول، از سال 47 که سال آغاز کارگاه است. دوم سال 47 تا 52 که سال اوج سازندگیها و تجربیات مفید است که از سال 52 تا 55 این فعالیتها به اوج شکوفایی خود میرسد. سوم این که از سال 55 شاهد افول در آثار هستیم که در نهایت در سال 57 این فعالیتها با آغاز انقلاب تعطیل میشود و از ابتدای سال 58 کارگاه نمایش رسماً تا امروز تعطیل شده است.
محمد ژیان هم که یکی از مدیران کارگاه بوده و در کنار نعلبندیان در سر و سامان دادن به بخش مدیریتی کارگاه نمایش کمک میکرده، به این نکته پرداخت که آثاری از بیرون از کارگاه جذب میشد که به لحاظ ساختاری دغدغه تجربه کردن داشته باشند، هر کاری که به لحاظ متن با اجرا از ساختار تجربی برخوردار میشد، برای تمرین و اجرا در کارگاه نمایش پذیرفته میشد. چنانچه سیروس ابراهیمزاده و مصطفی دالی با چنین رویکردی جذب کارگاه شدند.
وی اعلام کرد که بودجه شاخصی را برای اداره کارگاه نمایش قایل نشدند و به همین دلیل همه اعضا از یک زندگی سخت و در عین حال غیرفقیرانه برخوردار بودهاند. آنها مجبور بودهاند که از ساعت 8 صبح تا 12 شب در آنجا کار کنند و هر کس موظف بود که در چند شغل وظیفه خود را آشکار سازد. از بلیطفروشی تا بازیگری و غیره.
مهوش افشارپناه هم ضمن اعلام متفاوت بودن شیوه بازیگری در کارگاه نمایش، به اتوود، بداههپردازی و کشف و شهود از ارکان اصلی بازیگری در اینجا پرداخت که همین عوامل دست در دست هم میداد تا پیوندی بین بازیگر-کارگردان برای شکل گرفتن یک اجرای نوین که هیچ تبعیتی از قراردادها و قواعد موجود نمیکرد، برقرار شود. این شیوه در هر کاری فرق میکرد، به طوری که تجربه ناگهان با باغ آلبالو تفاوت عمدهای داشت.
پرویز پورحسینی هم به شیوه کارگاهی به عنوان یک اتفاق تازه در تئاتر ایران یاد کرد که از سال 48 و راهاندازی کارگاه نمایش در ایران متداول شد. در این شیوه بازیگر از بدو ورود به سالن تمرین، لباس کار میپوشد و به تمرین بدن و بیان میپردازد و مدام در حال اتوود کردن است.
او در ادامه به حضور پیتر بروک در ایران پرداخت که طی قراردادی با مهندس قطبی رئیس رادیو و تلویزیون ملی ایران موظف میشود تا با 50 درصد از بازیگران ایرانی و 50 درصد بازیگران خارجی نمایش "اورگاست" را برای جشن هنر شیراز تمرین و آماده سازد. این کار تجربهای روی زبان بود که بر اساس آواهای خاص انسان اولیه شکل میگرفت. زبانی که در آن شکل و حس کلمات در بازی به بازیگر کمک میکند. در این نمایش آربی اوانسیان در مقام دستیار پیتر بروک و پرویز پورحسینی در مقام بازیگر همکاری میکنند و این همکاری تا اجرا در پاریس ادامه پیدا میکند.
سپس صدای بیژن مفید پخش شد که ماه و پلنگ را یک نمایش بر اساس زندگی، افکار، اشتباهات، رویاها و طرز سقوط دکتر محمد مصدق دانست. این نمایش به شکل سمبل ماه و پلنگ درآمد. ماه و پلنگی که عاشق هم میشوند.
بعد نوبت به حضور بهمن، گردآفرید و هنگامه مفید برادر و خواهرهای بیژن مفید رسید. آنها هم از ارتباط خود با برادرشان گفتند که از او چیزهایی را یاد گرفتهاند که تا همیشه همراهشان خواهد بود.
