در حال بارگذاری ...
کنکاشی بر عملکرد 4 ماهه تئاتر در حوزه روابط زناشویی در روز ازدواج:

زندگی بدون آموزش+ به همین سادگی ازدواج = به همین سادگی طلاق

ایران تئاتر- علی رحیمی: همزمان با ۱۲ مرداد ۹۸ مصادف با سالروز ازدواج حضرت امیرالمومنین علی (ع) و حضرت فاطمه الزهرا (س) و روز ازدواج و همچنین «روز بدون طلاق»، فرصتی پیش آمد تا به بررسی نقش و عملکرد ۴ ماهه هنرمندان تئاتر در مقوله روابط زناشویی بپردازیم.

ازدواج یکی از مهمترین و درعین‌حال حساس ترین تصمیم‌های زندگی فردی است که تمامی هیجانات، نیازها و چالش‌های آینده زندگی را تحت سیطره خود قرار می دهد. همین موضوع برای جوان امروز کافی است تا با وسواس به این مقوله بنگرد و حتی خود را از ورود به حواشی آن نهی نماید.

براساس پژوهش ها، عدم آشنایی با ارتباطات میان فردی و در سطحی خاص تر روابط زناشویی، سخت گیری ها، سطح بالای انتظارات، بی اعتمادی اجتماعی، لذت بردن از دوران تجرد، تحصیلات و ترس از آینده از جمله عواملی هستند که در سست شدن مقوله ازدواج در جوانان و نیز میل به جدایی در میان متاهلین نقش آفرینی می کنند.

همین موضوع باعث شده تا جامعه ایرانی در طول 20 سال با یک شوک عجیب در نهاد خانواده روبرو شود. براساس آماری که مدیرکل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت ارائه داده است از سال ۱۳۸۹ هر سال حدود 6 درصد نسبت به سال قبل ازدواج ها کاهش پیدا کرده و از ۸۹۰ هزار در سال ۸۹ به ۶۸۰ هزار در سال ۹۵ رسیده است. آمار ازدواج در سال ۹۷ نیز نسبت به ۹۶ حدود هشت درصد کمتر شده است.

در بحث طلاق نیز سازمان ثبت احوال اعلام کرد: در سال 87 به ازای هر 8 ازدواج یک طلاق به ثبت رسیده و این در حالی است که در سال 97 به ازای هر 3/1 ازدواج، یک طلاق رخ داده است.

در کنار این موضوع، باز شدن پای ازدواج های سپید در میان جوانان نیز از دغدغه هایی است که نهاد خانواده را با تهدیدات جبران ناپذیری روبرو می کند.

مولفه هایی که نشان از فقر آموزش جامعه نسبت به این واقعیت غیرقابل انکار اجتماعی دارد.

باید بپذیریم ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بسیاری از افراد آن هنوز فرهنگ ارتباط با یکدیگر را نمی دانند، با وظایف و مسئولیت های خود در قبال اطرافیان ناآشنا هستند و تعریف درستی از زندگی ندارند. در چنین جامعه ای جوانان، بی آنکه دلیل ازدواجشان را بدانند، ازدواج می‌کنند، بی آنکه معیارهای خود و فرد مقابلشان را بشناسند، زندگی تشکیل می دهند و به همین سادگی نیز از زندگی‌شان خسته شده و پی دیگری می‌روند؛ و در این مسیر رشد تکنولوژی نیز کمک شایانی می کند.

گزافه نگفته ایم اگر بگوییم با این رویه نمی توان آینده خوبی برای جامعه تصور کرد مگر آنکه حوزه ها و نهادهای آموزشی با برنامه ریزی مدون و قابل دفاع پای کار بیاند و در کنار اتاق های فکر، پژوهشها و بررسی های تئوریک، در عمل نیز کارنامه درخشانی از خود برجای گذراند.


