مقاله یدالله آقاعباسی در دومین سمینار تئاتر دانشگاهی با موضوع کارآفرینی
اشتغال با امر امید به آینده ارتباط نزدیکی دارد. بسیاری از دانشجویان و هنرجویان رشتههای نمایش و اولیاء آنها نگرانی از آیندة شغلی خود و فرزندانشان را پنهان نمیکنند. ای بسا علاقمندانی که از سر مصلحت به رشتة مورد علاقة خود که در آن حتی تجربه و توانایی دارند، رو نمیآورند و دغدغة همة آنها آیندة شغلی است.
دومین سمینار تئاتر دانشگاهی روز گذشته با ارائه مقالهای از یدالله آقاعباسی با موضوع کارآفرینی فارغالتحصیلان نمایش در تالار مولوی پایان یافت.
آنچه میخوانید حاصل تجربه عملی این پژوهشگر و نویسننده در تئاتر شهرستان است.
چکیده:
به نظر میرسد که نه تنها دانشجویان تئاتر بلکه خانوادههای دانشآموزان علاقمند به نمایش و داوطلبان ورود به رشتههای نمایش با دغدغة آیندة شغلی دست به گریبان هستند. همه ساله تعداد اندکی از فارغالتحصیلان نمایش جذب سینما، تلویزیون و تئاتر حرفهای میشوند و بقیه ناچار باید به حرفههای نامرتبط با رشتة تحصیلی خود رو بیاورند و این البته حکایت حال بسیاری از فارغالتحصیلان سایر رشتههای تحصیلی نیز هست. اما به تصور نگارنده میتوان با تغییر بعضی از نگرشها به حوزة کار فارغالتحصیلان رشتة نمایش به معنای واقعی برای این فارغالتحصیلان کارآفرینی کرد. در این مقاله با توجه به نتایج عملی یک تجربة نوپا در استان کرمان و به امید فراگیر شده این تجربه در سطح کشور، الگویی از تئاتر حرفهای و نمایش خلاق برای کار عملی نمایش پیشنهاد شده است.
واژگان کلیدی: کارآفرینی برای فارغالتحصیلان نمایش، نمایش خلاق،
مقدمه:
اشتغال با امر امید به آینده ارتباط نزدیکی دارد. بسیاری از دانشجویان و هنرجویان رشتههای نمایش و اولیاء آنها نگرانی از آیندة شغلی خود و فرزندانشان را پنهان نمیکنند. ای بسا علاقمندانی که از سر مصلحت به رشتة مورد علاقة خود که در آن حتی تجربه و توانایی دارند، رو نمیآورند و دغدغة همة آنها آیندة شغلی است. از طرفی همه ساله تعداد فارغالتحصیلان رشتة نمایش در دانشگاههای مختلف دولتی و غیردولتی کشور افزایش مییابد. به دلیل محدود بودن امکان کار در این حوزه، بسیاری از این فارغالتحصیلان جذب مشاغل دیگر میشوند و یا در حالت بیکاری پنهان و آشکار به سر میبرند. البته این وضعیت صرفاً خاص رشتههای نمایش نیست، اما در نمایش به دلیل محدودیت در بازار کار نمود بیشتری دارد. آیندة هنر نمایش در گرو پویابی، تلاش و امیدواری نسلی است که با هزار امید و کوشش بسیار به طور اصولی به فراگیری و تجهیز خویشتن به دانش روز اشتغال دارد.
تلویزیون، سینما، مراکز آموزشی و تئاتر حرفهای از معدود مراکزی هستند که فارغالتحصیلان نمایش در ردهها و رشتههای مختلف میتوانند و امیدوار هستند برای کار به آنها راه پیدا کنند. طبعاً این مراکز بسیار محدودند. ورود به آنها بسیار دشوار است. ماندن و رقابت در آنها بسیار پیچیده و نامطمئن است. در بسیاری این مراکز فارغالتحصیلان نمایش ناچار به رقابت با نیروهای موجود و هنرمندان تجربی هستند. گسترش این مراکز بسیار کند است. برنامههای تلویزیونی سقف مشخصی دارند. سینما بسیار بیرحم است و ورود به آن، آن قدر دشوار است که میتوان گفت تقریباً غیرممکن است. خود این صنعت نیز سالهاست که با رکود و نابسامانی دست و پنجه نرم میکند.
