گفتگو با ناصر آویژه کارگردان نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من»
هدفمان تجلیل از نویسندگان کودک و نوجوان و ترویج کتابخوانی است
ایران تئاتر:ناصر آویژه کارگردان نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» می گوید: همزمان با اجراهای نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» پویشی را دنبال میکنیم که طی آن هر شب از اجراهای این نمایش در همراهی با یک نویسنده، شاعر یا مترجم حوزه ادبیات کودک و نوجوان تماشای این اثر مینشینیم.
نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» به کارگردانی ناصر آویژه که با اقتباس شش داستان از «شل سیلورستاین» نویسنده نامدار معاصر شکل گرفته، با ابتکار این گروه نمایشی با یک پویش فرهنگی همراه شده است. این پویش که با سرشناسه «#یک شب_یک نمایش_یک نویسنده» در شبکه های مجازی دنبال می شود، در هر شب از اجرای این نمایش میزبان یکی از نویسندگان، شاعران و مترجمان حوزه ادبیات کودک و نوجوان می شود. در گفتوگوی پیش رو ناصر آویژه کارگردان این نمایش و سرپرست گروه « بازیسازان» از نحوه شکل گیری این پویش و اهداف آن می گوید.
اجراهای نمایش تازه شما یعنی «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» با یک پویش فرهنگی همراه شده است. در این باره برایمان بگویید.
همزمان با اجراهای نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» پویشی را با عنوان «یک شب-یک نمایش-یک نویسنده» دنبال میکنیم که طی آن هر شب از اجراهای این نمایش در همراهی با یک نویسنده، شاعر یا مترجم حوزه ادبیات کودک و نوجوان در سالن بوستان مرکز تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به تماشای این اثر مینشینیم. بعد از پایان نمایش نویسندگان به مخاطبین معرفی شده و صحبت کوتاهی با آنان خواهد داشت که برای کودکان و نوجوانان و خانوادهها جنبه انگیزشی دارد و در جهت ترویج مطالعه و خواندن کتاب صورت میگیرد. تا امروز میزبان بیش از 40 نویسنده کودک و نوجوان در شبهای اجرای این نمایش بودهایم که از جمله آنها میتوانم به رضی هیرمندی، محمود برآبادی، محمدرضا شمس، محمدرضا یوسفی، عباس جهانگیریان، مهدی غبرایی، شهرام اقبال زاده، احمد پوری، علی اصغر سیدآبادی، طاهره ایبد، حسین فدایی حسین، حمید اباذری، مژگان شیخی، حمیدرضا شاه آبادی، فرهاد حسن زاده و سودابه امینی اشاره کنم.
در نمایشتان تلفیق چند قصه را شاهد هستیم که در یک روایت بزرگتر جمع شدهاند. این ساختار چگونه شکل گرفت؟
در نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» مشخصاً با چند قصه مستقل روبه رو بودیم و شاید دشوار بود اینکه روایت تو در توی این قصهها را به نحوی طراحی کنیم که اطمینان داشته باشیم ارتباطگیری بچهها با اثر حفظ خواهد شد. برای رسیدن به این اطمینان خاطر نمایشنامه را با گروهها و طیفهای مختلف خوانش میکردم تا اینکه در مراحل مختلف تولید اثر متوجه شدم این ارتباط با نمایش حاصل شده است. چالش دیگر نمایش این بود که ابتدا فکر میکردم این کار را به صورت دوزبانه و با دیالوگ کمتری کار کنم ولی هر چقدر پیش رفتیم متوجه شدم به دلیل اینکه مبنای بیشتر صحنهها دیالوگ بود این تصمیم با دشواریها و پیچیدگیهای زیادی همراه خواهد بود و به همین دلیل در نهایت کار به صورت تک زبانه و به فارسی طراحی شد. فرم روایت قصه در قصه را پیش از این در نمایش «پیر بابا و شمعهای سحرآمیز» هم آزموده بودم و آنجا هم با روایتی چندگانه روبهرو بودیم که البته چند آیتم آموزشی را دنبال میکرد.
