بهرام، ساعتچیان، امیرسلیمانی، زندگانی، غفارمنش و برقنورد از خاطرات نوروزیشان میگویند
بخش دوم بهاریه امسال را با پانتهآ بهرام،احمد ساعتچیان، کمند امیرسلیمانی، امیر غفارمنش و هومن برقنورد میخوانید. به گزارش سایت ایران تئاتر این هنرمندان با بیان خاطراتشان سعی کردند شیرینی سال جدید را برایمان دوچندان کنند. پانتهآ بهرام: درخت سکه کاشتم! این پارسال پیادهروی روزهای عیدش با پارسالهای قبل فرق داشت. از کوچهپسکوچههای پشت خونه راه افتادم. خوشحال،خوشحال، خلوتی پارک بالا و یه قطعه چمن نورس، نه که دراز بکشم، فقط یله دارم پایین خورشید که یه دفعه سایه دو تا سر با دو جفت گوش دال افتاد روی مانتوم. روباه مکار و گربه نره آنقدر شیرین لبخند میزدند و صداشون خوب دوبله شده بود که اگه گول نمیخوردم یه چیزیم میشد!
بخش دوم بهاریه امسال را با پانتهآ بهرام،احمد ساعتچیان، کمند امیرسلیمانی، امین زندگانی، امیر غفارمنش و هومن برقنورد میخوانید.
به گزارش سایت ایران تئاتر این هنرمندان با بیان خاطراتشان سعی کردند شیرینی سال جدید را برایمان دوچندان کنند.
پانتهآ بهرام: درخت سکه کاشتم!
این پارسال پیادهروی روزهای عیدش با پارسالهای قبل فرق داشت. از کوچهپسکوچههای پشت خونه راه افتادم. خوشحال،خوشحال، خلوتی پارک بالا و یه قطعه چمن نورس، نه که دراز بکشم، فقط یله دارم پایین خورشید که یه دفعه سایه دو تا سر با دو جفت گوش دال افتاد روی مانتوم. روباه مکار و گربه نره آنقدر شیرین لبخند میزدند و صداشون خوب دوبله شده بود که اگه گول نمیخوردم یه چیزیم میشد!
دو تا سکه یک یورویی و یه دونه دو یورویی داشتم، خاکم آنقدر تازه بود که بیل نمیخواست. کاشتمشون.
امسال با همه امسالها فرق داشت. روز درختکاری، محض خنده هم که شده رفتم سراغ قطعه چمنم. یه سرو ، یه باوباب، با یه نهال که اگه باور کنین رنگ رنگ خورشیده.
دوست گیاهشناسم میگه، این آخری راس راسی درخت سکه است!!
احمد ساعتچیان: من و بوی یاس ترمه مادربزرگ
آغاز سال جدید با خاطراتی از سالهای دور و نزدیک در ذهنم شروع میشود. به لحظاتی که در کنارم بود میاندیشم...اما حضور و دعاهایش در هنگام تحویل سال نو که با لبخندی همیشگی همراه بود هرگز از خاطرم محو نخواهد شد... امسال برای اولین بار او نیست...و من تنها ماندهام با بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ.
کمند امیرسلیمانی: تولد و مرگ!
پرخاطرهترین نوروز برای من نوروز سال 1381 بود که هم نوروز خوبی بود و هم تلخترین نوروز زندگیام بود.
آن سال روز اول عید، قبل از سال تحویل مادربزرگم که برای همه ما بسیار عزیز بود را از دست دادیم و در همان ایام نوروز نیز پسرم به دنیا آمد که زیباترین خاطره زندگیام بود.
امین زندگانی: عید امسال جای خیلیها خالی است
یکی از بهترین صحنههایی که همیشه در ذهن دارم، حضور در نمایش "پایین گذر سقاخانه" به کارگردانی هادی مرزبان است.
نمایشی که توسط شخصی نوشته شد که همواره سرسبزی خطه شمال در آثار نمایشیاش وجود دارد و آن کسی نیست جز مرحوم اکبر رادی.
در هر لحظه از این نمایشنامه وقتی خودم را جای نویسنده تصور میکردم، فکر میکردم که هر بار او به جای شخصیت نمایش میمرد و دوباره با خلق نمایش بعدی زنده میشد.
امیدوارم آثار اکبر رادی همچنان اجرا شود و اجازه ندهیم که غبار خاطرات بر آن بنشیند. عید امسال جای خیلی از هنرمندان خالی است و من برای نسل آینده متأسفم.
امیدوارم از بزرگان هنر کشورمان حمایت لازم به عمل آید.
امیر غفارمنش: تحمل نوروز بدون پدر و مادرم
نوروز سال 1364 بهترین نوروز زندگیام بود چرا که پس از سه سال دوری از پدرم که به دلیل سفرش باید تحمل میکردیم، به همراه پدرم و سایر اعضای خانواده دور سفره هفتسین جمع شدیم.
شاید دو سه سال اخیر که بدون وجود پدر و مادرم گذشته دلتنگیام بیشتر شده که البته با حضور پسرم این دلتنگی را تحمل میکنم.
هومن برقنورد:دغدغه پرداخت دستمزدها
در تمام اعیاد نوروز به این مسأله فکر میکنم که آیا امسال عید دستمزدهای ما را به عنوان هنرمندان تئاتر پرداخت میکنند، تا نوروز را همچون سایر انسانها بگذرانیم.
این خاطره نوروز 20 سال گذشته من است که در عرصه تئاتر فعالیت دارم.