اما وضعیت تئاتر حرفهای از اینها نیز بدتر است. تمام فعالیت این تئاتر منحصر به شهر تهران است. در تهران نیز فعالیتهای پراکنده چنان کم است که میتوان آنها را نادیده گرفت و فقط متوجه تئاتر شهر تهران و تالارهای مربوط به مرکز هنرهای نمایشی بود. این امر در حالی است که سالها کسی به گسترش جدی فضاهای خاص تئاتر نیندیشیده است. درست است که در بسیاری از شهرهای کشور تالارهای چندمنظوره ساختهاند، اما بسیاری از این تالارها محل برگزاری مراسم، سخنرانی، و گاهی اجرای موسیقی و تئاتر هستند و برنامهریزی حرفهای برای استفادة از آنها تقریباً غیرممکن است. پس چاره چیست؟
نخستین چارهای که معمولاً به نظر میرسد، امیدواری برای گسترش این فضاها و امکانات است. چیزی که بر زبان وزیر ارشاد در مراسم اختتامیه تئاتر فجر در بهمن 86 نیز جاری شد. البته این آرزوی همة علاقمندان به هنر نمایش در سرتاسر کشور نیز هست. باید امیدوار بود که با شناخت هنر نمایش و کاربردهای آن امکان کار جدی نمایش در سرتاسر کشور ایجاد شود. طبعاً این کار در کنار همة نیکوییهایی که خواهد داشت، بازار بزرگی برای اشتغال نیز ایجاد میکند. اما به نظر میرسد که این آرزو به این زودیها و سادگیها جامة عمل به خود بپوشد. در این مسیر موانع بسیار جدی و دامنة غفلت بسیار گسترده است. همه ساله امکانات فراوانی از مؤسسات صرف امور فرهنگی ورزشی میشود، اما سهم فرهنگ از این همه تقریباً صفر است. مبالغ حیرتآوری همه ساله به صورت دستمزدهای کلان و بریز و بپاشهای بسیار خرج ورزش قهرمانی میکنند که ابداً دستاورد فرهنگی ندارند، اگر نخواهیم بگوئیم که عملاً در بسیاری از موارد بر غلظت بیفرهنگی نیز میافزایند. روابطی که گاه به صورت آشکار در این بده و بستانها وجود دارد، الگوهای نامناسبی که ساخته میشود، رقابتهای اغلب ناسالمی که همه به نوعی به آنها معترضند، محیط ناسالمی که ایجاد میشود و هر سال چند مورد تبعات آن را به صورت تعصبهای شدید، دعواهای بیمورد، نقض عضوها، خرابی داراییهای عمومی و این اواخر شعارهای نژادپرستانه شاهدیم، حاصل تفکری است که نمونة مجسم تهاجم فرهنگی به همان معنایی است که گاه از آن یاد میشود. همة این حرفها هرگز به معنای مخالفت با ورزش نیست. به این نکته باز هم برمیگردیم.
گسترش فضاهای آموزشی نیز دشواریهای خاص خود را دارد. وقتی فضا برای کار مستمر و حرفهای مهیا نیست، نیاز به آموزش کمتر احساس میشود. بسیاری چون شنیدهاند که برای بازیگری در سینما باید آموزش ببینند، به این کار رو میآورند که معلوم است نیازی واقعی نیست و بیشتر تفننی و لوکس است. آموزشهای دانشگاهی هم خالی از دشواری نیستند. اغلب این آموزشها در مرکز متمرکزند و گسترش آنها در شهرستانها هم در میان تصمیمگیران و
دستاندرکاران تهراننشین و هم در بین مسئولان دانشگاهها و دانشکدههای هنری در شهرستانها، مخالفانی جدی دارد.
تهراننشینها شهرستانیها را قبول ندارند و گمان میکنند که خود آنها باید این کار را بکنند و خود آنها هم هرگز فرصت ندارند. مسئولان شهرستانی دانشکدههای هنری نیز در بسیاری از موارد نمیخواهند سری را که درد نمیکند، دستمال ببندند. آنها گاهی پنهان نمیکنند که تئاتر هنووز زود است! این هراس موهوم از هنر نمایش حقیقتاً تأسفبار و دردناک است.
اما پارهای از مخالفان گسترش این رشتههای دانشگاهی نیز منطق درستی دارند و از سر دلسوزی میگویند وقتی امکانات محدود و نزدیک به صفر است، چرا باید هر سال عدهای را سرگردان کرد؟ و بر تعداد این فارغالتحصیلان افزود؟
مایلم در اینجا بحث را با استفاده از مقایسة نمایش و ورزش به تجربهای بکشانم که مدت چند سال است ذهنم را به خود مشغول کرده است.
