گفتوگوی ایران تئاتر با نیکا کرمانی کارگردان نمایش «خاکستر به خاکستر»
واقعبینی کالبدی از باورهای جهان درون انسان است
ایران تئاتر: کشف زندگی انسانها یکی از مهمترین اتفاقهایی است که بشر بنابر ضرورتهای باورهای درونی و تاثیراتش در جهان پیرامون از آن بهره میگیرد. اهمیت آنکه انسان بداند هر دلیل برای خودش علتی دارد حجم بزرگی از فکر را برای رسیدن به پاسخ ایجاد میکند. بنابراین در این بازه زمانی است که اتفاقها و جزئیات تاکیدی بر دادهها و داشتههای هویت خواهد داشت. زیرا پاسخهایی که از کشف میآیند خود به نوعی سوالی نو برای انسان دیگر است.
نیکا کرمانی بعنوان کارگردان در تولید نمایش «خاکستر به خاکستر» تلاش داشته است تا با استفاده از باورهای درونی و بیرونی انسانهای معاصر به زیرلایههای جهانبینی انسانهای امروزی بپردازد. حال در این میان نگاه نویسنده نمایشنامه «هارولد پینتر» نیز مزید بر علت شده تا جایگاه هر عنوان با تاکیدی بر روند روایت در اثر رخ بدهد. لذا واکاوی شرایط این اثر هر لحظهاش بعنوان یک ضرورت از دیدگاه کارگردان به شمار میآید که در آن تعریفی مختص به آن لحظه شرح داده میشود. حال به بهانه اجرای این نمایش در مجموعه نمایشی دیوار چهارم که تا پایان مهرماه ساعت 19 روی صحنه میرود گفتوگویی با کارگردان این اثر انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
تمرکز بر رویارویی مردم بعنوان اجتماع با دادههای جهان پیرامون خود یک رابطه یک به یک است که در بعضی از آثار نمایشی که ساختاری اجتماعی دارند مطرح میشود و شخصیتهای آن اثر باید بر اساس محتوایی که وجود دارد نقشی را برعهده بگیرند. آیا این تصمیم از سوی نویسنده یا کارگردان بعنوان کنش موثر آن نمایش تلقی میشود؟ ضرورت تولید این آثار نقد جهان اکنون است یا انسان؟
تصور میکنم این کنش از سوی نویسنده و کارگردان موثر واقع خواهد شد، زیرا مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و ترغیب به فکر کردن درباره موضوع اثر خواهد کرد. حال با این نگاه مخاطب قادر خواهد بود تا درک فضای نمایش و شنیدن دیالوگهای به کشف و فاصله بین واقعیتها و غیر واقعیتها میرود که این موضوع سبب میشود ذهن پرسشگری نسبت به داشتههای اثر پیدا کند. البته باید بگویم قصد بنده نیز پیش آوردن این اتفاق در ذهن مخاطب بوده و به طور حتم «هارولد پینتر» نیز از پیش آوردن همراهی ذهنی مخاطب آگاهانه بهره گرفته است. لذا ضرورت تولید این گونه آثار به ایجاد سوال در ذهن مخاطب برمبنای محتوا است. حال باید اشاره داشت که در جانب دیگر تولید آثاری از این شکل به طور مشترک به نقد جهان اکنون و انسان میپردازد، زیرا با یک دیدگاه فلسفی که داشتههایی از دنیای مدرن با خود به همراه داشته باشد میتوان متوجه شد که جهان پیرامون و انسان هرگز از یکدیگر جدا نیستند.
اهمیت تشخیص این موضوع بر چه مبنا و اصولی پایهگذاری شده است؟ تحولاتی که در روابط بین انسانها در زمان حال رخ میدهد تا چه اندازه میتواند درام یک اثر را جهت جذب مخاطب یاری برساند؟
اهمیت شناخت فضا و جهان اثر بسیار میتواند جهت باورپذیری مخاطبها موثر واقع شود و در جذب حضور آنها تا آخرین لحظه روبرو بودنش با اثر میتواند موفقیتآمیز باشد. همان طور که اشاره داشتهام در اثر بر مبنای جهان متن به واسطه سوالهایی که برای مخاطب ایجاد میشود بین او شخصیتهای اثر به نوعی سمپاتی ایجاد میکند. حال این موضوع قادر خواهد بود تاثیرگذاری نمایش را دو چندان کند، زیرا مخاطب به واسطه کشف پاسخهای خود همراه با داشتههای اثر پیش میرود.
