پیشنهاد هفته 11
آرش، اپرای عاشورا، و آواز قو
ایران تئاتر- رضا آشفته: در این هفته به دنبال معرفی چند نمایش هستم که ساختارها و محتوای متفاوتی را در برگرفته اند اما در آنها حضور افراد مقتدر و یا خود ساختار قابل تامل و اجرای چشمگیر، یک امتیاز اساسی برای حضور در تالار و دیدن آن نمایش خواهد بود.
نمایش آرش یک اسطورۀ ایرانی را در برگرفته، اپرای عاشورا زندگی امام حسین (ع) که ریشه در باورهای عمیق یک جریان مذهبی در دین اسلام دارد و البته آزادی این امام در تمامی ادیان و حتی در میان خداناباوران هم به عنوان فردی آزاده ریشه گرفته است، و در کل این نام زبانزد همگان هست و در آواز قو ما با وضعیت سخت و دشوار یک بازیگر و هنرمند حقیقی روبرو می شویم که مصداق عینی اش را به یقین در زندگی بسیاری از هنرمندان این روزگار نیز می بینیم.در این معرفی و پیشنهاد حتما سابقۀ گروه هنری و فعالیت کارگردان و بازیگران و دیگر عوامل نیز موثر هست چون نمی شود همین طوری و بی دلیل به سراغ کسانی رفت که کارشان دستکم یکبار در حوصلۀ مخاطبانش نگنجد و اگر اندوخته و اضافاتی هم داشته باشد که چه بهتر... سالها کارگردانی بهروز غریب پور، حضور سعید پورصمیمی در آواز قو و نگاه تازه و متفاوت گلچهر دامغانی زمینه ساز این پیشنهادهای پیش رو خواهد بود.
آرش
آرش از آن اسطوره های ملی و میهنی است که می تواند همچنان در همان گسترۀ تاریخی ما را نسبت به هویت و فرهنگ ریشه دارمان بیدار نگاه دارد. با اینکه آرش یکی از مهم ترین اسطوره های ایرانی است اما به جرات می توان گفت که به آن کم پرداخته شده و نوشته در موردش بسیار کم است. درواقع چیزی که آرش را تاکنون برای ما حفظ کرده نقل های سینه به سینه از این اسطوره است.
دربارۀ این نمایش به طور خلاصه می توان گفت که هومان یکی از سرکردگان سپاه ایران و از واپسین کمانگیران است که از اوضاع نابه سامان سرزمین و آشفتگی سپاه دلزده و نومید است؛ و ایران در برابر توران کمر به سوی شکست خم کرده و رو به نابودی ست... ندای اسپندارمز هومان را به کاری می خواند که برای او بسیار شگفت و دشوار است و ... به همین منوال کشواد، افراسیاب و در نهایت آرش، هر یک به سهم خود در این شگفتی و دشواری غرقه می شوند تا...
گلچهر دامغانی کارگردان بر این باور هست: از آرش چه کم نوشتـه اند، اما این اسطوره چه بسیار زنـده تر از هر ابرمرد افسانـه ای، حکایت خویـش را سینـه به سینـه در گذر از سده های بسیـار هر بار به هر نسـل تازه، به ارمغـان رسانده و دلها را به پیکـان خویش همبسته کرده است.
این نمایشنامه سپاسی است از هرآنکس که پیش از این از آرش نوشته است و پیشکشی است به جوانانی که بالیدند و پر کشیدند.
آرش این نمایش با آرشی که پرداخته سیاوش کسرائی و بهرام بیضایی است تفاوت بسیاری دارد. آرش کسرائی بسیار ابرمرد و خداگونه است و آرش بیضائی هم بسیار ساده و خاکی است و بر حسب تصادف وارد وادی مشخص کردن مرز ایران می شود. آرش داستان من نه ابرمرد است و نه آنقدرها ساده.