ورزش و نمایش در کشور ما مشترکات زیادی دارند. میدانیم که ورزش برای سلامت جسم و روح ضروری است. اما منحصر کردن ورزش به نوع قهرمانی آن و گرفتن کاپ و مدال در واقع محدود کردن آن و محروم کردن جامعه از امکانی بزرگ است. اصل مطلب همگانی کردن ورزش و تربیت مربیانی است که از سطوح پائین به کار کردن بچهها و گسترش ورزش به قصد نهادینه کردن ورزش در زندگی افراد و در سطح جامعه بپردازند. البته کسانی هم برای رقابت تربیت میشوند، اما اصل تربیت بدنی همگانی است. برعکس کردن این قاعده و سرازیر کردن امکانات و پول به نفع افراد معدود و ستارهسازی تبعاتی دارد که قابل تأمل است.
هنر نمایش نیز دقیقاً همین وضعیت را دارد. تأثیر نمایش عمیقتر و شدیدتر است و با شناختی که از کاربردهای آن داریم، ضرورت بیشتری دارد. به نظر من همانطور که فارغالتحصیلان
رشتههای تربیت بدنی در درجة اول باید برای کار در مدارس و با بچهها تربیت شوند و اولویت آنها ستارهشدن و به اصطلاح قهرمان شدن نباشد، فارغالتحصیلان رشتههای نمایش نیز باید برای کار در مهدکودکها، دبستانها، دبیرستانها و امثال آن آماده شوند. آنها باید در درجة اول مربی نمایش باشند و البته از میان آنها کسانی هم به کار حرفهای فیلم و تئاتر خواهند پرداخت. با این حساب فارغالتحصیلان نمایش هرگز بیکار نخواهند ماند و ما به دهها برابر تعداد کنونی نیاز خواهیم داشت.
بر اساس چنین تفکری بود که من به نمایش خلاق رو آوردم و اصل مطلب من بیان این تجربه و گزارش فعالیتی است که در چند سال اخیر در استان کرمان آغاز شده است. امیدوارم این تجربه بتواند روسپید از آب درآید و در سطح کشور تعمیم یابد. آرمان من همگانی کردن هنر نمایش و وارد کردن آن به زندگی همة مردم است. تنها در این صورت است که میتوان از شعار تئاتر برای همه سخن گفت.
نمایش خلاق نمایشی پرورشی است. به قصد تواناسازی و اشاعة تواناییهای بازیگری صورت میگیرد. فرایند محور است، نه محصول محور. با نمایش خلاق که مجموعهای از تمرینهای بازیگری به صورت بازی است و در سطوح مختلف طراحی شده ما بازیگر بالقوه، تماشاگر بالقوه و منتقد بالقوه تربیت میکنیم. حرف من این است که تواناییهای بازیگری حق همه است و انحصار آن نزد تعدادی بازیگر در حقیقت محروم کردن جامعه از این حق است. قاعده بر این است که بازیگران از تواناییهای فردی و اجتماعی برخوردار باشند. این تواناییها همان فواید تئاتر هستند که به صورت فردی در تواناییهای ارتباط، مشارکت و... بیان میشوند. به این ترتیب و براساس این طرح ما به همگانی کردن این توانایی از طریق زنگ نمایش در همة مدرسهها نیاز داریم.ساعتی که بچهها زیرنظر مربی تواناییهای بازیگری را تمرین کنند و این کار البته هیچ ربطی هم به اجرای تئاتر ندارد. بر این اساس نمایش خلّاق امکانی پرورشی است که نیازمند مربیانی با تواناییهای نمایش و علوم تربیتی است که به بچهها و نمایش علاقه داشته باشند.
بر اساس چنین اندیشه بود که پس از زلزلة بم تعدادی از هنرمندان تئاتر کرمان چنین فعالیتی را آغاز کردند. نخست من با تجربیاتی که از کار با بچهها و تدریس درس نمایش خلاق در دانشگاه و کار عملی تئاتر داشتم، در دورهای چندماهه با بچههای بم و داوطلبان مربیگری نمایش خلاق در این شهر کار کردم و سپس تجربة خود را با دوستانم در میان گذاشتم و داوطلبان را برای دورة دیگری در تابستان سال بعد آماده کردم که به برگزاری کلاسهای نمایش خلاق در سه سطح دبستان، راهنمایی و دبیرستان و جمعاً 27 کلاس 10 هفتهای در بم اقدام کردند.