 ارتباطات زناشویی دغدغه ای برای هنرمندان تئاتر

تئاتر یکی از حوزه های مهم آموزشی است که به واسطه ارتباط ناگسستنی با روح و روان انسان از ابتدای آفرینش، همواره به عنوان یک فاکتور مهم در هدایت مورد توجه بوده است. همین موضوع باعث شده تا هنرمندان همواره در پی یافتن آسیب‌های جامعه باشند و به انحای مختلف از جمله برجسته سازی، انتقاد، آموزش، پیشگیری و ... در مسیر رفه آن تلاش نمایند.

مروری گذرا بر عملکرد تئاتر نشان از آن دارد که روابط زناشویی –قبل از ازدواج تا طلاق- نیز همواره به عنوان یک دغدغه مورد توجه هنرمندان بوده است و در نمایش های زیادی می توان ردپای تلنگرها را دید، لمس کرد و از آنها درس گرفت.

در زیر به برخی از نمایش هایی که در سال 98 با تاکید بر ازدواج و گره های کور روابط زناشویی متمرکز بوده اند اشاره می‌کنیم:


«بانو» و «اوستاد نوروز پینه دوز»: دو روایت متفاوت از عدم شناخت

یکی از اصلی ترین علل آسیب هایی بر پیکره روابط میان فردی، عدم شناخت خود و نیازها و خواسته ها و نیز عدم شناخت دیگران و راههای ارضای نیازها و خواسته های طرف مقابل است. چالشی که گرچه در یک برهه زمانی قابل تحمل است اما بی شک عوارض آن خیلی زود بر روح و روان ریشه می دواند و صدمات جبران ناپذیری با خود به همراه دارد.

نمونه این حادثه را می توان در نمایش «اوستاد ‌نوروز پینه‌دوز» دید. نمایشی که میرزا احمدخان کمال‌الوزاره محمودی در سال 1298 نوشته و پس از بازنویسی حامد مکملی، رحمت امینی از 9 تیرماه در سالن قشقایی مجموعه تئاتر‌شهر به روی صحنه آورد.

داستان در خصوص پینه‌دوز فقیری است که علی‌رغم داشتن دو همسر، با دیدن زنی زیبا، مجدداً هوس ازدواج می‌کند و برای رسیدن به معشوقه جدید تلاش می‌کند. نمایش گرچه ظاهری کمدی دارد و هیاهو و درگیری های اوستا نورورز در مسیر خواسته را نشان می دهد اما در بطن خود روایتگر عدم شناخت در ارتباطات میان فردی است.

اینکه آیا اوستا نوروز هنوز خواسته ها و نیازهایش را نمی شناسد یا همسرانش نتوانسته اند نیازهای او را برآورده سازند موضوعی است که می توان نشانه هایی از آن را در این نمایش کنکاش کرد.


اپیزود «وایتکس» در مجموعه مونودرام‌های بانو، نیز از دیگر نمایش هایی بود که بر مقوله شناخت تاکید بسزایی داشت.

این نمایش که از 23 تیرماه تا 9 اردیبهشت در سالن کوچک مولوی روی صحنه بود، در اپیزود سوم خود داستان زنی را روایت کرد که چهار بار ازدواج می‌کند و هربار شوهرش خودش را از پنجره و ارتفاعی به پائین می‌اندازد.

دیالوگ های منحصر به فرد این اپیزود مثل: «مرد مثل ماهی می‌مونه، باید آروم نگهش‌داری، وگرنه از دستت در می‌ره»، «از قدیم گفتن بشور، بساب، بپز تا شوهرت رو نگهداری»، «خود خودشه، این شوهر واقعیه، نیمه گم شده منه» و ... از آن دست دیالوگ هایی است که بر مسئله شناخت تاکید دارد.


«ماربازی» از تفاوت ها می گوید

تفاوت های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... را بی شک باید در زمره مهمترین عوامل اختلاف در خانواده ها عنوان کرد. معضلی که با وجود تلنگرهای متعدد صاحب نظران همچنان به عنوان یک موضوع پیش پا افتاده زیر لوای عشق پنهان می شود اما خیلی زود بسان دملی چرکین عمق زندگی را هدف می گیرد.