نمایش آرش به کارگردانی گلچهر دامغانی از تکنیکهای نقالی و برخوانی بهره گرفته است. در واقع این نمایش یک نقالی یا برخوانیِ جمعی و مدرن است. بازیگران که شامل 9 بازیگر مرد و 4 بازیگر خانم هستند، روی صندلیهایی نشستهاند و هر کدام نقش یا حتی نقشهایی را بر عهده دارند. اجرای موسیقی، آواز و حتی صداهای روی صحنه بر عهده بازیگران است. از آلات موسیقی ایرانی یا سادهای استفاده شده است. این موسیقی و اجرا با توجه به بخشهای تراژیک، حماسی یا بزمگونه نمایشنامه با آلات متناسبی اجرا میشود.
بازیگران: امیر محمدی، منصور نصیری، اروین گالستیان، حامد فعال، میرحسین نونچی، بیاینا محمودی، عرفان رحیمی، پریسا خواجه دهی، مجید عراقی، شیدا مقصودلو راد، امیر ستاری.
همراهان نقش آفرینی: بهنوش ثابت قدم- آواز/ نگار کیمیا قلم- نوازنده دهل، تنبک، بندیر.
اپرای عاشورا
اپرای عاشورا در میان اپراهای عروسکی بهروز غریب پور یک نقطه عطف است. نمایشی که فراتر از یک اندوه و سوگواری صرف ما را با زوایای روشنی از یک بزرگمرد مذهبی آشنا می گرداند و حتی اگر باوری هم به او نداشته باشیم در مقام یک انسان برایمان این بزرگی و جاودانگی حضورش در دنیا برایمان آشکار خواهد شد.
"اپرای عاشورا" روایتی از زبان محتشم کاشانی است. هدف هم این بوده که از نگاه موزهای در این بهرهمندی از نسخ و شیوه تعزیه پرهیز شود. بهروز غریبپور هم درباره این اتفاق تازه در زمینه اجرای"اپرای عاشورا" معتقد است:«مردم به حق در اجرای"رستم و سهراب" از اشعار فردوسی به لهجه ارمنی اعتراض میکردند و در"مکبث" نیز زبان ایتالیایی میتوانست بیشتر اجرای اپرای عروسکی در ایران را تحت الشعاع خود قرار دهد. اما تماشاگران با اجرای اپرا با زبان فارسی سلیس و با کلمات کاملاً مفهوم روبهرو خواهند شد. در گام فعلی نیز تعدادی از استعدادهای جوان وارد عرصه اپرا شدهاند که از همان زمان که اپرای"رستم و سهراب" اجرا میشد، عدهای میآمدند و اعلام آمادگی میکردند که اگر قرار است برای کارهای بعدی اپرای فارسی اجرا شود، آماده تست دادن و حضور در گروه خوانندگان هستند. در اجرای فعلی خوانندگان اشقیا و اولیا همگی ایرانی هستند. تمام خوانندگان نقشهای اولیا در دستگاههای ایرانی آوازخوانی میکنند و گروه اشقیا نیز در رسیناتیو یا همان اصطلاح اشتُلُمخوانی در تعزیه آواز میخوانند.
بنابراین با توجه به این که در تعزیه نقشهای مثبت و منفی در آوازخوانی از هم تفکیک میشود و این سنت سابقه 5 قرنی دارد، در اجرای"اپرای عاشورا" اتفاق تازهای میافتد که از اپرای اروپایی در نکتهای تازه پیش میافتد و آن این است که نقشها به شکل ترسیم شدهتر و تفکیکپذیرتری در صحنه ارائه میشوند.»
در"اپرای عاشورا" عمدهترین صحنه، صحنه کربلاست. همچنین صحنههایی مربوط به بارگاه یزید، بارگه ابنزیاد، خانه شمر، خانه محتشم کاشانی و صحنههای تلفیقی اجرا میشود. مجموعاً 6 صحنه در"اپرای عاشورا" وجود دارد. در جابهجاییها هیچ گونه وقفهای وجود ندارد و صحنهها همانند دو اجرای قبلی در هم تنیده هستند.
طراح عروسک علی پاکدست و سرپرستی کارگاه عروسکسازی با مریم اقبالی بوده است، که همواره در این سالها با خلاقیت و نگاه مثبت کارشان را توسعه داده اند.