همزمان با این کار با برگزاری کارگاههایی در سطح شهر کرمان، مربیان و مسئولان مهدکودکها با نمایش خلاق آشنا شدند.
در سال 1385 سه تن از همکاران جوان من در مرکز رشد فنآوری وابسته به وزارت علوم و با همکاری مسئولان آن مرکز هستهای به نام «نمایشگران خلاق» ایجاد کردند. ما ضمن اعزام مربی به بعضی از مهدکودکها و شبه خانوادهها و مدارس استثنایی از هر فرصتی برای شناساندن نمایش خلاق استفاده کردیم. چاپ کتاب نمایش خلاق از این نظر کمک بزرگی به ما بود که با همکاری نشر قطره و دانشگاه شهید باهنر انجام شد. بر این اساس توانستیم با همکاری دانشگاه، یونیسف و انجمن نمایش اجرای دو طرح برگزاری دورههای نمایش خلاق را بر عهده بگیریم.
طرح اول بخشی از پروژهای بود که با همکاری یونیسف و دانشگاه شهید باهنر در بم اجرا
میشد. در مرحلة اول گروه ما در شهرستان بم کارگاهی دو هفتهای برگزار کرد و طی آن حدود 70 نفر از مربیان مهدکودکها و داوطلبان تئاتری با نمایش خلاق آشنا شدند. مربیان مهدکودکها در مهدکودکهای خود نمایش خلاق را به کار گرفتند و از بین همة شرکتکنندگان 26 نفر برای برگزاری 13 کلاس ده جلسهای در مدارس بم انتخاب شدند. این مربیان با کمک مسئولان مدارس توانستند این دورهها را به طور کامل برگزار کنند. این فعالیت در بم توسط مربیان بومی همچنان ادامه دارد.
طرح دوم با همکاری دانشگاه شهید باهنر کرمان و انجمن نمایش برای تکرار تجربة بم در 16 شهر استان طراحی شد. در مرحلة اول 8 شهر برگزیده شده تعدادی از مربیان آنها به کرمان دعوت شده در کارگاهی شرکت کردند. سپس گروهها در قالب 8 تیم در 8 شهر یاد شده به مدت دو هفته داوطلبان بومی شهرها را با نمایش خلاق آشنا کردند. در مرحلة سوم قرار بود که مربیان دوره دیدة بومی در شهرهای خود برای بچهها کلاس برگزار کنند که طرف قرارداد از اجرای تعهد خود و پرداخت هزینة برگزاری کلاسها سرباز زد و طرح در همان مرحلة متوقف شد.
تجربة اجرای این بخش از طرحها به ما آموخت که نباید از کسانی که منابع عمومی را در اختیار دارند، انتظاری داشته باشیم. مجموع پولی که ما از سال 84 تا شهریور سال 86 هزینه کردیم مبلغ 000/800/62 ریال بود. از این مبلغ 000/000/20 ریال آن کمک مردمی بود، 000/000/30 ریال آن را با واسطة دانشگاه از یونیسف گرفتیم و تنها 000/800/12 ریال کمک دولتی بود که پس از چرخیدن در ادارة ارشاد و کانون هنر و انجمن نمایش باز هم از طریق دانشگاه در اختیار ما قرار گرفت. بیش از نیمی از این شش میلیون تومان هزینة دستمزد مربیان بومی شد. خرید کتاب، ایجاد سایت، هزینة نگهداری هستة نمایش خلاق در مرکز رشد و هزینة برگزاری کارگاهها از همین محل تأمین شد. در نهایت ما فقط توانستیم هزینه کرایه رفت و برگشت مربیان خودمان را تأمین کنیم و البته کلاسهای پراکنده در مهرسراها را هم برگزار میکردیم.
طعنة قضیه در آن جاست که این مبلغ را با مبالغ میلیاردی که شرکتهای دولتی خرج نگهداری فقط یک تیم فوتبال میکنند، مقایسه کنیم. تقلید کورکورانه از فرهنگ غرب- علیرغم شعارهای رایج- باعث صرف بیرویه و نابخردانة منابع و ثروتهای ملی و انحطاط فرهنگی است. باشگاههای بزرگ دنیا را اقتصاد میچرخاند. آنها راههای بیشماری برای کسب درآمد دارند و اصولاً بسیاری از آنها وابسته و در اختیار بخشها و شرکتهای خصوصی هستند و یک کارکرد عمدة آنها تبلیغات شرکتها برای فروش محصولات صنعتی است. یک شرکت دولتی چه نیازی به تبلیغات دارد که این همه خرج بیرویه میکند.