ماربازی قصه این قبیل زندگی های زناشویی است که سریع پایه ریزی و خیلی سریع تر دچار پاشیدگی های عاطفی می شوند.

این نمایش که در اردیبهشت و خرداد توسط سعید دشتی در سالن استاد سمندریان ایرانشهر به روی صحنه رفت، متمرکز بر گفتگوی زن و شوهری به نام صابر و طاهره است که پس از ۱۴ سال زندگی حالا با بغض‌های فروخورده‌ای روبرو شده‌اند که هرروز آن دو را از هم دورتر و دورتر می‌کند.

صابر مردی سنتی است که هنوز وفادار به همان احساس و قراردادهای اول زندگی‌اش است؛ اما طاهره روشنفکری به‌ظاهر مدرن است که خود را هرروز با تغییرات جامعه به‌روز و به‌روزتر می‌کند. تقابل این دو نفر، گزارش برهه‌ای از یک زندگی است که در گذر از گذشته به امروز، دچار بی‌هویتی و گمگشتگی شده است.


روایت هایی از یک خانه برانداز

آنقدر زمام زندگی را محکم نگه می دارد که سالیان سال صداقت نیز نمی تواند حتی خدشه ای بر پیکره اش بزند.

دروغ بی شک خانه برانداز است. شاید همین مسئله باعث شده تا در این 4 ماهه، برخی کارگردانان تم داستانی خود را بر آن استوار سازند.

نمایش «یک ساعت آرامش» به کارگردانی سیدجواد روشن که از ۱۹ فروردین تا ۱۸ اردیبهشت در تماشاخانه ایرانشهر رفت نمونه کوچکی از صدماتی است که دروغ بر پیکره زندگی وارد می کند.

نمایش درباره مرد میانسالی به نام میشل است که بعد از مدت ها صفحه موسیقی مورد علاقه اش را پیدا کرده و دنبال یک ساعت آرامش می گردد. یک ساعتی که تمام و کمال از او دریغ می شود. ابتدا موضوعات کوچکی مثل تعمیرات در اتاق خواب، زنگ تلفن و صحبت با همسرش مانع از شنیدن موسیقی می شوند، اما با گذشتِ زمان مشکلات بزرگ و بزرگ تر می شوند تا آنجا که به مسائل مهم و زندگی برانداز تبدیل می گردند.

تمِ اصلی نمایش «یک ساعت آرامش»، دروغ است؛ دروغی که میشل به همسرش و همسرش به میشل گفته و در نهایت با همه تلاش های میشل در راستای مخفی نگه داشتن دروغِ خودش، راز برملا شده و باعث خراب شدن زندگی اش می شود.


نمایش «ادامه دارد...» نوشته مهدیه حسینی و کارگردانی فرهاد خوشه نیز که در اردیبهشت‌ماه در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان روی صحنه رفت، یکی دیگر از گونه های دروغ را در زندگی زناشویی نمایش می دهد.

این اثر درباره زن و شوهری است که از یکدیگر جدا شده‌اند و در خانه‌ای کنار هم قرار می‌گیرند و روایتگر رابطه‌ای می‌شوند که به مرور طی نمایش روشن خواهد شد. نمایش بیشتر بر محوریت دروغ و دروغ‌گویی است. زن و مرد این نمایش از هم طلاق گرفتند اما با دروغ می‌خواهند این موضوع را مخفی نگه دارند و برای این کار به خانواده، دوستان و نزدیکان خود دروغ می‌گویند.


«بیله دیگ، بیله چغندر» نیز بر پایه ریزی زندگی بر دروغ حکایت می کند.

