نگاهی به نمایش «فورس ماژور» به کارگردانی عرفان رضوی
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
ایران تئاتر، کیارش وفایی: عنصر ارتباط یکی از مهمترین نکاتی است که در بین تمام موجودات وجود دارد، زیرا این موضوع باعث میشود که هر اتفاقی ممکن شود. لذا این عنصر تعیینکننده از هر نظر جزئی دو سویه است که سبب خواهد شد همه چیز در زمان و مکانهای مختلف تعریفی مختص به خود داشته باشد. ضرورتی که انسان بیش از هر موجود زنده دیگری آن را درک و به آن عمل میکند. بنابراین ارتباط در زندگی و روند تغییر جزئیات باورهای هر انسان مولفه کنشمندی به حساب میآید.
اهمیت شکل گرفتن یک رابطه به عوامل بسیاری مربوط است که از میان آنها باید به نکات موثری چون باورهای درونی، شرایط جهان پیرامون، کارکرد تاثیر آنها در ازای به وجود آمدن خواسته یا هدف در جوامع بشری اشاره داشت. حال این موضوع باتوجه به لزوم شکلگیری بنابر شرایطی که در لحظه وجود دارد رخ خواهد داد که هر خواسته باید به گونهای متمایز ارائه شود تا از سوی مقابل به کنشی مبدل منجر شود. اصولا لازمه ارتباط بین انسانها قراردادی دو سویه است که در آن سود و زیان یکی از ملاکهای شناخته شده به حساب میآید تا جهت و هدف مشخص شده برای آن به اتفاق یا تغییری منجر شود. لذا با در نظر گرفتن این تعریف باید اشاره داشت روابط فردی و اجتماعی با بیان باورها رخ میدهد، باورهایی که از جزئیات بسیاری در کلیت عوامل رفتاری انسان بهره میگیرد. البته باید توجه داشت که ورود انسانها به جهان مدرنیته و روبرو شدن با خواستههای آن شکل و رویه نیازها، خواستهها و در صدر آنها رابطهها را تا اندازه زیادی تحت تاثیر خود قرار داده است، به گونهای که هر ارتباط در نهایت باید به برآورده شدن نیازی منتهی شود و یا تغییری در راستای زندگی آنها فراهم آورد. بنابراین گفتوگوهایی که در زمان اکنون پیش میآیند تنها بریدهای از نظمی است که انسانها با در نظر گرفتن شرایط مساعد برای خود تنظیم میکنند. حال این اتفاق در تمام ارکان جوامع بشری چون روابط بین دولتها، سازمانهای بشری، فرهنگ، اقتصاد و... مشخص است. بنابراین زبان هر یک از این عنوانها به نوعی همان زبان عرضه و تقاضا به شمار میآید که در اکثر اوقات به پیش آوردن زندگی بهتر با جزئیات دلخواه و موردنظر مربوط خواهد شد.
نمایش «فورس ماژور» با در نظر گرفتن شرایط اکنون جهان انسانها و لزوم ارتباط در ازای گفتوگو تنظیم شده است تا از این طریق بتواند اهمیت تغییر را در راستای شکل گرفتن موقعیت یا پیش آوردن اتفاق بیان کند. موقعیتی که در آن هر شخصیت بعنوان ما به ازای از یک انسان نسبت به انسان دیگر یا اجتماع نکاتی را برای شناساندن خود بازگو کند تا در مقابل آن کنش یا واکنشی را بازتاب بدهد. جهان متن این نمایش با تاکید بر لزوم لحظه و تاثیر آن در ارتباط طراحی شده است، به گونهای که هر شخصیت با داشتههای جهان درون خود بتواند بازتابی در جهان پیرامونش داشته باشد. حال رویکرد این انتقال به آن جهت است که افکار و نیازهایی بین شخصیتها در اثر مطرح شود و در ساختار نو موقعیتی فارغ از واقعیتها در جهان نمایش به تصویر بکشد. شاید بتوان دلیل این نگرش در جهان متن را به عنوان بروز دغدغههای درونی و عینی کردن آن در مواجهه با انسان دیگری مربوط کرد که این رخداد نیز با در نظر گرفتن خواسته انسان مجدد به همان بحث هدفمندی رابطه پیوند میخورد. بنابراین باید اذعان داشت که جهان این اثر در خود شخصیت را تعریف نداده و هر یک از بازیگرها بعنوان یک خطابهگر در روایت معرفی شدهاند تا با استناد به باورهای درونی و بیرونی خود با یکدیگر ارتباط بگیرندکه این امر برگرفته از برخوردهای لحظهای و از پیش تعیین نشده است تا آنها بتوانند شکلی نو از رابطه را تجربه کنند. لذا از زاویه دیگر باید گفت که مولفه یا شکل خطابه اجرا یا همان لاکچر پرفورمنس ساختار اصلی این درام است که بازیگرها را در مقام اجراگر پیش روی مخاطب قرار میدهد.
