در حال بارگذاری ...
مرضیه بدرقه بازیگر نمایش اژدهای طلایی در گفت‌وگو با ایران‌تئاتر عنوان کرد

بازی کردن در قالب چهار نقش چالش های خاص خودش را دارد

ایران‌تئاتر: یکی از چالش‌های جذاب بازیگری ایفای چند نقش در یک نمایش است و مرضیه بدرقه در نمایش اژدهای طلایی به سمت چنین چالشی رفته و یکی از این نقش ها، نقش مورچه‌ای است که بار عمده‌ای در درام داستان نمایش را بر عهده دارد.

 مرضیه بدرقه در یک دهه اخیر حضورهای اثر گذاری در تئاتر دارد و این روزها در نمایش اژدهای طلایی در نقش های دور از هم بازی دارد. بدرقه در نمایش آبی مایل به صورتی نقش یک ترنس را ایفا می‌کرد. نمایش نمایش اژدهای طلایی با فضایی فانتزی، گروتسک گونه و ساختاری مینمالیستی با تکیه بر شیوه فاصله گذاری با مخاطبش روبه رو می شود؛ فضایی که در عین جذابیت پراز تلخی است.رولاند شیمِلْفِنیگ نویسنده اژدهای طلایی و علی پروشانی کارگردان نمایش در فضایی مدرن به واکاوی روابط و مسائل میان انسان‌ها، موضوع مهاجرت که بخشی از زندگی مدرن ومعاصر است و سواستفاده انسان‌ها از یکدیگر و یا به تعبیری استعمار نوین می پردازد. شیلفنیگ از معروفترین نمایشنامه‌نویسان حال حاضر آلمان‌ است که رمان‌ها و نمایشنامه‌های پرمخاطبی دارد؛ نویسنده ای که در آثارش به مسائل روز انسان معاصر بخصوص از نوع غربیش و خیانت و ارتباط نافرجام زوج‌ها می پردازد. داستان نمایش درباره پسر پناهنده‌ای است که در یک رستوران شرقی کار می‌کند. او دچار دندان درد می‌شود و از آنجا که اوراق هویتی ندارد این امکان وجود ندارد او را به نزد پزشک ببرند و بنابراین بر آن می‌شوند تا دندانش را بکشند. همزمان 5 قصه دیگر(مهماندار رستوران، زن و مردی که قصد جدایی دارند، پدر بزرگ و نوه‌اش و حتی قصه یک مورچه و جیرجیرک) توسط ساکنان طبقات بالای رستوران روایت می‌شود.  با مرضیه بدرقه درباره بازی او در نمایش اژدهای طلایی گفت وگویی انجام داده ایم.

 

اینکه در یک نمایش در قالب پنج شش نقش دور از هم به بازی بپردازید برایتان چه ویژگی هایی دارد؟

متن نمایش اژدهای طلایی آنقدر جذاب است و جای کار دارد که هر بازیگری که متن آن را می خواند مجذوبش می شد و نمی توانست پیشنهاد بازی در این نمایش را رد کند. به طور حتم بازی کردن در قالب چهار نقش ضمن هیجان انگیز بودن چالش های خاص خودش را دارد.

 

شما به عنوان بازیگر باید در کمترین زمان ممکن از قالب یک شخصیت خارج می شدید و در قالب شخصیت دیگری قرار می گرفتید که کار آسانی به نظر نمی رسد؟

من و همکارم محسن نوری چون دو نقش فانتزی(مورچه و جیر جیرک) را بازی می کردیم کار دشوارتری در پیش داشتیم. از طرفی این قصه گفتن وسط یک داستان به ظاهر رئال خیلی جذاب بود. از همان اول شروع تمرینات احساس کردم موقعی که وارد فضای فانتزی می شویم باید بحث قصه گویی را هم در نظر داشته باشیم و از همان شروع کار قصه گویی را وارد روایت مورچه کردم.

 

با این رویه ای که انتخاب کردید کارگردان چه برخوردی داشت؟

من پیشنهادم را اتود زدم و علی پروشانی آن را مثبت دید و اجازه داد از آن استفاده کنم. این رویه در دو سه روز اول تمرینات شکل گرفت و من شروع به قصه گفتن کردم.