این نمایش که در اردیبهشت ماه، منیژه داوری نمایشی ایرانی را در سنگلج روی صحنه برد گرچه تداعی گر ضرب المثل قدیمی «بیله دیگ، بیله چغندر» بود اما تمرکزش بر یک واقعیت غیرقابل انکار در روابط قبل از ازدواج یعنی ادعاهایی است که برای مهم جلوه داده شدن ها بر زبان آورده می شود.

«بیله دیگ، بیله چغندر» داستان دو برادر را نقل می کند که هر کدام خدمتکاری دارند. هر دو برادر عاشق یک دختر شده اند. پس خدمتکاران خود را اجیر کرده تا نامه ای برای دختر ببرند. پدر دختر که می داند این دو نفر داماد شایسته ای برای او نیستند، با کمک دختر و کنیزش، دو پیرزن را به عقد آنها در می آورد.

این نمایش منیژه داوری دو نکته مهم در لایه های زیرین خود مستتر دارد:

نکته اول اعتماد به تجربه بزرگترها در امر ازدواج است که می تواند مانع مهمی برای تصمیم احساسی جوان ها باشد.

نکته دوم نیز تاکید بر اهمیت صداقت در مسیر معرفی خود به طرف مقابل است.


وقتی از همه جا بوی خیانت می آید

خیانت یکی از چالش های دهه های اخیر در زندگی های زناشویی است که گرچه در یک نگاه سطحی می توان آن را ماحصل مولفه هایی همچون رشد سریع فناوری، عدم شناخت از خود و دیگران، ناملایمات زندگی، اختلافات فرهنگی و اجتماعی و ... دانست اما گستره اش به حدی است که تم اصلی داستان بسیاری از هنرمندانی شده که علاقه مند به اجرای نمایش در حوزه زناشویی هستند.

نمایش «دروغ» به نویسندگی فلوریان زلر و کارگردانی آریان رضائی که تا 16 مردادماه در سالن استاد سمندریان روی صحنه است، نمونه ای دغدغه ای است که هنرمندان در خصوص این موضوع دارند.

پُل و آلیس، دوستانشان میشل و لورا را برای شام دعوت می کنند. همان روز آلیس میشل را با زنی دیگر در خیابان دیده و حس خوبی به شام امشب ندارد. او ماجرای خیانت میشل را برای پل تعریف می‌کند و می‌خواهد مهمانی شام را به هم بزنند، اما برای این قضیه دیر شده و مهمان‌ها سر می‌رسند. در طول مهمانی، آلیس سعی می‌کند سر حرف را باز کرده و میشل را آگاه سازد که از خیانتش باخبر است. او حتی می‌خواهد موضوع را با لورا درمیان بگذارد که با مخالف پل رو به رو می‌شود.

پس از مهمانی ذهن آلیس مدام درگیر حقیقت و دروغ زندگی‌اش شده و به پل اصرار می‌کند که اگر خیانتی به او کرده است، لو بدهد. پل تحت تأثیر حرف‌های آلیس راز خودش را بیان کرده و این موضوع باعث رنجش آلیس می‌شود. روز بعد آلیس نیز اعتراف به خیانت کرده و این ماجرا در هزارتویی مدام تکرار شده به طوری که مرز بین دروغ و حقیقت گم می‌شود.


نمایش «قهوه برزیلی» به کارگردانی سمیه مهری که از ۱۹ خرداد تا ۷ تیر در تماشاخانه استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه رفت نیز روایت دیگر از خیانت در زندگی بود.

نمایش با خواب ژاله شروع می‌شود. او در خواب دوست قدیمی‌اش را می‌بیند که به دلیلی نامشخص با هم قهر کرده و ارتباط ندارند. او این خواب را برای همسرش تعریف می کند و از همسرش می‌خواهد که دوستش را به خانه برساند. این همراهی دلیلی می‌شود بر عشق ممنوعه‌ میان این زن و مرد، عشقی که تداومش باعث اتفاقی ناگزیر می‌گردد.