علت آنکه برای تولید نمایش نمایشنامه «خاکستر به خاکستر» نوشته «هارولد پینتر» را انتخاب کردهاید چیست؟ علت این انتخاب تا چه اندازه برگرفته از دغدغههای اجتماعی شما است؟
بنده به این دلیل نمایشنامه «خاکستر به خاکستر» را برای تولید نمایش صحنهای انتخاب کردهام که محتوای آن هم راستا با زمانی است که در آن زیست میکنیم. زیرا روابط بین زنها و مردهای امروز با سوتفاهمهایی روبرو است که به دلیل جو حاکم در مدرنیته رخ میدهد. با این توضیح که به نوعی عدم درک متقابل را از سوی هر دو آنها تشریح میکند. لذا در نمایشنامهای که با آن مواجه شدهایم متوجه خواهیم شد شرایط آن تحت تاثیر مسائل و مصائب جنگ در بسترش رابطهای وجود دارد که دچار کج فهمیهای دو شخصیت از یکدیگر است. بنابراین این موضوع میتواند با روابط امروزی بین زنها و مردهای روز جامعه مرتبط باشد.
در ساختار کلی این نمایش محوریت اصلی و نگاه نویسنده بیشتر به حمایت از حقوق انسان میپردازد تا بتواند کشفی در ازای برخورد با مسائل جهت تشریح نگاه خود داشته باشد. علت این تمرکز بر چه مبنا در این متن و اثر وجود دارد؟ آیا این تاکیدها میتواند بعنوان راهکاری مخاطب را متوجه خود کند؟
در فلسفه مدرن انسان بعنوان موجودی حائز اهمیت در نظر گرفته شده است. در واقع از نگاه فلاسفه قرن بیستم انسان دارای جایگاهی ویژهای است. لذا آثار «هارولد پینتر» نیز جزو ادبیات نمایشی مدرن به شمار میآید. بنابراین جای تعجبی ندارد که انسان و دغدغههای زیستی او در زمان اکنون مطرح شود، با این توضیح که این موضوع میتواند نشاندهنده راهکاری نیز باشد. اگر چه مواجه شدن با درونیات مخاطب به واسطه ارتباط با اثر مهمترین اتفاقی است که ممکن خواهد در جهان اثر به وجود آید.
جهان متن تحت تاثیر مولفه روایت است که در آن شخصیتها بر اساس کنش و واکنشهای خود با جهان اثر روبرو میشوند. دلیل این ترکیب را میتوان به نوعی قدرت داشتههایی دانست که قادر است فضایی دراماتیک را در بستری ابزورد گونه خلق کند؟
بله. کاملا جهان اثر تحت تاثیر کنش و واکنشهای است که روایت را شکل داده است. حال این عمل و عکسالعملها در بستری از عنصر تکرار در مسیر جهان نمایش به مراتب رخ میدهند که سبب شده تا دادههای سبک ابزورد در ساختار اصلی حاکم شود. با این توضیح که در این اثر با شخصیتی روبرو خواهیم بود که در دیالوگهایش دائم با استفاده از عنصر تکرار حرفها و جملههایش را به بکدیگر پیوند میدهد و یا شخصیتی دیگر را مدنظر قرار میدهیم که یک حرکت تکراری با آکسسواری به طور دائم انجام میدهد و در نهایت این رفتارها گویای آن است که چنین روندی بر اساس یکی از اصول ابزورد در اثر وجود دارد.
موقعیت محور بودن جهان این اثر شرایطی را پیش میآورد که شخصیتها در ازای موقعیت نسبت به مشاهدات و همچنین رفتارهای خود نسبت به شرایط برونریزی کنند. آیا این موضوع تنها بر اساس کشف و شهودی است که شخصیتها در جهان نمایش از پیرامون خود به دست میآورند؟
خیر. تصورم آن است که چنین موضوعی درست نیست که بخواهیم بگوییم واکنشهای شخصیتها تنها بر اساس جهان پیرامون آنها و شرایط رخ میدهد. دلیل این حرف آن است که این حس شخصیتها بسیار درونی است که در مواجه با جهان پیرامون است که بروز داده میشود تا بتواند جنبه بیرونی پیدا کند. حال با این تعریف که عقدهها، خشمها و تمام آن چیزی که روحیات و روان شخصیتها را تشکیل داده که به نوعی فرصت برونریزی را برای آنها فراهم میکند.