در کارگردانی چه تدبیرهایی را برای ارتباط دادن این قصهها پیش بردید؟
سعی کردم هر تدبیری را که بتواند فهم این قصههای شاید به ظاهر سخت و تا اندازهای فلسفی را برای مخاطب آسانتر کند به کار بگیرم. رنگ، موسیقی، طراحی لباس و دکور، همچنین فرمهای نمایشی مختلف مثل بازی در بازی از جمله عناصری بودند که کمک کردند تا به ویژه بچههای با سن پایینتر با نمایش ارتباط بهتری برقرار کنند؛ در عین حال که فراموش نکنم در نهایت چه قصهای را میخواهم روایت کنم و قصد دارم چه مفاهیمی را به مخاطبم منتقل کنم. تمام تلاشم بود که با دقت نظر این کار را انجام دهم و هر جا حس کردم انتخابهایی که برای انتقال مفاهیم مورد نظرم صورت دادهام نتوانستهاند کارکردهای خود را داشته باشند کنارشان گذاشته یا تصحیح کردهام. در این نمایش با نوعی جریان سیال ذهن روبه رو هستیم؛ طوری که به اصطلاح سینماییها از فلاش فوروارد به فلاش بک میرویم. این شکستن زمان ممکن است در مورد مخاطب کودک تا اندازه ای پر ریسک به نظر برسد؛ هرچند پیش از این در چند نمایش فلاش بک را تجربه کرده بودم. در نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» این رفت و برگشتهای زمانی به دفعات اتفاق میافتد و در حقیقت یک جریان مدوام است. به طور مشخص سعی کردیم با استفاده از امکانات نور این رفت و برگشتها را طراحی و برای مخاطب نشانهگذاری کنیم. باید بگویم حضور رضا خزائی طراح نور ما در این ارتباط خیلی مؤثر و راهگشا بود.
تجربۀ بیان مفاهیم خاص و شاید دشوار در تئاتری با مخاطب کودک چه اقتضائاتی را میطلبد؟
در نمایش «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» تجربههای چندین سالهام را به کار گرفتم. اگرچه نگاه فلسفی به زندگی را تا اندازه ای در چند تجربه قبلی خودم هم داشتم اما در عموی عجیب این نگاه فلسفی عمق بیشتری به خود گرفت. با این وجود از نظر فرم و شکل از شیوههای عجیب و غریب برای برجسته شدن وجه فلسفی این قصه پرهیز کردم و در واقع نوعی سادگی را در این ارتباط پیش گرفتم که این سادگی کاملاً تعمدی بوده و حتی در میزانسن ها و چینش صحنه مشهود است. قصد نداشتم این قصه بی دلیل با پیچیدگی همراه شود و تا امروز از بازخوردهایی که دریافت کردهام متوجه شدهام که مخاطب توانسته با این اثر ارتباط عمیقی برقرار کند و از این جهت تجربه نسبتاً موفقی داشتهام. در واقع از سالها پیش بود که فکر کردم میشود موضوعات پیچیده تر و عمیق تری را برای بچهها مطرح کرد و نباید از این مسئله ترس داشت. به گمان من اگر نگاه فلسفی به جهان را از دوره خردسالی به کودکان مان بیاموزیم نسلهایی با تفکرات عمیق تر خواهیم داشت؛ البته نه به این معنا که با تفکرات پیچیده سرشت هیجانی کودکان را زایل و آنها را خموده کنیم. ما باید مفاهیم جهان بینیهای تازه را با شادمانی و جذابیت بیامیزیم و در حقیقت روبه رو شدن با این مفاهیم را برای کودکان به تجربه ای هیجان انگیز و شادی بخش تبدیل کنیم. خیلی از تماشاگران «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» در پایان اجرا می گویند که با انرژی خوب از سالن بیرون میروند. به شدت معتقد هستم که در تئاتر کودک و نوجوان وظیفه داریم تا این انرژی خوب را همیشه به مخاطب مان ارائه بدهیم.