 

بر اساس چه ویژگی هایی این مسئله را به شخصیت مورچه اضافه کردید؟

نکته مهم متن چند لایه بودنش است و داستان نمایش ویژگی های شرقی پر رنگی دارد و در فرهنگ شرق قصه گویی خیلی متداول است و انگاری شما دارید در این نمایش به یکی از قصه های شهرزاد قصه‌گو گوش می دهید. این قصه گویی از دوران کودکی با همه ما همراه است. من از سه سالگی توسط خواهرم با قصه آشنا شدم و او شبها قبل از خواب برایم قصه می خواند. بنابراین قصه خواندن همیشه با من همراه است. بعدا ز اتود زدن این مسئله در تمرینات یکی دوباری کم و زیاد شد و در ضمن عنوان کردم که روایت مورچه متفاوت است و بر خلاف روایت ساده دختر جوان، خیلی فانتزی است  و مورچه درادامه قصه تلخی را در مورد جیرجیرک روایت می کند. روال هم اینگونه بود که خیلی کودکانه شروع کنیم انگاری که برای بچه های مهد کودک قصه می گویم و بعد مخاطب را وارد فضای خوفناکی کردیم.

 

یک جورهایی شبیه روایتی که تیم برتون در کارهایش ارائه می کند؟

بله، با گذر از فضای کودکانه قصه وارد تنش تلخ و سیاهی می شود و البته وارد شدن به این فضای تلخی و سیاهی به خواسته کارگردان بود.

 

به طور روال برای همه ما مورچه نماد همان داستان مشهوری است که نماد صبر و متانت و سخت کوشی است؛ اما مورچه ای که در نمایش اژدهای طلایی می بینیم نماد استثمارگری است؟

بله، شما در ابتدا که مورچه‌ای کاری و زحمتکش مواجه هستید؛ اما در حقیقت این به عنوان نمادی از دو وجه مثبت و منفی و استعمارگر انسان ها است.

 

در بازیتان قسمت‌هایی به سمت بازی ژست و فیگور می روید؛ چگونه در طراحی معماری بازیتان به سراغ چنین رویکردی رفتید؟

چند جایی در نمایش بنا به مقتضیات و فضای صحنه به این سمت رفتم و البته تلاش کردم بازیم زیاد به سمت ژست نرود؛ زیرا نمی خواستم بازی من از سایر بازیگران جدا باشد و بازی‌ها یکدست به نظر برسد و تمام بازیگران بازی های رئالی داشتند.

 

قسمت‌هایی ابراهیم عزیزی و حسین امیدی که در نقش دو مهماندار زن هواپیما ظاهر می شوند بازیشان به سمت فیگور و ژست می رود؟

مجبور هستند و نویسنده تاکید داشته که حتما این دو نقش را مرد بازی کند.

 

در بحث تفکیک نوع بازیتان از اینکه از قالب مورچه جدا شوید و نقش های رئال بازی کنید از چه تمهیدی استفاده کردید؟

در این زمینه با پیشنهاد کارم را شروع کردم و اواسط تمرینات کارگردان از بازیگران خواست که کمی بیشتر روی ژست کار کنیم و البته بعد از تمرینات زیاد این ژست ها کم و کمتر شد و موقعی که در قالب پیرزن آشپز بازی می کنم یک خورده در بازیم پیر بازی کردن را رعایت کردم. این حس پیر بودن را تلاش کردم در صدایم هم وارد کنم که کارگردان با آن مخالفت کرد. در باره بازی نقش مورچه به ناخودآگاهم رجوع کردم و تعدادی عکس از مورچه ها دیدم.

 

 نمونه دم دست و قابل الگوی مورچه در انیمیشن زیبای پلنگ صورتی وجود دارد؛ آیا به آن توجهی هم داشتید؟

بله، گاهی مواقع که شهاب آگاهی سر تمرینات ما می آمد کنسه های خوب و تیم برتونی ارائه می کرد و البته سلیقه کارگردان به سمت ساختاری ساده بود و من تلاش کردم شخصیت درونی به مورچه بدهم و از تند حرف زدن دوری کردم و تلاش کردم جنسیت مورچه را یک جور ترنس نشان بدهم که زن و مرد بودنش مشخص نشود.

 

البته با احتیاط این کار زا انجام دادید و در نمایش آبی مایل به صورتی هم نقش یک ترنس را بازی می کردید؟

بله، خیلی با احتیاط این کار را انجام می دهم؛ در آبی مایل به صورتی من نقش امیر که یک ترنس است را بازی کردم؛ شخصیت ترنسی که ویژگی های مردانه ای دارد.

 

 

گفت  و گو از احمد محمد اسماعیلی




نظرات کاربران