نگاهی به نمایش «بیماری خانواده میم» به کارگردانی الهام شکیب
بیماری تنهایی با هیچ مُسکنی آرام نمیشود

بیماری تنهایی با هیچ مُسکنی آرام نمیشود 2

بیماری تنهایی با هیچ مُسکنی آرام نمیشود 3

بیماری تنهایی با هیچ مُسکنی آرام نمیشود 4
ایران تئاتر، کیارش وفایی: باورهای انسانی از جمله مواردی است که قابلیت دارد تاثیرات زیادی را در جامعه، خانواده و فرد به وجود آورد. تاثیراتی که مطلق مثبت یا منفی نسیتند و همه چیز بنابر نسبیتی که برای آن تعریف شده رخ میدهد. لذا انسان در این وضعیت بعنوان عنصری تعیین کننده در جهان هستی پیش میرود تا بتواند خواستگاه خود را از زاویهای متفاوت به نمایش بگذارد. اهمیت این موضوع را بیدرنگ میتوان جزو دلایلی به شمار آورد که قادر است جنگ یا صلح را با زبانی منحصر بفرد معنا کند.
لزوم برقراری ارتباط در بین جوامع بشری از جمله موارد مهمی است که میتواند انسان را در زمانهای مختلف بر اساس شرایط دچار تغییر و تحولات بسیاری کند که گاهی تبعات آن به صورت فردی و در زمانهایی به صورت جمعی بازتاب داده میشود. حال این موضوع در زمان اکنون که همه چیز با قانونهای جهان مدرن پیش میرود تا اندازه زیادی غیرقابل پیش بینی است، زیرا انسان بنابر داشتههای خود از زمان اکنون به حفرههای تنهایی پناه میبرد تا بتواند آسایشی هر چند کوتاه مدت را کسب نماید. لذا در این مقوله همه چیز در بین بودن یا نبودن داشتهها و دادهها تعریف داده میشود تا انسان در مقام خواهان یا خوانده پیش روی سایرین قرار بگیرد. البته باید اشاره داشت که آسایش کوتاه مدتی که به آن اشاره شد به نوعی تعریف نبودن را بیشتر در خودش معنا میکند به دلیل آنکه رویکرد ساختار مدرنیته این خاصیت را دارد که در ازای دادههای پر زرق و برق بخواهد داشتههای مهمی چون جامعه شاداب، خانواده و... را از انسان بگیرد و او را به سمت فردگرایی سوق بدهد. بنابراین چنین کارکردی در زمان اکنون همچون تیغ دو لبهای عمل میکند که در عین جذابیت و کارآیی بعنوان زنگ خطری برای هوشیاری و پرهیز از غرق شدن عمل نماید. لذا باید اشاره کرد اجتماع و انسان دو مولفه تاثیرگذاری هستند که میتوانند سرنوشت چند نسل بعد از خود را با تصمیمی تغییر داده و آنها را به سوی بهروزی و کمال هدایت کنند و یا در جهت عکس به انزوا و تحمل تنهایی رهنمون سازند.
نمایش «بیماری خانواده میم» با ساختار اجتماعی خود کوشیده است تا پرده از اتفاقهایی بردارد که انسان روزانه با آنها در ارتباط است اما آنچنان که باید به آنها توجه نمیکند با آنکه میداند در اجتماع و زندگی شخصی خود مسائل چگونه پیش میآیند. جهان متن با تاسی از روابط بین انسانها و جوامع بشری رو به رشد در راستای جهان مدرن کوشیده است تا هر شخصیت این اثر را بعنوان ما به ازایی قرار بدهد تا بتواند از زوایای مختلف که لازمه این درام است روایت خود را هدایت کند. شاید بتوان گفت لزوم استفاده از مولفه روایت یکی از نیازهای مهم دراماتیک اثر بوده است که سبب شده هر کدام از شخصیتها حرف و رفتاری مختص به خود را در اختیار داشته باشند تا بتوانند اهمیت درک موضوع اصلی نمایش یعنی تنهایی انسان را تعریف نمایند. موقعیت مکانی در این اثر بدون شک یکی از اهرمهای مهم و قابل توجه به شمار میآید که شخصیتها بنابر قرار گرفتن در آن وجه متفاوتی از خود را نشان میدهند. خانه «خانواده میم» به یقین کانون به وجود آمدن اتفاقهای گذشته و اکنون آنها است که به اقتضای زمان از زاویهای جدید به مخاطب معرفی میشود تا او بتواند جزئیات آن را مورد تحلیل قرار داده و نتیجهگیری