در حال بارگذاری ...
نگاهی به «خاطرات فیات تابستان پنجاه و نه» به کارگردانی محمد لارتی

اصالت در تعریف انسان دراماتیک

ایران تئاتر- ندا ثابتی: «خاطرات فیات تابستان پنجاه و نه» به نویسندگی کامران شهلایی و کارگردانی محمد لارتی در شهریور و مهر سال نود و هشت در حوزه هنری به اجرای عمومی درآمد.

موضوع نمایشنامه خاطرات فیات تابستان پنجاه و نه به فضا و اتفاق های اوایل انقلاب اسلامی ایران بر می گردد و کاراکترهایی که خلق شده است، تنها گزاره های خبری از وضعیت اجتماعی و سیاسی آن دوره را به مخاطب نمی دهند، بلکه هویت خود را به مرور زمان با کشف لایه های مختلف روانی، اخلاقی، ایدئولوژی و فلسفی خود نسبت به مضامین سیاسی و اجتماعی نشان داده و عواطف خود را بدون اینکه، کاراکترها سانسور شوند، معرفی می شوند و این دیده و شنیده شدن احساس ها و افکار کاراکترها در موقعیت های مختلف، موجب می شود که شخصیت آنها، باور پذیر شود.
در برخی آثاری که خوانده و دیده می شود، وقتی به شخصیت های دینی و مذهبی و انقلابی و حماسی می رسد، نویسنده در صدد است که با نشان دادن امتیازهای خوب رفتاری و پر رنگ کردن عواطف لطیف انسانی، چنین کاراکترهایی را بدون کمترین نقصی نشان دهد و وقتی به معرفی کاراکترهایی می رسد که دارای صفات و خصوصیاتی هستند که از نظر تفکرات سیاسی و اندیشه و باورهای دینی و مذهبی و انقلابی، عملکردی مخالف دارند و در اصل منافق یا جاسوس یا دشمن و ضد انقلاب هستند، غیر از نشان دادن اعمال و کنش آنها، شخصیت آنها هم بدون نشان دادن عاطفه های انسانی، در نظر گرفته می شود و در برخی آثار مکتوب و تصویری، با این وضعیت غلط مواجه می شویم که کاراکترها، به دو قطب مخالف با رفتارهایی تک سویه معرفی شده که باور پذیر نمی شوند و در اصطلاح، شعاری و سفارشی نوشته می شوند.
در اصل، گویی یک قانون نانوشته برای این مضامین به وجود می آید که اگر موضوع و فضای نمایشنامه ای درباره تاریخ اسلام یا رشادت های قهرمان های ایرانی باشد و یا مربوط به حماسه عاشورا باشد و یا ارتباطی با انقلاب اسلامی ایران یا حوزه هشت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که با عنوان دفاع مقدس معرفی شده است باشد، باید عده ای، اولیا پوش شوند و عده ای، اشقیا پوش و افراط به حدی می رسد که گویی شهدا و رزمنده ها و اسرا و انقلابیون، همه از ابتدا پاک و معصوم و بی خطا بوده اند و از آن طرف، تمامی ضد انقلاب ها و کسانی که باورهای دینی ومذهبی، مخصوصا به دین اسلام و مذهب شیعه ندارند، نه تنها باورهای غلطی دارند، بلکه هیچ بارقه انسانی و عاطفی هم ندارند؛ یعنی نه امکان این را دارند که عاشق شوند و نه امکان اینکه گذشتی کنند و به قدری کاراکترها در نقش های منفی را، تک سویه ترسیم می کنند که گویی هیچ نشانه ای از خصلت های خوب انسانی هیچ وقت در وجودشان بوده و آنها را هم فاقد منطق درست رفتاری هستند و هم فاقد احساس های پاک شخصی؛ یعنی نه در ساحت فردی و شخصی و خصوصی، صفت خوبی دارند و نه در ساحت جمعی و گروهی و کاربردها و تاثیرات اجتماعی. بنابر این کاراکترها، سیاه و سفید می شوند و ظالم و مظلوم و دیگر تراژدی معنا نمی یابد و نمی توان در بستر دراماتیک، با کاراکترهایی مواجه شد که خاکستری هستند و بتوان به هر کدامشان حق داد؛ یعنی بیشتر، فضای کار را سمت حماسه می برند و از معنا و عناصر درام دور می شوند. در نتیجه وقتی در تعریف حماسه، قهرمان ها در مقابل نیروی شر قرار می گیرند، فقط بحث حق و باطل است و دیگر نمی توان دو گروه یا دو فرد را دید که هر کدام ادله خود را دارند و می توانند دست به خطا و اشتباه هم بزنند و دیگر از هامارتیا خبری نیست. کاراکترها، به سمت فضایی می روند که یا باید کاملا پاک و بدون خطا باشند و یا در جبهه مقابل و کاملا در خطای بزرگ و گناه کبیره.
