در حال بارگذاری ...
پریزاد سیف در گفت‌وگو با ایران‌تئاتر مطرح کرد

همیشه باید با احتیاط به سراغ اجرای نمایشنامه‌ای از چخوف برویم

ایران‌تئاتر: چخوف دهه‌ها است که محبوب خیلی از تئاتری ها در سراسر دنیا است و اغلب متن‌هایش بارها در سالن های نمایشی بزرگ دنیا در اروپا و امریکا اجرا شده اند.

پریزاد سیف کارگردان و بازیگر تئاتر با اضافه کردن بخش هایی به اثر سترگ آواز قو تلاش می کند نمایشی خلاق و توام با نکات مفهومی و زیبا شناسی به مخاطب عرضه کند. در سال های اخیر سیف بیشتر به عنوان بازیگر در تئاتر ما حضور داشته و سال قبل هم در نقش انیس الدوله در نمایش تئاتر قجری با درک درست این شخصیت بازی رئالیستی قابل قبولی از یک زن با سیاست مدار اندرونی ارائه می‌کند.نمی دونم فردا چی میشه، شن، راننده چینی و آواز قو از جمله کارهای مهم کارنامه سیف در حوزه نویسندگی، بازیگری و کارگردانی هستند. او فارغ التحصیل کارشناسی ارشد بازیگری تئاتر است. با پریزاد سیف در باره اجرای نمایش آواز قو گفت وگویی انجام داده ایم.

 

در سال های اخیر در حوزه کارگردانی با اجرای نمایش هایی مثل راننده چینی فعالیت جدی دارید؛  آیا کارگردانی برایتان دغدغه جدی تری نسبت به بازیگری است؟

حیطه اصلی کاری من بازیگری است و به بازیگری علاقه خاصی دارم؛ گاهی مواقع با متن هایی برخورد می کنم که در طول دوران زندگیم به آنها علاقه داشته ام و همیشه تمایل داشته ام کارشان کنم و در این نوع موارد ترجیح می دهم خودم کارگردانی نمایش را برعهده داشته باشم. به همین دلیل در برخی از مواقع تحت شرایطی  به سمت کارگردانی می روم.

 

نمایش نامه آواز قو در میان آثار چخوف جزء کارهای سخت و چالش برانگیز برای اجرا است. چگونه به سراغ اجرای این متن رفتید؟

تمام آثار چخوف برای اجرا کارهای آسانی نیستند و او از بنام‌ترین و بزرگترین نمایشنامه‌نویسان دنیا است و این موضوع غیرقابل انکار است. من هیچ وقت خودم را اندازه ای نمی دیدم که بخواهم متن چخوف را کارگردانی کنم. سالها پیش استاد حمید سمندریان زمانی‌که نمایشنامه مرغ دریایی را به صحنه آورد؛ سر کلاس درس به ما شاگردانش گفت: من یک بار جسارت کردم و اثری را از چخوف اجرا کردم و بعدها متوجه شدم اجرای این اثر کار بزرگی بود که در حد توان من نبود و دیگر به سراغ چنین کاری نمی روم و این یکبار هم جوانی باعث شد چنین جسارتی را انجام بدهم. البته دوستانی که اجرای استاد را دیده بودند اذعان داشتند که نمایشی موفق و درخشان بوده است و این گفته ها نشان از تواضع استاد سمندریان دارد. بنابراین موقعی ‌که استادم چنین حرفی را بزند، ما هم باید با احتیاط به سراغ اجرای نمایشنامه‌ای از چخوف برویم.

 

شما علی رغم این چالش ها بازهم عزمتان را برای اجرای آواز قو جزم کردید؟

من از بیست سال قبل چنین تصمیمی داشتم؛ همیشه فکر می کردم که ای کاش مرد بودم و می توانستم در این نمایش بازی کنم.

 

به این فکر نیافتید که با اقتباس و تغییر جنسیت شخصیت اصلی نمایش از مرد به زن؛ آواز قو را روی صحنه ببرید و خودتان نقش اصلی را بازی کنید؟

در این چند سال اخیر که افتخار شاگردی سعید پورصمیمی را داشتم و این فرصت را به دست آوردم که در یکی از نمایش هایشان بازی کنم و در کنارش هم در دوسال قبل درچند نمایش نامه خوانی هم در کنار استاد پور صمیمی حضور داشتم. در این همکاری ها متوجه علاقه زیاد ایشان به آواز قوشدم و احساس کردم با حضور سعید پور صمیمی موقعیت مناسبی برای اجرای آواز قو است. در ارتباط با تغییر شخصیت مرد به زن هم بسیار فکر کرده بودم؛ اما به این نتیجه رسیدم که حتما باید شخصیت اصلی مرد باشد.

