زنان اندرونی ظاهراً بازیگران نمایش هم هستند، اما مخاطب نمایش دادن آنها را به چشم نمیبیند. آنها اغلب به شکل زنان مطربنما در صحنه حضور دارند. موضوعاتی فرعی نیز مثل تحکم و اقتدار شازده و دسیسهها و نیرنگهای اندرونی، گاه در حاشیه و گاه به عنوان موضوعی محوری به موضوعات چندگانه نمایش اضافه شده است.
زنان اندرونی ظاهراً بازیگران نمایش هم هستند، اما مخاطب نمایش دادن آنها را به چشم نمیبیند. آنها اغلب به شکل زنان مطربنما در صحنه حضور دارند. موضوعاتی فرعی نیز مثل تحکم و اقتدار شازده و دسیسهها و نیرنگهای اندرونی، گاه در حاشیه و گاه به عنوان موضوعی محوری به موضوعات چندگانه نمایش اضافه شده است.
حسن پارسایی
دنیای نمایش بنا به شاخصهها و ژانرهایی که به آنها میپردازد، حوزه تحقیق و پژوهش در احوال یک یا چند شخصیت تاریخی و یا حوادث تاریخی نیست و الزامی هم ندارد که صحت یا عدم صحت واقعیتی تاریخی را به اثبات برساند. این مقولهها به حوزه پژوهش ارتباط دارد و اساساً چیزی جز یک تحقیق و بررسی به شمار نمیرود.
نمایش و نمایشنامهنویسی و کلاً تئاتر، موضوعاتی را از نگره همین هنر و نیز از دیدگاه هنرمند بر میگزیند، لذا موضوع، داستان و یا موقعیت و حادثهای که به آن پرداخته میشود باید قبل از هر چیزی به دنیای نمایش تعلق داشته باشد و جنبه های بصری و نمایشی آن نازلتر از اهمیت خود موضوع متن نباشد.
نمایش"بازیسازان اندرونی" به نویسندگی"عارفه عنایتی" و کارگردانی"عباس اقسامی" که هماکنون در تالار سنگلج اجرا میشود، از این لحاظ قابل بررسی است.
نمایش "بازیسازان اندرونی" اساساً لحنی رویدادی دارد و باید گفت که تئاتر بر روایت صرف متکی نیست و به بازآفرینی موجز و گزینهای امور در قالب موقعیتهای عینی و شهودی نظر دارد. در آن، هر دیالوگی با حادثه یا موقعیت مرتبط است و نمایشی موفق به حساب میآید که این شاخصهها را به طور همارز با هم پیش ببرد. درست است که دیالوگ سهم مهم و اساسی دارد، اما این بدان معنا نیست که دکلمه جملات و یا حرف زدن با یک گویش خاص تبدیل به موضوع محوری نمایش بشود و مخاطب را به هیچ اتفاق مهمی ارجاع ندهد؛ یعنی او همواره گرفتار زبان خاص نمایش باشد و وقتش به این بگذرد که این چه معنی داشت و یا دلیل آن عبارت یا واژه چه بود.
وقتی متن کاملاً اسیر زبان شود گرچه از لحاظ گفتار به غنای زبان کمک میکند، اما سبب میگردد مضمون و مفهوم و غایت مندی نمایش از یاد نویسنده، کارگردان، بازیگر و مخاطب برود و واقعیت خود عنصر"زبان" همه واقعیتهای دیگر نمایش را تحت الشعاع قرار دهد. این را هم باید افزود که اگر متنی برای دوران خود حرفی نداشته باشد، اجرای آن اشتباه محض است. ضمناً اغلب این متون با مراجعه نویسنده آن به کتب و متون قدیمی و الگوبرداری زبانی از آنها شکل میگیرد و گاهی حتی نویسنده، تعداد زیادی از واژگان را لیست میکند تا آنها را حتماً در دیالوگها به کار بگیرد.
نوشتن متون نمایشی تاریخی و قدیمی باید توسط نویسندگانی به نگارش درآیند که قبلاً توانایی و مهارتشان را در نمایشنامهنویسی و شناخت ژانرها و سبکها و نیز در نوشتن دیالوگهای نمایشی به اثبات رسانده باشند. علت آنهم روشن است: این مقوله یک کار تجربی محسوب میشود و به داناییهای زیادی نیاز دارد و اگر در عمل خلاف آن ثابت گردد، در آن صورت باید گفت که بخشی از تاریخ و فرهنگ یک ملت دستخوش ابهام و "گمانهپردازی" میشود که نهایتاً به"هویتزدایی" تاریخی و فرهنگی میانجامد.
نکته مهمی را هم نباید فراموش کرد: اگر یک نمایشنامهنویس حرفهای در رابطه با پرداختن به چنین مضامینی همه چیز را فقط از نگره خاص و هنرمندانه خود ببیند، به شرط آنکه بتواند باور هنرمندانه و خاصاش را از لحاظ هنری به اثبات برساند، نه تنها به حقایق تاریخی و فرهنگی آسیبی وارد نمی شود، بلکه همه چیز به خلاقیتهای خاص ذهنی او منتسب میگردد و نوع رویکردش از لحاظ زیبایی شناختی و هنری از اعتبار بالایی برخوردار است.
نمایش"بازیسازان اندرونی" به نویسندگی"عارفه عنایتی" و کارگردانی"عباس اقسامی" از لحاظ متن یک تجربه پژوهشی و تحقیقی شخصی به شمار میرود که عمدتاً بر موضوع اختیاری خویش متکی است و میکوشد مجموعهای چندگانه از موضوعهای گوناگون مثل"احضار روح آقا محمدخان قاجار"،"حرامزاده بودن ناصرالدین میرزا" و"وضعیت زنان اندرونی" را مورد بررسی قرار بدهد.
