نگاهی به نمایش «لولیتا نسخهی 12» به کارگردانی بهنام احمدی
بهای آزادی با رعایت قانون پرداخت میشود
ایران تئاتر، کیارش وفایی: واکاوی زندگی و شرایطی که انسان آنها را تجربه میکند وابسته به عواملی است که او را ترغیب به عمل یا رفتاری میکند. لذا شرط این رویارویی از زاویهای به جهان درون و از نگاهی به تاثیرات محیط پیرامون باز میگردد که هر کدام نقشی را به شکل جداگانه و یا هم راستا با یکدیگر ایفا میکنند. ضرورت این پرداخت صرفا نه پیرو نتیجهگیری، بلکه تصمیمی برای کشف قلمداد میشود تا مشخص کند انسان در کدام وجه خود حرفی برای گفتن دارد.
لازمه دانستن و آموختن جزو نکاتی است که در طول تاریخ بشر به کار گرفته شده تا کارکرد هر انسان بنابر تعریفی که برای خود دارد به درستی در ذهن سایرین هجی شود. تاکیدی که نیازمند آن است تا جوامع بشری بتوانند با استدلالها و درک درست به سوی کمال رفته و به رویکردی مناسب از باورها و عملکردهای رفتاری دست پیدا کنند. حال در این میان اتفاقها و سایر دادههای جهان هستی جزو عنوانهایی هستند که قادر خواهند بود که تاثیراتی چه به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم در سرنوشت انسان تعریف کنند. اصولا ضرورت برپایی اجتماع این فضا را در اختیار انسانها قرار میدهد که ساختار وجودی خود را در مواقعی از جز به کل و در زمانی از کل به جز برسانند تا آگاه شوند که نقش و وظیفه هر انسان در این جهان در برابر انسانها و سایر داشتههای آن به چه صورت رخ خواهد داد. لذا این موضوع بهانهای میشود تا مرز بین دادهها و داشتهها باتوجه به باورها مشخص شده و تصمیم نهایی برای ادامه دادن راه و روش معین گردد. در واقع انسان با کارکرد خود در این چرخه میتواند اذعان کند که هم راستا شدن او با نظم جهان هستی و یا جوامع انسانی با چه ساختاری پیش خواهد رفت. حال با این تعریف باید این نکته را یادآور شد که همیشه اهمیت هدف انتهای راه نیست، بلکه طول مسیر و ظرفیت دادهها و اتفاقهایی که باورها را پدید میآورند نیز تاثیرات مختص به خود را دارند. بنابراین انسان مخلوقی هدفمند، کنجکاو و تشنه عمل کردن است که برای بودن و دیده شدن از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد.
نمایش «لولیتا نسخهی 12» سعی دارد با پیش آوردن شرایط و اتفاقها به فلسفه وجود انسان و کارکردش در جهان پیرامون اشاره کند تا از همان ابتدا مخاطب آگاه باشد که در چه دنیا و موقعیتی قرار گرفته است. جهان متن این نمایش با پیش آوردن لازمههای درک درست از درام و روایت میکوشد تا شخصیتها که ما به ازایی از انسان هستند را در جهانی لامکان و لا زمان قرار بدهد تا بتواند از این طریق دیدگاه خود را نمایان سازد. حال این مسئله سبب شده تا روابط بین شخصیتها و جهان پیرامون نقشی پر رنگ برای ادعای چنین رویکردی باشد. لذا این طراحی از زاویه دیگر گویای آن است که تخیل در جهان اثر نیز وجود دارد تا قابلیتهای روایی به شکلی این روابط، اتفاقها و رخدادهای گوناگون را به یکدیگر متصل کرده و در مسیر روایت اصلی قرار بدهد. اصولا ضرورت این گونه طراحیها آن است که شخصیتها تعیینکننده هستند و در کنار آنها رویدادهایی پدید میآیند تا خرده پیرنگها تعریفی درست را از خود ارائه کنند. جهان اثر با ساختاری شاعرانه ترکیب شده تا از این طریق شخصیتها بتوانند بنابر اتفاقی خود را معرفی کنند که چنین ورودی با در نظر گرفتن محتوا پدید میآید. البته باید این نکته را یادآور شد فضاسازی درام و ساختار اصلی این نمایش بر اساس محتوا و فرم صورت میگیرد که هم راستا با یکدیگر پیش میروند. بنابراین باید گفت که اتفاقهای این اثر جزو اهرمهای تاثیرگذار در روایت هستند تا مخاطب آگاه شود هر شخصیت با چه دلیل و رویکردی به جهان اثر ورود و بعد از شکل دادن اتفاقی از آن خارج میشود. حال در این میان دگرگونی شخصیتها تحت تاثیر ذات درونی و خشونتهایی نهفته آنها اوج میگیرد که در این موضوع فرم نفش تاثیرگذاری را ایفا میکند.