علیرغم همة مشکلات ما مصمّم به ادامة کار بودیم. حاصل کار را به عینه میدیدیم، نیاز را احساس میکردیم. از گوشه و کنار کشور با ما تماس میگرفتند و خواستار تجربههای ما بودند. کمکم سازمانهای دیگری هم به نمایش خلاق رو میآوردند. آموزش و پرورش کرمان برای کلاسهای ضمن خدمت مربیان پیشدبستانی خود دست همکاری به سوی ما دراز کرد. بهزیستی برای آشنا کردن مربیان مهدکودکهای تحت پوشش خود مربی میخواست و بعضی از مدارس غیرانتفاعی برای تمام سال مربی نمایش خلاق میخواستند که با برنامهریزی هستة نمایش خلاق این برنامة طولانی با 30 کلاس از مهرماه سال 86 آغاز شد. بچهها اسم این ساعت را زنگ خلاقیت گذاشتند و به مربیهای ما آقا یا خانم خلاقیت میگفتند. رویهمرفته ما در سال 86 نزدیک به 3000 نفر را در دورههای نمایش خلاق شرکت دادیم.
نیازی که کمکم ایجاد میشد و زمینة مساعدی که شکل میگرفت ما را بر آن داشت که به فکر تبدیل هستة نمایش خلاق به شرکت تعاونی هنر و نمایشگران خلاق بیفتیم. این بار هم مرکز رشد انگیزة این کار را برای ما فراهم آورد. ما برای ماندن باید طرح تجاری مینوشتیم و پیشبینی سه ساله میکردیم و ضمن این که شرکت را تشکیل داده و آن را به ثبت میرساندیم.
این کار چند حسن داشت. اول آن که به کار نظم بهتری میداد. دوم این که کمکم روی پای خود میایستادیم. سومین حسن شرکت کارآفرینی بود. تأکید من بخصوص بر کسانی بود که ناچار زندگی خود را وقف این کار کرده بودند. شرکت تعاونی ما با سرمایهگذاری حدود سی عضو فعال در مرکز استان تشکیل شد و به ثبت رسید. از این سی عضو شرکت چهار نفر در
رشتههای جامعهشناسی، ادبیات و پزشکی مدرک دکترا دارند، سه نفر فوق لیسانس ادبیات نمایشی و کارگردانی و بازیگری هستند، تعدادی لیسانسیة تئاتر و سایر رشتهها، تعدادی فوق دیپلم نمایش و تعدادی دانشجو نیز عضو شرکت هستند. تقریباً همة آنها از فعالان هنر نمایش در کرمان و مربی نمایش خلاق هستند. به این ترتیب اکثر فارغالتحصیلان نمایش در شهر کرمان به عضویت در این شرکت درآمدهاند.
در مرحلة بعد فعالان سایر شهرهای استان نیز به این شرکت خواهند پیوست. سیرجان اولین شهری است که اعلام آمادگی کرد. به همین منظور در بهمن 86 کارگاه دو روزهای در این شهر برگزار شد که تعدادی از مربیان پیشدبستانی، مهدکودک و داوطلبان نمایش در آن شرکت کردند. آنها برای جلسات منظم برنامهریزی کردهاند و دورههای آموزشی را از تابستان آغاز میکنند.
شرکت تعاونی هنر و نمایشگران خلاق با انتخاب هیأت مدیره و مدیر عامل و تشکیل کمیتههای آموزشی، پژوهش، تولید و انتشارات، روابط عمومی و بازاریابی و اداری و مالی کار خود را آغاز کرده است. ما برای سال تحصیلی 88-87 در سرتاسر استان پیشبینی برگزاری سیصد کلاس سالانة نمایش خلاق کردهایم. برنامهای برای ایجاد مؤسسه و آموزشگاه تدارک دیدهایم که در کمیتة مربوطه در حال بررسی است. سایتی با آدرس creative-drama.com داریم که در یک سال گذشته کمک بزرگی به ما کرد. قرار است کمیتة مربوطه برای ارتقاء و نگهداری بهتر آن برنامهریزی کند. تربیت مربیان در سراسر استان از تابستان 87 دوباره آغاز خواهد شد. گروه تولید برنامهای برای تولید ماسک و عروسکهای نمایشی و گسترش نمایشهای عروسکی تهیه کرده است. در ضمن همة این کارها از تولید نمایشهای زنده و عروسکی نیز غفلت نخواهیم کرد. در سال 86 گروه هنر و نمایشگران خلاق تئاتر «رو در روی آفتاب» را در کرمان بر روی صحنه برد. همة هزینههای کار را خود گروه پرداخته بود.