زنان اندرونی ظاهراً بازیگران نمایش هم هستند، اما مخاطب نمایش دادن آنها را به چشم نمیبیند. آنها اغلب به شکل زنان مطربنما در صحنه حضور دارند. موضوعاتی فرعی نیز مثل تحکم و اقتدار شازده و دسیسهها و نیرنگهای اندرونی، گاه در حاشیه و گاه به عنوان موضوعی محوری به موضوعات چندگانه نمایش اضافه شده است. تماشاگر گاهی هم با اشتباهاتی مثل تنبیه زیردستان توسط خود شازده روبهرو میشود؛ معمولاً افراد منتسب به دربار از انجام چنین کاری باید اکراه داشته باشند و آن را به مأموران و فراشان خود بسپارند.
دیالوگهای متن نمایش"بازیسازان اندرونی" اغلب از جملات طولانی تشکیل شده و بیان کردن آنها برای خود بازیگران هم دشوار است. ضمناً تماشاگر هم از درک اغلب آن ها عاجز میماند. در یک جمله طولانی اگر حداقل دو کلمه شنیده نشود و یا برای مخاطب قابل فهم نباشد، همین دو کلمه کافی است که معنی تمام جمله در ابهام بماند. طولانی بودن دیالوگها، آن هم در شرایطی که متن به دوره قاجار میپردازد و لحن و واژگان آن هم به همان دوره تعلق دارد، سبب ابهامات ذهنی زیادی میشود. به جملات زیر که از میان عبارات کوتاه نمایش هم انتخاب شده توجه کنید: "روزگار پاشنه به کام تو بچرخاند دری نیست که بسته بماند"، "تدبیر جان شاه نبود الساعه به گوششان میرساندم"، "سکوت مهدعلیا پر بیمعنی نیست"، "پیداست تدبیر همه چیز کردهای و مولای درزت نمیرود مادام ژانت!" و... .
میزانسنها سلیقهای انتخاب شدهاند و گاه موضوع خود را نقض میکنند؛ شلوغی صحنهها و مخصوصاً خلوت کردن زنان اندرونی و گفتوگوهای طولانی و خصوصی آنها اجرای نمایش"بازیسازان اندرونی" را ملالآور کرده است. "عارفه عنایتی" به عنوان نویسنده به موضوعهای مختلف متن رویکردی روایی و قصهدار دارد. تماشاگر عملاً با حادثهای مواجهه نمیگردد، فقط در مورد آنها می شنود. ضمناً چون متن چیزی جز یک قصه طولانی خسته کننده نیست وجوه دراماتیک و نمایشی آن بسیار کم است و پرسوناژهای نمایش کارشان فقط در بیان کردن دیالوگها خلاصه میشود.
عدم آشنایی نویسنده با ساختار نمایشنامه سبب شده که نمایش ترکیبی نامتجانس از چند ژانر نمایشی باشد؛ یعنی در جاهایی یک "کمدی معمولی" در بخشهایی یک "کمدی موزیکال"، در صحنههایی یک"درام سیاسی" و در جاهایی هم "تراژدی" به نظر آید. جالب آن است که وقتی شاکله کمدی دارد، تماشاگر را نمیخنداند و هنگامی هم که جنبه تراژیک پیدا میکند، کسی متأثر نمیشود. موضوع نمایش کلاً از جذابیت چندانی برخوردار نیست و دلائلی هم برای طرح شدن و روی صحنه ارائه شدن آن وجود ندارد.
از آن جایی که پایانبندی نمایش موقعیت و یا حادثه قانعکنندهای برای رسیدن به یک نتیجهگیری نهایی نیست، نمایش با جمله تقدیرگرایانه"کسی نمیداند آینده از آن کیست"، که از لحاظ معنی میتواند تا حدی نادرست هم باشد، پایان میپذیرد و ابهام دیگری بر ابهامات نمایش اضافه میشود.
ریتم اجرای نمایش "بازیسازان اندرونی" تند و شتابزده است و فرصت فکر کردن به تماشاگر نمیدهد. همین شتابزدگی در بازی بازیگران نیز به چشم میخورد. تنها بازیگری که بازی مناسبی ارائه میدهد، بازیگر نقش "خواجه دربار" است.
موسیقی ضربی و غیر ضربی اجرا همانند موضوع و ساختار نمایش به یک "واریته" ناهمگون و چندگانه میماند و در جاهایی هنگام تغییر صحنه کمی آزار دهنده است. طراحی صحنه هیچ اشاره بصری به اینکه محل مورد نظر فضای داخل دربار است، ندارد. اما پردهای که جلو صحنه در نظر گرفته شده، مضمون بخش اندرونی را تا حدی القاء میکند؛ متأسفانه جنس پرده فاخر نیست که تجملگرایی شاهان قاجار و محیط دربار را به نمایش بگذارد. طراحی لباسها به طور نسبی با موضوع نمایش و پرسوناژهای آن هماهنگی دارد.
نمایش"بازیسازان اندرونی" به نویسندگی "عارفه عنایتی" و کارگردانی "عباس اقسامی" در هر دو حوزه متن و اجرا دارای برخی نارساییها و ضعفهاست و به دلیل تأکید زیاد متن بر قصهگویی و قصهپردازی، برای تماشاگر گیرایی چندانی ندارد.