پرسش و پاسخهایی که در روایت این اثر طراحی شده یکی از اهرمهای موثر است که باعث میشود جزئیات به شکلی تشریحی درام را پیش برده و بعد از هر صحنه جزئیات تازهای جهت انتقال به مخاطب صورت بگیرد. دلیل این طراحی بیشتر تحت تاثیر فضای اجتماعی نمایش است یا گذشته شخصیتها؟
دیالوگهای طراحی شده در نمایشنامه به دلیل آنکه دائم در حال واکاوی زمان گذشته و حال شخصیتها است و به نوعی افکار و زندگی آنها را در این دو زمان نمایان میسازد و به شرح مسائل و اتفاقهایی که آنها تجربه کردهاند میپردازد. شرح مسائلی که این دو شخصیت را تا مرز روانپریشی سوق داده و به شکل آگاهانه و ناآگاهانه در حال بروز افکارشان هستند. البته در این مسیر کنش و واکنشهایی که با خود و اطرافیان به همراه دارند کاملا این موضوع را عیان میکند. حال این پرسش و پاسخها کاملا مخاطب را از درون شخصیتها و آن چیزی که در زندگیشان وجود داشته آگاه میسازد که سبب کشف نیز خواهد شد.
جهان اثر بر اساس باور شخصیتها نسبت به داشتههای خود از جهان پیرامون شکل میگیرد که در آن خرده باورهای فلسفی بعنوان بهانهای جهت اعتراض و محکوم کردن وجود دارد. آیا این ترکیب معرف همان خواستگاهی است که در جهان متن دارند؟
بله، به نوعی میتواند این تعریف درست باشد، اما نکته حائز اهمیت منشا این اعتراضها است که بیشتر متوجه جو و شرایط حاکم بر جامعه خواهد بود. حال آنچه یک انسان عادی را دغدغهمند میکند میتواند تحت تاثیر هر اتفاقی باشد، اما زمانی که موضوع جنگ به میان میآید بنابر حجم رخدادهایش در نظر انسانها بزرگ جلوه میکند. لذا جنگ و داشتههایش به خودی خود بسیار آزاردهنده و مشکل آفرین است. بنابراین این اعتراضها برگرفته از مسائلی است که جنگ را به وجود میآورد که از زاویهای دیگر این خواستهها جنبه صلح طلبانه دارد.
آیا علت و معلولهای جهان متن و اثر جهشی برای درک شرایط فردی و اجتماعی شخصیتها است؟ ضرورت این تاکید به جهت لزوم ارتباط بین آنها طراحی شده یا نقد موقعیت در جامعه کنونی را قصد دارد از سوی شخصیتها بروز بدهد؟
رابطه علت و معلولی جهان متن بیشتر از آنکه بخواهد شرایط فردی را نشان بدهد قصد دارد که شرایط اجتماعی شخصیتها را نمایان سازد. با این توضیح که این تصمیم میخواهد موقعیتی که هر شخصیت با آن در ارتباط هستند و جامعهای که در آن زیست میکنند را معرفی کند. شاید این تاکید میخواهد بزرگی و مصائب جنگ را با زبانی دیگر شرح بدهد، اینکه این پدیده تا چه اندازه رخدادها و رویدادهای دشواری را پیش میآورد که انسانها را از نظر روحی دچار تبعاتی چون روانپریشی کند. بنابراین باید بگویم در این اثر جهان اثر بیشتر از آنکه بخواهد رابطه بین شخصیت مرد و زن را بررسی کند تلاش دارد تا شرایطی که این دو نفر را به جایگاهی از جنون رسانده را تحلیل نماید.
تاثیرات سبک ابزورد چه شرایطی را در نمایش و روابط بین شخصیتها ایجاد کرده است تا آنها بتوانند داشتههای خود را به مخاطبی که بعنوان شاهد به تماشای اثر نشسته در قالب هشدار یا تلنگر منتقل کنند؟
در اغلب نمایشنامههای «هارولد پینتر» با دیالوگهایی از سبک و سیاق ابزورد روبرو خواهیم بود که اغلب این نمایشنامهها فضا و دکوری واقعگرا دارند. در این اثر ساختار ابزورد توانسته به محتوا کمک کند در راستای آن چیزی که نویسنده قصد دارد از شخصیتها به نمایش بگذارد. لذا عنصر تکراری که در اثر رخ میدهد کاملا مخاطب را با شرایطی که شخصیتها در آن فضا زندگی میکنند مواجه کرده و در نهایت با عمق فاجعه روبرو میسازد.