امیدواری ما و آرمان ما گسترش نمایش خلاق در سرتاسر کشور است و ما امیدواریم که حداکثر تا یک سال دیگر به کمک دوستانمان در سایر استانها برویم و به آنها در تشکیل چنین مراکزی کمک کنیم. دوستان ما از بعضی از استانها نیز تاکنون اعلام آمادگی کردهاند.
تشکیل چنین مراکزی در درجة نخست به فارغالتحصیلان و دستاندرکاران هنر نمایش امکان میدهد که با اعتماد بنفس به کار مورد علاقة خود بپردازند. شرط کار این است که بتوانند اعتماد جامعه را جلب کنند و به درستی هنر نمایش و قدرت عظیم آن و ویژگیهای درخشان آن را معرفی کنند و طبعاً خود الگویی از تواناییهای آن باشند. هرکاری تا روی غلطک بیفتد و رونق بگیرد، طول میکشد و البته به تلاش، تحمل سختی، پیگیری و مداومت، نظم و امید و البته فداکاری، عشق، باور و پشتکار نیاز دارد. جامعة امروز ما جوان و نیازمند خلاقیت است و از هر نوع تحولی استقبال میکند. استقبال خانوادهها از برنامة نمایش خلاق بینظیر است. دیده شده که این نمایش به خانهها نیز کشیده شده و اولیاء و مسئولان مدارس و کانونها و مراکز دیگر با هیجان و علاقه از آن سخن میگویند.
هدف دیگر این کار جز کارآفرینی و خلاقیت و گسترش تواناییهای دانشآموزان و هنرجویان، همگانی کردن هنر ارزندة نمایش و رونق بخشیدن به آن و برملا کردن نیاز به آن است. فکر کنید که اگر این برنامه بتواند مطابق پیشبینی صورت بگیرد و هر سال بر دامنة فعالیت خود بیفزاید و افراد بیشتری را تحت پوشش قرار دهد، ده سال بعد وضعیت به چه صورتی خواهد بود؟ طبعاً بسیاری از این بچهها- جوانان آن روز- با شناختی که از هنر نمایش پیدا میکنند، میتوانند آگاهانه به دنبال هنر مورد علاقة خود بروند و تقریباً همة کسانی که از این نظر پرورش یافتهاند، میتوانند از تواناییهای خود در سایر حوزهها استفاده کنند و جامعة بهتری داشته باشند. این عدة بیشمار مخاطب بالقوة هنر نمایش هستند، حتی اگر خود عملاً به این هنر رونیاورند، تماشاگران فهیم تئاتر آینده خواهند بود. آنها به موقع بازیگری، تماشاگری، نقد و حوزههای دیگر نمایش را تجربه کردهاند. از روبرو شدن با مسأله و شرکت در موقعیت نمیهراسند. تعریف مسأله و تلاش برای حل آن را تمرین کردهاند. توجه، تمرکز، تخیل، دیدن و شنیدن را بارها تجربه کردهاند. ناتوان از برقراری ارتباط و ابراز واکنش فیالبداهه نیستند. وجود چنین هنرمندان بالقوه یا بالفعلی قدرت تئاتر آینده است و ما به تئاتر به عنوان جایی برای تمرین زندگی نیاز داریم.
هدف دیگر این کار اتکاء به نیروها و منابع مردم است. مردمی که با رغبت هزینههای آموزش را میپردازند. آنها و هنرمندان در دادوستدی سالم و بیدغدغه شرکت میکنند. همه به روشنی میدانند که چه میکنند و حاصل کار خود را میبینند و این چراغی است که مدام میسوزد.
با گسترش دورههای نمایش خلاق برای فارغالتحصیلان کار شرافتمندانه و برای نسل آیندة این سرزمین شناخت، خلاقیت، توانایی و دانش به ارمغان بیاوریم.
بهمن 1386
کرمان، دانشگاه شهید باهنر
یدالله آقاعباسی