نگاهی به نمایش «صدای خنده حضار» به کارگردانی حسام افسری
خنده تا سر حد مرگ
ایران تئاتر- مسعود موسوی: «صدای خنده حضار» از آن دست نمایشهایی است که در همان وهله اول و با شنیدن نام نمایش یک حس تعلیق در تماشاگران به وجود آمده و این سؤال مطرح میشود که چرا این نام برای نمایش فوق انتخابشده است
در طول نمایش هم علیرغم اسامی نقشها و برنامههای تلویزیونی و مجریان که همگی در کنار هم قرارگرفته و قرار هستند فضایی خارجی را در اذهان تماشاگران متبادر و القا کنند اما مخاطبین نمایش فوق خیلی سریع ما به ازای اینگونه موقعیتها و سوژهها را در برنامههای تلویزیونی داخلی پیداکرده و به یاد میاورند. برنامهها و مجریانی داخلی همانند نمایش "صدای خنده حضار " را که قرار است تماشاگرانی که اغلب پس از انجام کارهای طاقتفرسا از محیط کار خود به خانه برگشتهاند را به هر شیوه و هر ترفندی سرگرم کرده، بخندانند و کمی از فشار و استرس ناشی از مشکلات زندگی را از اذهان آنها بیرون کنند. مجریان اینگونه برنامههای خاص نه در پشت دوربین بلکه با جسارت تمام در جلوی دوربین و در مقابل دیدگان تماشاگران برنامه، افراد حاضر در استودیو را به دست زدن، خندیدن و یا همراهی با خواندن اشعار با کف زدنهای آنچنانی دعوت میکنند. مجریانی که خیلی راحت و مدعی به حضار در استودیو حالی میکنند که حالا وقت خندیدن است یا فقط تشویق کردن و اعمال و اتفاقاتی ازایندست که در برنامههای استندآپ کمدی وطنی هم در سال گذشته شاهد بودیم و بهکرات دیده شد که شرکتکنندگان برای اینکه بتوانند خنده از تماشاگران گرفته و امتیازهای لازم را از داوران دریافت کنند خیلی راحت سادهترین و شاید توهینآمیزترین داستانها را وارد خاطرات خانوادگی و یا دوستانه خودکرده، یا حتی به خود نسبت داده و مثلاً و متأسفانه به این شیوه در جهت سبقت گرفتن از رقبا و کسب امتیاز بیشتر تلاش میکردند. حال، اجرای اینگونه استندآپ های کمدی تلویزیونی، نحوه هدایت، دعوت و حضور تماشاگران در اینگونه برنامهها، دستمایه نگارش نمایشنامهای توسط نمایشنامهنویس جوانی به نام مجتبی کاظمی قرارگرفته است تا با بهرهگیری از فضای حاکم بر اینگونه برنامهها، سؤال بسیار بزرگی را برای خوانندگان متن خود طرح کرده و آنها را در مقابل چالشی عمیق و دراماتیک قرار داده و با آن روبرو کند. داستان نمایش "صدای خنده حضار " بر اساس محوریت دو شخصیت اصلی نمایش به نامهای "پال ریچ " و "رابرت لنگ " پیش میرود، دو کارگری که در یک کارگاه ساختمانی کارکرده و تمامی فشار ناشی از محیط کار بشدت خشن و خستهکننده خود را، با بازی در نقشهای مختلف، تعریف جوک، خلق لحظههای کمیک و خنداندن یکدیگر برطرف میکنند. در حین گفتگوی اشخاص نمایش در کارگاه محل کار خود،"پال " که استعداد بینظیری در خلق موقعیتهای کمدی و بازی در بازی و تیپسازی برای شخصیتهای مختلف رادار است، با اشاره به حضور خود در برنامه کمدی تلویزیونی این مسئله را افشا و برملا میکند که اکثر تماشاگران حاضر در استودیو درازای دریافت شبی سه دلار در این برنامهها حضور پیدا میکنند مبلغی که در قبالش باید با اشاره عوامل پشت دوربین و در هرلحظهای که آنان صلاح میدانند بخندند، تشویق کنند و یا هردو کار را باهم انجام دهند. وی "رابرت " دوست خود را هم تشویق میکند که در اینگونه برنامهها حضور پیداکرده و وضعیت مالی خود را بهبود ببخشد... اصرار بیشازحد و پیشنهاد اغواکننده "پال " مبنی بر همراهی "رابرت " با او و حضور هر دو نفر در برنامه استندآپ کمدی "خنده تا سر حد مرگ "، سرانجام جواب داده، زمان و ساعت موعود فرارسیده و دو کارگر در میان ازدحام بیشازاندازه سایر کارگران برای حضور در سالن ضبط برنامه و دریافت سه دلار حیاتی، در مقابل درب ورودی استودیو صف میکشند در این میان "رابرت " که از اینهمه فشار و شلوغی به تنگ آمده، پشیمان شده و به کارگاه ساختمان خود برگشته و از طریق تلویزیون برنامه را دنبال میکند، اما "پال ریچ " مثل همیشه کم نیاورده، به داخل استودیو واردشده مبلغ دستمزد خود را دریافت کرده و خود را برای شرکت در برنامه "کمدین اتفاقی " نامزد میکند. کمدین اتفاقی شانسی است که در هر برنامه به یک تماشاگر داده میشود که در صورت خنداندن تماشاگران بتواند وارد دنیای حرفهای کمدین ها شده و خیلی زود با توجه به مخاطبین بیشمار برنامه "خنده تا سر حد مرگ " به اشتهار برسد. در ادامه "پال ریچ " علیرغم تمامی تلاشهای خود به دلیل کارشکنیها، موضعگیریها و تمسخر کمدین اصلی برنامه "جیک الیوت " شکستخورده و موفق نمیشود تماشاگران را مال خودکرده و آنها را به خنده وادار کند. این امر موجب افسردگی و ناراحتی شدید وی شده و در اقدامی ناامیدانه دست به خودکشی میزند. با بروز این اتفاق فجیع، "رابرت " به فکر انتقام از جیک الیوت افتاده این کمدین معروف را ربوده و...