آواز قو
پریزاد سیف سالهاست در مقام بازیگر و کارگردان دارد فعالیت می کند و پیش از این هم نمایش آواز قو را با حضور سعید پورصمیمی نمایشنامه خوانی کرده است و بنابراین می توان متوجه شد که گامهای بهتری را برای رسیدن به صحنه برداشته تا کارگردانی اش برجسته تر از یک حالت روال عدی به نظر آید.
نمایش آواز قو، روایتگر داستان یک بازیگر قدیمی تئاتر است که بعد از اجرای نمایش در اتاق گریم خوابش میبرد و با سوفلور که شبها به صورت مخفیانه آنجا میخوابیده روبهرو میشود. این اتفاق مقدمهای میشود تا آنها خاطرات مشترکشان روی صحنه تئاتر را مرور کنند؛ نکته جالب توجه نزدیکی این داستان به شرایط ماست؛ گویی حرف بسیاری از پیشکسوتان این عرصه است. این داستان، تنها مونولوگی ساده نیست و به همه دورانها مربوط میشود.
در این نمایشنامه پیرمردی بازیگر و دلقک که عمری را در صحنهها سپری کرده یاس، مرگ و سراشیبی را احساس میکند و به گذشتهها و تواناییهای خود حسرت میخورد. با این همه در پایان میگوید: جایی که هنر هست، جایی که نبوغ هنری هست، آن جا نه پیری هست، نه تنهایی، نه بیماری و خود مرگ هم درست و حسابی نیست…. (میگرید) اما نه، نیکیتوشکا، ترانهها به پایان رسید. نبوغ من کجا بود لیموی فشرده شده، شیره جان گرفته شده، یک میخ زنگ زده بیش نیستم، و توهم یک موش پیر تئاتر…
این نمایشنامه دو نوع صحنه و نمایش را از طریق زندگی و حرفهای یک کمدین 68 ساله به تصویر میکشد و این دو صحنه را بوسیله یک خط از یک دیگر جدا می کند. معیار این خط را اعتبار و حیثیت اجتماعی می داند.
صحنه اول: همان نمایش تئاتر است که افراد در نقشهای متفاوتی ظاهر می شوند ولی ساختگی بودن این صحنه مشخص و واضح است
صحنه دوم: صحنه زندگی روزمره است که جریان دارد و آن را واقعی می دانند
اما به این دلیل صحنه اول را به صورت یک نمایش کمدی انتخاب میکند که می خواهد این صحنه را به اغراق آمیز ترین و خند ه دارترین شکل آن از صحنه دوم (واقعی ) جدا کند.
نمایش کمدین در صحنه اول با سهولت بیشتری از صحنه دوم جدا می شود زیرا ساختگی بودن آن بسیار مشهود است و کمدین ها نیز کمتر از هنرپیشه های دیگر در جامعه از حیثیت و اعتبار اجتماعی برخودار هستند.
سعید پورصمیمی از بازیگران مطرح و تأثیرگذار تئاتر ایران است که در گروه تئاتر «پاسارگاد» فعالیت تأثیرگذاری را به همراه هنرمندانی چون پرویز پورحسینی، زندهیاد جمشید مشایخی، زندهیاد پرویز فنیزاده و زندهیاد حمید سمندریان در عرصه تئاتر ایران داشته است.
پورصمیمی که در زمینه نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر هم فعال بوده و آثاری چون «داستان ضحاک» را به صحنه برده است، در نمایشهای «آندورا» و «دایره گچی قفقازی» زندهیاد حمید سمندریان، «ریچارد سوم» و «هنر» زندهیاد داود رشیدی، «پژوهشی ژرف و سترگ» آربی آوانسیان و همچنین آثار دیگری چون «استثناء و قاعده»، «خسیس» و «بازرس» به ایفای نقش پرداخته است.
او در یک سال اخیر در ۲ نمایشنامهخوانی «داستان ضحاک» و «آواز قو» به کارگردانی پریزاد سیف حضور داشته است.
پورصمیمی پس از ۱۷ سال دوری از صحنه تئاتر با اجرای نمایش «آواز قو» به کارگردانی پریزاد سیف در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر، بار دیگر روی صحنه تئاتر به نقشآفرینی بپردازد. این هم نکتل بارزی است که دوباره توش و توان یک استخوان خورد کردۀ تئاتر را در صحنه به تماشا بنشینیم.