برونریزی شخصیتها که مخاطب در این نمایش آنها را به تماشا نشسته است بر اساس باورهای درونی آنها در جهانی خیالی رخ میدهد که این اتفاق سبب میشود همه چیز تا اندازهای غیرطبیعی جلوه کند. شخصیت «لولیتا» در این نمایش به نوعی تبدیل به دانای کلی شده است که با سایر شخصیتها در تلاش هستند تا هستی و نیستی وجود انسان را باتوجه به کارکردهای روایت در جهان متن به تصویر در آورند. حال این باور از سوی مخاطب میتواند این گونه تعریف شود که سایر شخصیتها انسانهای خیالی ذهن «لولیتا» و یا آنها کسانی هستند که در رویای کابوس گونه به زندگی این شخصیت ورود کردهاند. لذا در هر دو فرض میتوان این موضوع را به یقین رساند که کنش و واکنشها بر اساس موقعیتها رخ میدهند تا بنابر هر حدس و گمانی جهان اثر به مسیر خود ادامه داده تا به هدف مورد نظر برسد. شخصیتپردازیها در این نمایش باتوجه به مختصاتی که در محتوا وجود دارد به شکل تیپ در مسیری خطی حرکت کرده و با در اختیار گرفتن کدهای شناسایی جهان اثر را دچار تغییر موقعیت میکنند. در واقع این درام فانتزی از رمان معروف «لولیتا» ناباکوف تنها ایده اثر و نام شخصیت اصلی آن را وام گرفته است و دیگر هیچ ارتباطی با آن اثر ندارد. حال این مسئله سبب شده که کارکردهای روایی جهان متن و اثر را به گونهای متمایز درباره ذات انسان مورد نقد قرار بدهند. نریشنهای ابتدا و میانه اثر تا اندازهای مسیر دادهها و شرایط را با واکنش شخصیت اصلی شرح میدهد تا ابهام درباره ندانستن جایگاه شخصیتها از میان رفته و تنهایی انسان که یکی از نکات اصلی است عیان شود.
ترکیب میزانسنهای سیال و یا طراحی شده بر اساس موقعیت در جهان این نمایش کارکرد درستی را به خود گرفتهاند که هر کدام از آنها در مقطعی از زمان اثر گویای جهانبینی کارگردان است. شاید اگر این میزانسنها وجود نداشت مخاطب قادر نبود تا بداند که دقیقا در لحظه شاهد چه رخدادی است، اما با این مزیت نیز همچنان باید گفت که متن با فرافکنیهای خود تا اندازهای جهان اثر را شلوغ کرده است که اگر مخاطب به درستی با آن روبرو نشود میتواند از نظر باورپذیری مشکل آفرین باشد.
نمایش «لولیتا نسخهی 12» اثری است که از نظر فضاسازی و درام مزایایی دارد که هم راستا با فرم و محتوا شکلی واحد را تشکیل میدهند تا بتوانند تمایزهای موجود را بعنوان اهرمهای موثر مورد استفاده قرار بدهند. حال لزوم آنکه رویکرد ادبی این اثر تنها شامل ایده آن بوده مربوط به دیدگاهی است که کارگردان مورد توجه قرار داده و نه شخص دیگری.