نگاهی به نمایش «میمون» به کارگردانی وحید رهجوی و حسین ملکی
شرح هویت یک واگویه مستند است و مبتلا یک حقیقت
ایران تئاتر، کیارش وفایی: واکاوی شرایط در هر زمان آنچنان که باید نمیتواند مثمرثمر باشد، زیرا ممکن است رویه یا باوری را به شکل کلی تغییر داده و یا حذف نماید. لذا میل به جستجو در اوقاتی قابل استفاده است که شرایط بخواهد حرفی نو برای گفتن داشته باشد تا تحولی را ایجاد کند. همچون حرکت وضعی زمین که با خود برای انسانهای روی این کره خاکی اتفاقهایی را شکل میدهد.بنابراین اهمیت رویارویی انسان با نکاتی که آنها را جستجو یا منتقل میکند در اکثر اوقات یک رابطه تعیین شده است.
رجوع به مسائل و دادههای جهان انسانها جزو اتفاقهایی است که قادر خواهد بود نظام دست ساز بشریت را تا اندازه بسیار زیادی دستخوش تغییرات عمده کرده و حتی ذائقه بودن یا نبودن را به مسیر دیگری هدایت کند. لذا در این موضوع همیشه انسان در جایگاه تعیینکنندهای قرار دارد، زیرا تمامی تصمیمها از ذهن و قوه باور او نشات میگیرد. حال در جوامع بشری این رویکرد بسیار مورد استفاده قرار گرفته است که هر شخصی بنابر باورهای درونی و تصمیمهایش توانسته مردم یا کشور خود را از مشکلی نجات بدهد و یا در مقابل به دردسر منجر کند. در راستای این اتفاقها تاریخی برگرفته از واقعیت شکل میگیرد که در آینده بعنوان داشتههای مستند و واقعی به نسلهای آینده منتقل میشود. لزوم مستندنگاری این قابلیت را فراهم میکند تا هر نسلی در آیندهای بعد از اتفاقهای مهم بتواند با شرایط و مسائلی آشنا شود که از سویی عبرتآموزی برایش به ارمغان آورد و یا اینکه راهکاری باشد که از اشتباه آن اتفاق دوری کنند. بنابراین مستندات همچون مغز عملیاتی تاریخ عمل میکند که در زمانهای مختلف رویداد یا اتفاقی را برای مردم شرح میدهد. حال تفاوتی ندارد که این تشریح مربوط به شخص یا رویدادی در نقطه صفر مرزی باشد. در واقع پیدایش هنر تئاتر اجتماعی نیز این قانون را در راستای اهداف خود برای آگاهیرسانی استفاده میکند تا بتواند مخاطب را متوجه سازد که تاریخ با چه مختصاتی شکل گرفته است.
نمایش «میمون» با ساختاری که برای خود در نظر گرفته کوشیده است تا شرح اتفاقها و لحظات را به سویی هدایت کند که در آن جزئیات مطرح شده هر کدام بعنوان محرکی قابل توجه باشد. حال این موضوع به این دلیل است که جهان متن بتواند با داشتههای خود مسئلهای را با استفاده از مستندهای موجود شرح داده و از سویی دیگر مجالی را فراهم آورد تا ساختار دراماتیک اثر تاثیرگذاری مشخصی را در ذهن مخاطب صورت بدهد. در واقع جهان متن با استفاده از مختصات موجود کارکردی را فراهم آورده تا این دادهها ارتباط مستقیمی با جهان اثر و رویکرد درام به همراه داشته باشد که از آن طریق بتواند شخصیت موردنظر خود را با شناسنامهای مشخص از شرح وضعیتش به مخاطب معرفی کند. بنابراین در این راستا مخاطب با اتوبیوگرافی که در آن تاریخ و نحوه شکلگیری هویت ادغام شده روبرو خواهد شد که جذابیتهای از نظر مستند بودن اتفاقها و شرح مسائل به همراه دارد. اهمیت این نگرش در جهان این نمایش آن است که هر مخاطبی میتواند از نگاه و استنباط خود به آن بپردازد و جزئیات را مورد بررسی قرار بدهد. ساختار جهان متن بر اساس مولفه مونولوگ که ارتباط مستقیمی با وجه مستندنگاری دارد یکی از اهرمهای قابل توجه است که تمرکز بر موضوع را افزایش داده و تاکیدهای روایی را به سویی هدایت میکند تا بتواند در نتیجهگیری مخاطب را تحت تاثیر خود قرار بدهد.
