آسیب شناسی ایران تئاتر از کاهش واحدهای دانشگاهی نمایش ایرانی(4)
رحمت امینی : واحدهای دانشگاهی نمایش ایرانی با نظریهپردازی همراه شود
ایران تئاتر در آستانه نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی در سلسله گفتوگوهایی با استادان و اعضای هیات علمی دانشکدههای تئاتر به نظرخواهی و آسیبشناسی در ارتباط با کاهش واحدهای نمایش ایرانی در محتوای آموزشی گرایشهای رشته تئاتر پرداخته است. پیش از این نقطه نظرات شهرام زرگر، محمدحسین ناصربخت و داود فتحعلی بیگی از این مجموعه منتشر شد و در گفتوگوی پیشرو نظرات رحمت امینی را در این ارتباط میخوانید.
رحمت امینی کارگردان و مدرس تئاتر در گفتوگو با ایران تئاتر در ارتباط با آسیب هایی که به دنبال تغییر در واحدهای درسی نمایش ایرانی در سال های گذشته در محتوای آموزشی شاهد آن هستیم اظهار کرد: خلاء محتوای آموزشی در عرصه نمایش ایرانی ناشی از کمبودهایی است که تنها بخشی از آن به کم تعداد شدن واحدهای درسی باز می گردد. در حقیقت به جز آنکه در مواد آموزشی در گرایش های رشته تئاتر هنرهای نمایشی ایران به اندازه کافی به مباحث مرتبط با نمایش ایرانی پرداخته نمی شود، در معدود واحدهای درسی که در این زمینه تدریس می شود هم به روز رسانی محتوایی چندانی صورت نگرفته است. مسئله مهم این است که در عرصه نمایش ایرانی در دهه های گذشته نظریه پردازی ها و تالیف کتاب هایی که بتوانند شناخت مختصات و ظرفیت های نمایش ایرانی را گامی به پیش ببرند به صورت بسیار معدود و با دشواری صورت گرفته است. برای نمونه بعد از کتاب «نمایش در ایران» بهرام بیضایی که در سال 1342 نوشته شده، نمونه های چندانی را شاهد نبوده ایم که از جنبه های تحلیلی چیزی را بر آن چه از این اثر دریافت می کنیم افزوده باشد.
این مدرس تئاتر در همین زمینه افزود: نکته مهم در ارتباط با تدوین محتوای آموزشی در عرصه نمایش ایرانی این است که هرگونه تبیین شناختی در این خصوص ضرورت دارد تا با نظریه پردازی همراه باشد. برای مثال اگر واحد درسی شناخت تعزیه را در این محتوای آموزشی در نظرگرفته ایم، این محتوا با نظریه های جدید قدرتمندی همراه نشده و در فقدان این نظریه ها تنها تشریح خود پدیده ها است که می تواند به دانشجویان تئاتر انتقال داده شود. بر این اساس و در حالی که با فقدان جدی نظریه پردازی در عرصه شناخت و آموزش نمایش ایرانی در دانشگاه ها روبه رو هستیم، این مدرسان هستند که می توانند تدابیر ویژه ای اتخاذ کنند و از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار باشند. در مقیاس وسیع تر اگر ما نتوانیم تاریخ خودمان را به لحاظ محتوایی به درستی تحلیل نکنیم همین داشته هایی را هم که دراختیار داریم از دست خواهیم داد.
این کارگردان تئاتر در ارتباط با تجربه هایی که خود در زمینه نمایش ایرانی صورت داده بیان کرد: "اوستاد نوروز پینهدوز" تازه ترین تجربه من در این عرصه سومین اثر نمایشی کلاسیک ایرانی است که پس از دو نمایش "جیجک علیشاه" و "جعفرخان از فرنگ برگشته" به صحنه آوردم. متن این اثر نیز مربوط به یک قرن پیش است و احمد کمال الوزاره محمودی نویسنده این نمایش از پیشگامان درامنویسی ایرانی است. از قضا ریشه این تجربه ها به دانشجویان بازمیگردد. طی بررسی درامنویسی ایرانی در کلاس ادبیات نمایشی متوجه شدم که اغلب دانشجویان به جز در حد پاسخگویی به سوالات کنکور و دانستن تاریخچهای محدود، نامی از درامنویسان قدیمی نشنیدهاند و با آنها آشنایی ندارند. به این منظور برآن شدم تا به عنوان کار کلاسی صحنههایی از این آثار را برای نمایشنامهخوانی به آنها بسپارم و در کنارش خودم نیز آن متون را کارگردانی و روی صحنه آوردم. این کار را با خوانش نمایشنامه "جیجک علیشاه" آغاز کردم و سپس به جشنواره آئینی سنتی وارد شده و آن را در تماشاخانه سنگلج اجرا کردم.
او در ادامه اضافه کرد: پس از خوانش و اجرای این اثر متوجه شدم که این متون با همه نقصهای طبیعی، به دلیل نبود شناخت درامنویسی ایرانی، به لحاظ موضوع و مفهوم جذاب است و ما از آنها غافل بودهایم. پس از این نمایش با تشویق اساتید این مسیر را ادامه دادم. من در اجرای این سهگانه مسیر گام به گامی را طی کردهام و طی برنامهای قصد داشتم در گام سوم اجرایی مدرن را به صحنه آورم. "جعفر خان از فرنگ برگشته" یک رئالیسم ایرانی بود اما نمایش "اوستاد نوروز پینهدوز" شکل اجرایی مدرنی دارد و حتی در طراحی لباس و ساخت موسیقی فضای رئالیسم ایرانی دیده نخواهد شد. دلیل این موضوع این است که در نظر داشتم ضمن اینکه این اثر را برای تماشاگر امروز اجرا میکنم، بضاعتهای متون قدیمی ایرانی را که این قابلیت را دارد که امروزی شود را نیز به مخاطب نشان دهم.