همانگونه که در ابتدای مطلب گفته شد موقعیت شکلگرفته در متن و زیر متن موجود دران، با هوشیاری و زیرکی هرچهتمامتر توسط مجتبی کاظمی بهعنوان نویسنده انتخابشده و فضای بسیار خاص و جذابی را برای مخاطبین به وجود میاورد. درصحنه اول نمایش که با دو شخصیت اصلی نمایش روبرو شده و داستان و قصه نمایش کمکم برای مخاطبین نمایش روشنتر میشود، این جذابیت متنی قابلمشاهده بوده و بستر لازم برای تعقیب و ادامه نمایش توسط تماشاگران بهخوبی فراهم میشود. این خلاقیت متنی درصحنه سوم این نمایش هم به اوج رسیده و فضایی گروتسک وار عجیبی بر متن حاکم میشود، فضایی که علیرغم ظاهر کمدی آن، باعث ایجاد سکوت مرگباری در میان تماشاگران شده و آنان در ارتباطی کامل با نمایش آن را دنبال میکنند؛ اما درصحنه میانی این نمایش که حضور دو کارگر را در صف متقاضیان برای شرکت در برنامه استندآپ کمدی و همچنین مشاهده برنامه "پال ریج " و شرکت در قسمت کمدین اتفاقی را در بردارد متن تمامی عناصر عالی و دراماتیک خود را ازدستداده و به سقوطی عجیب تن میدهد. صحنهای که اکثر دیالوگهای مطروحه در آن فاقد کوچکترین بار دراماتیک در پیش بردن داستان بوده و بهراحتی میشود همه آنها را حذف و یا در یک خط و جمله تعریف و روایت کرد. صحنهای که شاید اتفاقات موجود در آن را زمان محاکمه "جیک الیوت " میتوانستیم در چند خط از "رابرت لنگ " بشنویم. جدا از این امر عدم شخصیتپردازی درست و ارائه بیوگرافی کاملی از سوی نگارنده متن در رابطه با برخی شخصیتهای نمایش، اجازه نمیدهد که دایره اطلاعاتی مخاطب از شخصیتها و دلایل اعمال و رفتارانها واضح شده و شفاف گرد د. برای مشخص شدن برخی از نقاط ضعف متن میتوان به مواردی ازایندست اشاره کرد که مخاطب تا پایان نمایش حتی یک خط بیوگرافی در رابطه با "رابرت لنگ " دریافت نمیکند، علت فحاشیهای "پال " به "ویکتور " آنهم با فحشهایی رکیک و مستهجن، بسیار سطحی و غیر دراماتیک نشان میدهد و در رابطه با اعمال خودپسندانه و عوامفریبانه "جیک الیوت " هیچگونه بررسی روانکاوانه و اجتماعی شکل نمیگیرد. همانگونه که برای خودکشی پال هم بهعنوان مهمترین رویداد نمایشی متن آنهم از سوی اصلیترین شخصیت نمایش دلایلی روانکاوانه و عمیق و علمی مطرح نمیشود. سرنوشت پایانی جیک الیوت در دقایق پایانی نمایش، علاوه بر مبهم و نامشخص بودن، قوی، عالی و خلاقانه هم نیست و انتظارات را از صحنه پایانی این موقعیتنمایشی جذاب برآورده نکرده و حتی این سؤال را در اذهان ایجاد میکند که آیا جیک الیوت میمیرد و یا اینکه وی و امثالهم در تمامی کره خاکی! کماکان هستند و میتوانند با ساخت و پخش برنامههای آنچنانی به اعمال عوامفریبانه و پوپو لیستی خود ادامه دهند؟ البته در اینجا لازم است بر این نکته تأکید شود که بخشی از عدم موفقیت صحنه دوم نمایش " صدای خنده حضار " در اصل متوجه کارگردان این اثر نمایشی بهعنوان مؤلف دوم یک اجرا است که نتوانسته زمینه درخشش، جذابیت و زیبایی این صحنه را همانند دو صحنه اول و سوم فراهم کند این نقطهضعف کارگردانی در حالی اتفاق میافتد که مولتیمدیا شدن تئاتر در شرایط کنونی موجب شده ابزار بسیار متنوعی در اختیار کارگردانان قرارگرفته و آنها را در القای فضا و موقعیت موردنظرشان به زیباترین شکل یاری و کمک رساند. استفاده از تصاویری متنوع درزمینهٔ القای یک برنامه شاد تلویزیونی در بک راند صحنهای. استفاده از نورهای رنگی برای القا و تجسم شادی در برنامه... استفاده سایهوار از شادی و حضور تماشاگران حاضر در استودیو و موسیقی مناسبتر...استفاده از ساند افکتهای جذاب و خلاقانه...انتخاب لباس و گریمی متفاوتتر برای پال در موقع اجرای برنامه " کمدین اتفاقی " و... خیلی ترفندهای دیگر ازایندست، میتوانست از سوی کارگردان مورداستفاده قرارگرفته، ضعفهای متنی را کمی پوشانده و اجرا را در این صحنه نیز همانند دو صحنه دیگر قابلقبول کند. همچنین بجای تعریف کردن خودکشی پال در یک جمله توسط "رابرت " میشد اینیک جمله صوتی را به یک صحنه بسیار بسیار دراماتیک، جذاب و تراژیک آنهم در کارگاه ساختمانی سرد و خشن، با نقطه اوج آنهم بسیار خلاقانه با استفاده از بازی دربازیهای جذاب بازیگر این نقش تبدیل کرده و به تماشاگران ارائه داد؛ اما جدا از مطالب فوق و مواردی که ذکر شد بایستی ازجمله نقاط قوتهای اجرای این نمایش، به طراحی صحنه بسیار بسیار عالی، کاربردی و جذاب نمایش "صدای خنده حضار " اشاره کرد که درصحنههای اول و سوم به زیباترین شکل به کمک متن و کارگردانی آمده و لحظات بسیار زیبایی را برای مخاطبین رقم میزند این طراحی صحنه تا آنجا کارآمد و درست نشان میدهد که حتی از امکانات موجود در خود سالن نمایشی مانند نردبان تعویض و تنظیم نور و ستونهای کناری صحنه هم به بهترین شکل در این تلفیق صحنهای بهره برده میشود و اوج این خلاقیت صحنهای بک راندی است که با بهرهگیری از بیش از صد جعبه خالی مقوایی شکلگرفته است که بسیار دیدنی بوده و زیبایی منطقی و قابلقبولی را به صحنه بخشیده است و اما دومین شاخص عالی و مثبت نمایش "صدای خنده حضار " بازی بسیار جذاب، عالی و تقریباً بینقص بازیگران نمایش بخصوص دو بازیگر اصلی نمایش کوروش شاهونه و حسین منفرد است که بهخوبی و با تسلط کامل موفق شدهاند تمامی ویژگیهای درونی و بیرونی شخصیتهای نمایشی را علیرغم تمامی محدودیتهای متنی و اجرایی به نمایش گذاشته و تماشاگران را به تحسین وادار کنند، تماشاگرانی که بهپاس اجرای عالی بازیگران در دقایق پایانی به پا خواسته به تشویق شدید آنها میپردازند. ایکاش برای صحنه دوم این نمایش چه ازلحاظ محتوایی و چه ازلحاظ بصری کار، تمهیدات ویژهای همانند دو صحنه دیگر در نظر گرفته میشد تا تماشاگران اجرایی یکدست عالی و بینقصتری را شاهد باشند. بههرتقدیر از نویسنده متن "صدای خنده حضار " مجتبی کاظمی به خاطر خلق یک موقعیتنمایشی بروز و کارآمد، کارگردان اثر حسام افسری به خاطر تلاشهای صادقانهاش برای کسب تجربهای جدید درزمینهٔ هنر نمایش، به بازیگران عالی و کم نقص اجرا و همچنین طراحان صحنه بسیار خوشفکر و خلاق نمایش حسام افسری و ایمان نظری تبریک گفته و امیدواریم شاهد ادامه همکاری این دوستان هنرمند در آینده با اجرای نمایشهایی جذابتر و زیباتر باشیم. مسعود موسوی مرداد 1398