روایت این اثر که با ساختار درام مستند شکل گرفته همزمان دو روایت را به شکل موازی پیش میبرد که در روایت اول زندگی یک دانشجوی تئاتر که به ویروس اچ آی وی مبتلا شده میپردازد و در راستای آن شرح حالی از زندگی یکی از نوابغ ایرانی تئاتر آمریکا که در جهان شناخته شده به نام «رضا عبده» که او نیز به این ویروس مبتلا بوده را برای مخاطب بازگو میکند. حال در این دو روایت که در جهان اثر به شکل موازی پیش میروند مشترکاتی چون ویروس اچ آی وی و فعالیت در هنر تئاتر به چشم میخورد که زمینهسازی هستند برای آنکه جزئیات بتوانند با استفاده از مستندهای موجود باورپذیری بیشتری را فراهم کنند. بنابراین باید اذعان داشت شاید نویسندگان و کارگردانهای این نمایش با تاسی از نوع تاثیرگذاری که از شیوه روایت در ذهن مخاطب شکل میگیرد بهره گرفتهاند تا بتوانند لزوم تاثیرات متقابل انسان، بیماری و بازتاب واکنشهای محیط را فراهم آورند تا در نهایت اثری قابل دفاع را روی صحنه نمایش بدهند. بازیگر این اثر که در ظاهر دو شخصیت متمایز روی صحنه است سعی دارد با تفکیک فضا و موضوعیت هر کدام از آنها به روش جداگانهای عمل نماید تا داشتهها و دادههای درام با ظاهری متفاوت پیش روی مخاطب قرار بگیرد. حال شخصیت این نمایش با ماسکی که به صورت دارد تمایزی را از نظر بصری ایجاد میکند تا مخاطب فارغ از محتوای مستندگونه ترغیب شود تا بداند پشت آن ماسک چه چهرهای پنهان شده است که این موضوع البته تا اندازهای به تعلیق معرفی شخصیت در راستای دراماتیک بودن اثر مربوط است.
صحنه نمایش یا همان موقعیت مکانی که شخصیت در آن قرار گرفته فضای مناسبی را برای تامین دادن محتوا و شرح جزئیاتی که او در حین اجرا ارائه میکند انتقال میدهد تا فضاسازی اثر بیشتر در ذهن مخاطب جای بگیرد. البته باید یادآور شد که تصویرسازیهای جهان نمایش که برگرفته از محتوای جهان متن است سبب میشود تا شخصیت با مخاطب ارتباط مستقیمی را جهت هدایت روایت برقرار کند. ارتباطی که در آن کنش از سوی شخصیت و واکنش از سمت مخاطب در جهان اثر شکل میگیرد. بنابراین باید گفت استفاده درست از شیوه اجرایی «خطابه اجرا» یکی از قاعدههای قابل توجه در این نمایش است که توانسته تمام جزئیات را با پیش درآمدهای لازم به عینیت در آورده و موازی بودن دو روایت را به شکل درستی هدایت کند. تاکیدهای جهان اثر که بر اساس اتفاقهای مستند ترتیب داده شده به نوعی برگرفته از لازمههای واقعگرایانهای است که بدون شک تاثیرات مستقیمی را شکل میدهد.
شخصیت این نمایش در جایگاه قوه محرکی آگاه در جهان اثر برونریزی میکند تا بتواند ضرورتهای میزانسنها و البته نشان دادن جهان بازیگری در تئاتر را به تصویر بکشد که در مرز میان زندگی و مرگ در رفت و آمد است. لذا این موضوع باعث شده است که طراحی صحنه نیز از قاعده مینیمال بهره بگیرد تا دادههای اثر به شکل موجزی منتقل شود. البته یک نکته مهم در جهان متن و اثر وجود دارد که شاید بخشی از شکلگیری چنین درام مستندی از آن نشات گرفته باشد. آموزش و فرهنگسازی در این اثر را باید از اهداف قابل توجهای به شمار آورد که به مخاطب آگاهی میدهد باید در برابر ویروس اچ آی وی و نحوه برخورد با کسانی که به آن مبتلا هستند چگونه عمل کرد و حتی تغییری جهت تصحیح رفتارهای اجتماعی اتخاذ نمود.
در نهایت باید گفت: نمایش «میمون» نمونهای قابل توجه و کارآمد در راستای تئاتر مستند است که با کارگردانی مناسب و ترتیب دادن جزئیات خود چه در زمینه شخصیتپردازی، جزئیات تصویری، مدیا و... با دقت عمل کرده است تا مخاطب بتواند از تجربهای نو بهره بگیرد.