با توجه به اینکه شخصیت زن در چند موقعیت شروع به اعتراف از رفتارهای خود در گذشته میکند تصور میکنید جهان این اثر تا چه اندازه تحت تاثیر عنوانهای خیانت و اعتراف است؟
اگر بخواهیم با داشتهها و دادههای بخواهیم به شکلی سطحی روبرو شویم عنصر خیانت اولین نکتهای که از آن آگاه خواهیم شد. اما اگر بر اساس زیرمتن را مورد بررسی قرار بدهیم و به نوعی آنچه که در جهان اثر و شیوه کارگردانی بنده وجود دارد واکاوی کنیم متوجه خواهیم شد که عنصر خیانت آنچنان که باید وجود ندارد. حال شخصیت «ربکا» در این اثر مسائلی که در زندگی تجربه کرده است با سوم شخص مطرح میکند. با این توضیح که اگر کمی در اثر دقیق شویم خیانتی رخ نداده و بنده نیز تلاش کردهام این موضوع را نشان ندهم.
فاصلهگذاریهایی که در اثر وجود دارد به نوعی تاکید بر تنهایی انسان امروز است که در ازای خواسته یا پیشنهادی در سکوت یا مکثی فرو میرود. آیا این نگاه را از سوی نویسنده تاکید بر اعتراض قلمداد میکنید یا تشویق برای رویارویی با شرایط در زمان حال؟
فاصلهگذاریها، سکوتها و مکثهایی که در اثر وجود دارند قابلیت آن را دارد به نوعی تاکید بر تنهایی انسان باشد، اما بنده تصورم بیشتر به آن دلیل است که مخاطب در هنگام خوانش اثر بتواند به پرسشهای ذهنیاش فکر کرده و پاسخی را پیدا کند. بنده تصورم آن است در هنگام تولید نمایش با این متن نمایشنامه باید به سکوتها و مکثها حتما به شکلی دقیقی وجود داشته باشند تا مخاطب را ترغیب به ادامه کند. زیرا با دیالوگهایی که در اثر وجود دارد ذهن مخاطب را دچار سوالهای بسیاری میکند که وجود این سکوتها میتواند برای ارائه دادن پاسخ فراهم کند.
استفاده از میزانسنهای قرینه جهت تایید دادههای دراماتیک جهان متن و استفاده از تصویرسازی ها جهت نشان دادن فضای جامعه امروزی انسانها بیشتر به هدف و پیام اثر توجه دارد یا برونریزیهایی که سبک ابزود از آن جهت شناساندن شخصیتهای یک نمایش استفاده میکند؟
استفاده از میزانسنها و آنچه در کلیت فضای اثر رخ میدهد بیشتر از آنکه بخواهد متوجه سبک ابزورد باشد در جهت محتوا پیش میرود. البته این موضوع درست که میزانسنها به شکل قرینه طراحی شده و قصد آن را دارم که نشان بدهم جایگاه دو شخصیت کاملا برابر است، اما به تدریج متوجه خواهیم شد جایگاهی که شخصیت زن در آن قرار دارد در حال خالی شدن از وسایلی که در صحنه وجود دارد میشود. حال از این طریق قصد داشتهام که دنیای تنهایی این شخصیت را نمایش بدهم. لذا بنابر نام نمایشنامه به نوعی تعریف پوچی را تعریف میدهد که در راستای آن زندگی شخصیت «ربکا» به تصویر کشیده میشود. زندگی که در آن او با خشونتهایی که شخصیت مرد القا میکند قرار میگیرد، اما اگر بخواهیم با موشکافی این شرایط را بررسی کنیم متوجه خواهیم شد درست است که میزانسنها و آکسسوارها به شکل قرینه طراحی شده اما در ازای موقعیت فضای جایگاهی که شخصیت زن دارد خالی شده و قرینه بودن از بین میرود.
گفتوگو از کیارش وفایی