کند. مزیت از جز به کل رسیدن در این اثر آن است که همه چیز از طراحی صحنه گرفته تا لباسها، بازیها و روند پیش آمدن اتفاقها به شکل دراماتیک بعنوان نقشه راهی عمل میکنند که مخاطب را با خود همراه میسازند تا برای آگاهی خود دست به کشف بزند و هر دلیل را هم راستای اتفاقی پیش بگیرد. طراحی صحنه در این نمایش با هوشیاری و ذکاوت قابل توجهای همراه بوده به طوری که مخاطب در صحنه با دایرههای زیادی روبرو میشود که معرف موقعیتهای مکانی و حتی آکسسوارهای آن خانه هستند. به طور مثال آشپزخانه، اتاق شخصیتها، میز تلفن، هال و... از زاویه داخلی و موقعیتهای مکانی از زاویه بیرونی مانند خیابان، محل تفریح، دریاچه و... با همان دایرهها مشخص است که هر شخصیت بنابر لزوم حضورش در روایت در داخل آنها قرار میگیرد تا بتواند در مقام راوی ماجرایی را شرح بدهد.
جهان متن این نمایش بر اساس روابط و رفتار شخصیتها طراحی شده است تا آنها بتواند از آن طریق تصویرسازیهای قابل درکی را به مخاطب منتقل کند. حال در این راستا موقعیت زمانی توسط ویدئو پروجکشن بر روی دیوار نقش میبندد تا مخاطب بداند که شخصیتها در چه ساعاتی از شبانه روز روایت را هدایت میکنند. لذا باید گفت همخوان شدن موقعیت مکانی و زمانی و اینکه مخاطب کاملا آگاه است که اکنون هر شخصیت با چه دلیلی در موقعیتی که او میبیند ایستاده این باور را به او میدهد همه چیز عین واقعیت زمان اکنون است که در قالب نمایشی او را به تماشا نشسته است. در جهان این اثر شخصیتها به شکل موازی در راستای موقعیتهای تعریف شده پیش میروند و با رفتارهای خود و دایرههایی که داخل آنها میایستند اتفاقهای خانه «خانواده میم» را به جامعه و رویدادهای جامعه را به خانه این شخصیتها میآورند، درست مانند کنشی که روزانه تمام انسانها آن را انجام میدهند تا بتوانند تغییری در زندگی خود بدهند. در واقع این طراحی از آن جهت حائز اهمیت است که سبب میشود مخاطب با موضوعها و مسائل شخصیتها آشناییزدایی کرده و فضاسازی روابط بین شخصیتها را بیشتر برای خودش باورپذیر جلوه بدهد.
حال از نگاه ساختاری باید گفت جهان اثر را در قالب دو نیمه متفاوت تعریف شده است. با این توضیح که در نیمه ابتدایی که همان نیمه بیوگرافی شخصیتها معنا میشود شاکله روابط بین آنها با ریتمی آرام پیش میرود که به نوعی هر شخصیت باتوجه به باورها و دغدغههایش مشخص شدهکه از نگاهی آرامش قبل از طوفان معنا میشود. در نیمه پایانی یا همان نیمه نتیجهگیری، ذات جهان نمایش و داشتههایش کاملا تحت تاثیر بازخورد رفتار شخصیتها و خرده پیرنگهای روایت است که سبب میشود هر یک از آنها برونریزیهای مختص به خود را داشته باشند و از زاویه دیگر جهان اثر تحت تاثیر واکاوی رفتارها و واکنش شخصیتهای «پدر» و دختر بزرگ خانواده یعنی «تاتا» قرار بگیرد. در واقع این دو شخصیت به نوعی همان قوههای محرک روایت هستند که سایر شخصیتها را با رفتارها و واکنشهای خود به تقلا و برونریزی ترغیب میکنند تا تنهایی خود را بیشتر از گذشته احساس نمایند.
امتیاز دیگر جهان متن و اثر در آن است که از چند زاویه متفاوت چون روانشناسی اجتماعی، فردی و خانوادگی شخصیتها را مورد بررسی قرار داده و آنها را در روایتی کمدی تراژیک که در آن تنهایی، فراموش شدن و مرگ جریان دارد پیش میبرد. حال بنابر این اتفاق، میزانسنهای سیال یکی دیگر از کارکردهای این نمایش است که توانسته از زاویه دید کارگردان هر شخصیت را ملاکی برای تشخیص و یا تغییر قرار بدهد که همخوانی قابل ملاحظهای با روال تدریجی پیش آمدن اتفاقها در روایت دارند.