 

تغیراتی که در متن اصلی نمایش نامه به وجود آمد چگونه بود؟

در سه نمایش نامه خوانی که سال قبل از آواز قو داشتیم جسارت کردم که در متن تغییراتی به وجود بیاورم.

 

آیا اعمال این تغییرات برای به روز کردن نمایش بود و یا جنبه زیبا شناسانه داشت؟

متن چخوف جهان شمول است و احتیاجی به روز شدن نداشت و آثار چخوف به هیچ وجه تاریخ مصرف ندارد  و دلیل آن پرداختن به دغدغه های مهم بشری مثل خشم، عشق و جاه طلبی  است. خود چخوف درمقدمه آواز قو اشاره می کند که اثرش یک اتود نمایشی است و به نظرم اثر جمع و جوری است که می تواند طبق نظر کارگردان در اجرایش خیلی بسط داده شود. 

 

به نوعی آواز قو نمایشی تک شخصیته به شمار می رود؟

بله در متن نوشته آواز قو بازیگری است که از اجرایش جا می ماند و در تنهایی مونولوگ هایی را بیان می کند و برای بیان این مونولوگ‌ها احتیاج به فرد دیگری دارد و چخوف این آدم را در قالب شخصیت سوفلوری وارد صحنه می کند. سوفلور نمایش یک مرد هم سن و سال بازیگر اصلی نمایش هفتاد ساله است. کل دیالوگ های سوفلور در حدود شش جمله کوتاه است. حضور این سوفلور تنها منطقش این است که بازیگر اصلی نمایش حرف هایش را بیان کند. بر اساس مذاکراتم با سعید پور صمیمی تصمیم به گسترش شخصیت سوفلور گرفتیم و تبدیل به شخصیت یک زن  میانسال شهرستانی شد؛ زنی که عاشق تئاتر است، اما سرنوشت همیشه او را یک طبقه پایین تر در صحنه تئاتر قرار داده است. او در چنین شبی این امکان را پیدا می کند که در روی صحنه در مقابل بازیگر اصلی قرار بگیرد و او چون عاشق تئاتر است تمام متن های مهم تئاتری را از حفظ است و در کنار این تغییر، دو بخش از صحنه‌های نمایشنامه‌های سه خواهر و دایی وانیا را نیز بر اساس منطق داستانی در این نمایش گنجاندم. در نمایشنامه آواز قو قطعه‌ای از اشعار پوشکین استفاده شده است که من براساس شخصیت‌پرداری نمایش، آن شعر را تغییر دادم و سروده دیگری از پوشکین را جایگزین کردم. البته من  نمایش آواز قو را اثری اقتباس نمی دانم و نمی‌توانم بگویم که آن را بازنویسی کردم چراکه متن اصلی به قدری محکم و دارای چارچوب درستی است که دلیلی بر بازنویسی وجود ندارد. من این اثر را تنظیم مجدد کردم.

 

متن نمایش آواز قو دو شخصیته و مبتنی بر ساختار مونولوگ است .آیا استفاده از سالن بلک باکس به جای سالن قاب صحنه به ارتباط بهتر مخاطب با فضای نمایش کمک بیشتری نمی کرد؟

در زمان چخوف نمایش نامه ها در سالن های قاب صحنه ای اجرا می شده و این قاب صحنه بودن اجرا در متن نمایش نامه هم به آن اشاره می شود و فضای نمایش در سکوی قرار دارد که بالاتر از صندلی تماشاگران است. بارها و بارها در آواز قو بازیگر نمایش به حفره سیاهی که در پیش رویش است اشاره می کند و اتفاقا تنها سالنی که در تهران مناسب اجرای این نمایش است سالن استاد ناظر زاده کرمانی است. در شب های اخیر خیلی از سالن های نمایشی به من پیشنهاد اجرای مجدد این نمایش را ارائه می کنند، اما به دلیل مهیا نبودن فضای سالن هایشان امکان چنین اجرایی وجود ندارد.

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی

 

 




نظرات کاربران