تاکید جهان متن باتوجه به اجراگر بودن بازیگرها در صحنه این نمایش با هدفی جهت بازگو کردن واگویههای آنها رخ داده است. زیرا اجراگرها در این اثر از روایتی دو سویه بهره میگیرند که در سویه اول جهان درون را با جزئیاتی که علاقه دارند شنیده شود برونریزی میکنند و در سویه دوم کنش باورهای رابطه اول را با ارتباط دادن نسبت به واکنش جهان بیرونی نظم میدهند تا این تقابل به نوعی گویای تفاوتها و تفاهمها باشد. لذا در این وضعیت عینی موقعیت و اتفاق یکی از اهرمهای موثر در روایت خوانده میشود که هر اجراگر را بنابر لزوم حضور در صحنه معرفی و ارائه میکند. البته باید گفت باتوجه به آنکه ساختار متن از مولفه مونودیالوگ بهرهمند است بیان جزئیات بر اساس وضعیت دو سویه روایی که به آن اشاره شد جایگاهی درست در اهمیت کارکرد شکلگیری ارتباط بین اجراگرها دارد. واقعیت و خیال هر اجراگر در این اثر مرزی مشخص نسبت به یکدیگر دارند به گونهای که با قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف نحوه پاسخگویی هر یک از اجراگرها به دانای کل حاضری که واگویههای آنها میشنود متغیر است. حال این وضعیت روایی در طراحی متن و بازتاب آن در اثر بنابر لزوم ساختار روانشناسانهای است که تعریف انسان را در ازای موقعیت یا اتفاق مشخص میکند. پرسش و پاسخهایی که هر اجراگر با دانای کل حاضر در اثر دارد به جهت آن است که واگویهها در قرار گرفتن محدوده زمانی مشخص بعنوان خطابهای تاثیرگذار عمل کند. اصولا نمایشهایی که جزئیات و اتفاقهای حاصل از روابط انسانی را به دادههایی از سایکودرام متصل میکنند هدفی معین شده دارند که در آن اعمال انسان بعنوان قوه محرک سایر جزئیات را تحت تاثیر خود قرار میدهد تا شخصیت، اجراگر و یا هر عنوان دیگر را بازیگر اثر با تحلیلهای متنوع در راستای رسیدن به هدف بروز بدهد. تصویرسازیهای این اثر نیز بنابر محتوای خطابهها هدایت میشوند تا از این طریق بتوانند فضاسازی لازم را برای درک و باورپذیری مخاطب از موقعیت یا اتفاق فراهم آورند. دقیقا منظور و مفهوم مولفه خطابه اجرا بر این اساس پایهگذاری شده تا جزئیات یا مورد مطرح شده در اثر به شکل موثری در باور مخاطب تهنشین شود و حتی در مواقعی حس کشف یا شهود را نمایان سازد. بنابراین مخاطب در جهان این اثر بعنوان یک همراه شناخته شده که با رخدادهای عینی که به آنها اشاره میشود همذاتپنداری کند. زیرا واگویههای هر اجراگر به نوعی برگرفته از مسائل زمان اکنون است که تا اندازهای تنهایی انسان را در جوامع امروزی مدرن شفاف میکند.
در واقع خطابههای طراحی شده در جهان این متن به دنبال کشف علت و معلولهای در هم تنیده روابط بین انسانها نمیرود، بلکه درصدد است تا نقطه عطفهایی که از سوی اجراگرها نسبت به دریافتهای خود از جهان پیرامون است را نمایان سازد. دریافتهایی که در آنها مسائل اجتماعی، فلسفی و روانشناسانه جزو جزئیاتی هستند که بنابر اتفاقی که هر یک از آنها در جهان پیرامون خود تجربه یا مشاهده کردهاند بروز بدهند. بنابراین ریتم یکنواخت این اثر ارتباط مستقیمی با نحوه تشریح مسائل و کنش و واکنش اجراگرها دارد که این موضوع در نحوه طراحی میزانسنها نیز لحاظ شده تا تاکید باورپذیری به شکل یکسان از ابتدا تا پایان نمایش محرز باشد.