بهمن مفید هم در این مراسم اعلام کرد که مثل بیژن دیگر تکرار نمیشود. همچنین اشارهای به اجرای نمایش "جان نثار" و "سهراب، اسب و سنجاقک" شد که خاطراتی را برای این خانواده و بازیگرانش زنده میکند.
اسماعیل خلج هم این مراسم را بانی زنده شدن خاطرات 40 سال پیش دانست که قند توی دل آدم آب میکند. او همچنین از بازی پورحسینی که بریدهای از اجرای اورگاست بود، به نیکی یاد کرد که چه حافظهای این پورحسینی دارد! و به هوشیاری تمام کلمات متن را در خاطرش سپرده است.
این نمایشنامهنویس معتقد است که ما در ایران موضوع برای نوشتن زیاد داریم اما نمایشنامهنویس کم داریم، باید روح نوشتن و روح درام را به دانشجویان منتقل کرد، تا با این توانمندی از پس نگارش این همه موضوع برآیند. به اعتقاد این کارگردان، ما بازیگران عالی داریم اما متن نداریم تا بر اساس آن اتفاقی به نام تئاتر در صحنه ایجاد شود. ما همچنین 70 میلیون ایرانی داریم که هر یک داستانی برای تعریف شدن دارد و اینها نشان میدهد که ما اصلاً کمبود موضوع نداریم و با تربیت صحیح استعدادهای نمایشنامهنویسی میتوانیم بر کمبود متن هم غلبه کنیم.
آتیلا پسیانی که از سال 52 و 16 سالگیاش با کارگاه نمایش از نزدیک آشنا شده است، خود را پلی بین کارگاه نمایش و نسل امروز دانست که تمام تجربیات و آموختههای آن دوران را به جوانان امروز منتقل کرده است. او به همین منظور با توجه به ارادتی که به کارگاه نمایش دارد، از سال 68 گروه تئاتر بازی را به منظور ارائه آثار تجربی راهاندازی کرده و در سال 83 موفق میشود در بیغولهای در تئاترشهر که یک مکان متروک بوده، یک بار دیگر کارگاه نمایش را راهاندازی کند. این کارگاه هم پس از دو سال به دلایلی معلوم از حیطه اختیار پسیانی خارج میشود و در حال حاضر این کارگاه فقط با یک اسم بدون داشتن مدیر و ارائه هدفمندیهای خاص آن فعال است.
او معتقد است که در تمام دنیا تئاتر تجربی به تئاتر رسمی اعتراض میکند اما در ایران قضیه برعکس است و تئاتر رسمی تئاتر تجربی را هرگز نمیپذیرد.
فرهاد مهندسپور به ذکر خاطرهای پرداخت که دو سال پیش در پاریس موفق به دیدار آربی اوانسیان میشود. کسی که در نظرش بخشی زنده از تئاتر ایران است که در دسترس ما نیست. او از جامعه کارگاه نمایش گلایه کرد که در این سالها به دنبال ایجاد ارتباط با پیشکسوتان این کارگاه نبودهاند و فقط آتیلا پسیانی در این زمینه موفقیتآمیز عمل کرده است. این کارگردان هم حرکت کارگاه نمایش را برای راهاندازی یک تئاتر اصیل مناسب ارزیابی کرد که باید در این زمینه کارگاهی راهاندازی شود.
در این مراسم همچنین صدای رضا رویگری، رضا قاسمی، صدرالدین زاهد، آربی اوانسیان، بیژن صفاری و بهرام بیضایی پخش و پیام پرویز زاهدی و منصور کوشان قرائت شد.
لازم به ذکر است، کتاب کارگاه نمایش در 3 فصل تنظیم شده که عبارت است از: پیش از کارگاه نمایش، کارگاه نمایش، و پس از کارگاه نمایش.
کارگاه نمایش در 14 خرداد 1348 به سرپرستی بیژن صفاری و مدیریت عباس نعلبندیان کار خود را آغاز کرد که هدف آن کمک به نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و طراحان برای خودآزماییها و تجربههایی خارج از محدودیتهای متداول حرفه نمایش بود. این کارگاه از اردیبهشت سال 78 تعطیل بوده است.