پارسا پیروزفر نیز اولین اثر خود در سال جاری را به خیانت مرتبط ساخته است. نمایش مشهور «ملاقات» اثر دورنمات که از اسفند 97 تا اردیبهشت ماه 98 در سالن اصلی تئاتر شهر وی صحنه بود، داستان زنی را روایت می کند که در جوانی با مردی ازدواج کرده، اما توسط او فریب خورده و نابود شده است. جدال این زن و مرد پس از بازگشت دوباره و انتقام او، درون مایه است که چالش های ذهنی زیادی را برای مخاطب ایجاد کرد.


«مده‌آ» به نویسندگی مسعود سمیعی و کارگردانی علی اصغر راسخ‌راد نیز از دیگر آثاری بود که خیانت را از زاویه ای دیگر بررسی می کند. داستان این نمایش در خصوص زن و مردی است که در حال تمرین نمایش مده‌آ هستند؛ مریم نقش مده‌آ را بازی می‌کند و همسرش نیز کارگردان است. سارا نیز دختر جوانی که دانشجوی کارگردانی است نقش دایه را در این نمایش بازی می‌کند اما در این میان کارگردان تعلق خاطری به سارا دارد.


یکی دیگر از نمایش هایی که خیانت را سوژه کرده بود، «خیانت به پینتر» اثر رضا الهی بود که از 19 خرداد تا 10 تیرماه در سالن اصلی مرکز تئاتر مولوی روی صحنه رفت.

خیانت به پینتر را در واقع باید زاویه متضاد با خیانت بدانیم که براثر توهمات زندگی یک مرد رخ می دهد. به عبارتی در این نمایش خیانتی اتفاق نمی افتد اما ذهن مرد همواره با آن درگیر است. مرد به همسرخود و برادرش شک دارد هرچند که او دچار نوعی بیماری ذهنی یا روانی نیز هست و شاید این شک ناشی از همین باشد اما در نهایتش منجر به قتل می شود.


شکست های عاطفی را جدی بگیریم

شکست های عاطفی به هر شکل و شمایلی که نمایان شوند بی شک نتیجه ای جز هجران به همراه ندارد؛ خواه این دوری عاطفی باشد و خواه به جدایی کامل برسد.

نمایش «اتاق بی خوابی+ اتاق پذیرایی» اثر جدید مسعود شاه محمدی در زمره این ژانر نمایشی است.

داستان در مورد درگیری های ذهنی یک مرد است. مردی که در رابطه عاطفی خود با همسرش شکست خورده و تصمیم دارد که خودش را همراه با همسرش به ته یک دره عمیق پرتاپ کند و اینگونه نه فقط زندگی زناشویی که همه چیز را تمام کند.


«تراس» نوشته ژان کلود کریر و کارگردانی مسعود کرامتی نیز یکی دیگر از نمایش های معطوف به شکست های عاطفی است که در اردیبهشت ماه در تالار استاد ناظرزاده کرمانی روی صحنه رفت.

زن و مرد جوانی به دلیل شکست عاطفی دیگر نمی‌خواهند باهم باشند، در واقع آنها مدتهاست که بدون هیچ گونه ارتباطی، فقط باهم زندگی می کنند. زن با مردی دیگر ارتباط برقرار کرده و قصد دارد شوهرش را برای همیشه ترک می‌کند.

مرد بی‌تفاوت است و اگر هم تشویش و اضطرابی دارد در درونش می‌گذرد و ما هرازگاهی آن را به شکل فوران عصبانیت و سروصدای بلندتری در آن ظاهر آرام پیگیری می‌کنیم. زن هم‌چشم به راه است که مرد دیگری با خودروی سواری شیک و سرخ‌رنگ از راه برسد و او را به باغ آرزوهایش ببرد...


حامد اویسی طهرانی نیز این روزها نمایشی را در فرهنگسرای نیاوران به روی صحنه برده که به همین شکست ها و سرخوردگی ها گره خورده است.

«مردی که می‌خواست مرد بماند» روایت مردی است که که خانه نشین شده و قصد تلافی و گرفتن حق تمام مردان از جمله خودش را دارد. همسر این مرد نیز مسئول امورمالی شرکتی است و اختلال حساب پیدا کرده است. از درون مایه همین ضربه عاطفی حادث می شود.


• «نه نه نه» روایت سنتی به نام ازدواج پیش از موعد

کودک همسری یکی از چالش های بزرگ این روزهای کشور هست که در سالهای اخیر به واسطه موج نظرات موافق و مخالف صاحب نظران در آن به حدی رشد کرد که در نهایت به صحن مجلس نیز راه یافت.

امیرعباس رنجبر با دستاویز گرفتن این موضوع، نمایش «نه نه نه» را در سالن مهرگان به روی صحنه برد.

نمایشی که تلاش دارد نشانگرهای منفی کودک همسری و ازدواج های زودتر از موعد را برای مخاطب نمایان کند.

داستان این نمایش که در زمان و مکانی نامعلوم زخ می دهد، قبیله ای را روایت می کند که تمام دختران در آن باید در سن نه سالگی ازدواج کنند.


‌این یک اعتراف است: تنهایم

یکی دیگر از مقوله هایی که از دید هنرمندان تئاتر در این چندماه دور نماند، صدمات ناشی از عدم ازدواج و یا نداشتن همسر است.

آزیتا حاجیان در سومین اثر نمایشی که به روی صحنه برد یکی از بهترین نگاهها را به این موضوع داشت.

نمایش «یک زن و یک مرد» داستان عشق پیرانه‌ است که میان یک زن بیمار تنها و مدیر یک آسایشگاه اتفاق می افتد. زن در زندگی خود از سوی همسر خود مورد بی وفایی قرار گرفته است اما به شکل بیمارگونه ای خود را فریب می دهد و این واقعیت را نمی پذیرد و شاید علت حضور او در این آسایشگاه همین موضوع باشد. مرد نیز در زمان جنگ همسری که عاشقانه دوستش داشته را از دست داده است و تنها زندگی می کند.

نوری که از زندگی این دو بر ذهن مخاطب می تابد چیزی جز نهایت تنهایی نیست.


شادی اسدپور نیز در نمایشی که ۲۳ تیر تا ۲۵ مرداد در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه برد، تنهایی را از نگاهی دیگر بررسی کرد.
این یک اعتراف است»، داستان تنهایی زنی است که بعد از مرگ سه عزیز (مادر، پدر و مادر بزرگ) و شکست عشقی مردی دچار تنهایی و وسواس فکری شده و قصد خودکشی دارد.


•«درست زندگی کردن» نیاز به آموزش دارد

از برآیند نمایش هایی که در طول چهار ماهه اخیر در حوزه زناشویی به روی صحنه رفتند و به برخی از آنها اشاره شد، می توان چنین نتیجه گرفت که این موضوع به عنوان یک دغدغه همواره ذهن هنرمند را به چالش واداشته و می دارد اما مشکل اساسی اینجاست که ما یک روند مشخص و برنامه ریزی شده در این خصوص نداریم و فقط به دغدغه هنرمندان اکتفا می کنیم.

هنرهای هفتگانه همواره نشان داده اند که از توان خوبی برای انتقال فرهنگ و ارزش ها به عامه برخوردارند اما بی شک نه به تنهایی توان حمل این بار سنگین را دارد و نه بودجه ای برای آن متصور شده است.

 امیدواریم در روز بدون طلاق مسئولان متولی در تعامل با هنرمندان با هماهنگی گسترده تر، سعه صدر بیشتر، اختصاص بودجه بهتر و برنامه ریزی مدون تر پیش آیند تا بتوان از این پتانسیل ارزشمند در مسیر فرهنگسازی به بهترین نحو بهره گرفت.

 




نظرات کاربران