اما در نمایشنامه خاطرات فیات تابستان پنجاه و نه خلق کاراکترها به سمت حماسی سازی نرفته و راه درام را برگزیده که از ابتدا به درستی هدایت شده و اتفاقا، کاراکترها کسانی هستند که طبق تعریف های مشخص سیاسی و شرعی در انقلاب اسلامی ایران، منافق محسوب می شوند و جزو گروه های خرابکار معرفی می شوند. کاراکترهایی که شخصیت های منفی از نظر سیاسی دارند ولی شخصیت های منفی برای یکدیگر در حوزه ارتباط های فردی خود نیستند.
از یک طرف با شناخت شخصیت کاراکترها، متوجه می شویم که دو نفر آنها از جوان های گروه مجاهدین خلق هستند که قصد دارند بعد از پیروزی انقلاب، دست به کارهای تروریستی بزنند و از طرفی هم شاهد این هستیم که نسبت به یکدیگر، دارای احساسات لطیف عاشقانه و تاثیر و تاثرات عواطف انسانی هستند و به مرور به هم وابسته و دلبسته شده و قصد دارند که سوار فیات شده و از مرز خارج شوند و در این بین، مرد جوان دیگری هم هست که به دختر علاقه مند شده و قصد ازدواج دارد و خبر نداشته است که دختر مرد جوان دیگری را دوست دارد و این مساله، خودش چالشی را به وجود می آورد که مقدمه کنش های بعدی می شود.
در انتها، این دختر است که باید تصمیمی جدی بگیرد و برای اینکه لو نروند و مردی را که دوست دارد نجات پیدا کند و از مرز خارج شود و دست ماموران نیفتد، به خواسته مرد دیگر که قصد ازدواج با او را دارد گوش می دهد و تصمیم می گیرد بی آنکه مردی را که دوستش می دارد بفهمد، خودش در ایران بماند و کمک کند که از مرز رد شود.
در نهایت، دختر در ایران می ماند تا ظاهرا با مردی که دوستش دارد ازدواج کند و خودش، مردی را که دوست دارد را از دست می دهد تا جانش را نجات داده باشد.
اما نمی تواند به این شرایط ادامه دهد و فیات و وسایل خود را می گذارد و خودش را به دست سرنوشت می سپارد و فرار می کند.
نکته مهم و درست در این نمایشنامه این است که درام، کار خودش را انجام می دهد و متوجه می شویم که سرنوشت انسان هایی که به وطن خیانت می کنند، سرنوشت شیرینی نمی شود و یا مرگ می شود و یا فرار و یا جدایی هایی ناخواسته و یا به دست قانون می افتند و چاره ای جز اعتراف ندارند و باید منتظر مجازات های خود شوند.
شکی نیست که گروه مجاهدین خلق، دست به چه جنایت های بزرگ تاریخی در ایران زده اند و چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و چه زمان جنگ و چه تا کنون کارهای ظالمانه و غیر انسانی و غیراسلامی را به طرق مختلف انجام داده اند اما درام، وظیفه دیگری هم دارد که در اکثر کارها با موضوعات این چنینی فراموش می شود و آن این است که کاراکترها، تبدیل به شخصیت هایی تک بعدی و کاملا خطی و سیاه نشوند و متوجه شویم که آنها در حوزه سیاسی و مسایل شرعی بسیار در راه غفلت و خطا رفته اند و حتی به صورت کلی به انسان های دیگر ظلم کرده اند اما در روابط شخصی خود، دارای عواطفی هم بوده اند که کمتر به این مسایل اشاره می شود.
در نمایشنامه خاطرات فیات تابستان پنجاه و نه ما سه جوان را می بینیم که خواسته و ناخواسته، قربانی جریان هایی شده اند که بعضا در مواردی از دیالوگ ها می فهمیم که پشیمان هم شده اند و یا همان خامی و هیجانات جوانی موجب شده است که درک درستی از گروه مجاهدین خلق نداشته و آلوده این مسایل شده اند و هیچ اسایشی ندارند و مدام در حال ترس و گریز و مخفی شدن هستند.
اگر در نمایشنامه به این فضاهای احساسی بین کاراکترها، اشاره های مکرری نمی شد، نمایشنامه بسیار تکراری و شعاری به نظر می رسید و تیزهوشی و ظریف کاری هایی که در گسترش دراماتیک کردن نمایشنامه رخ داده، کلیت کار را جذاب و قابل تامل کرده است.
در بخش کارگردانی هم محمد لارتی توانسته دریافت و درک درستی از نمایشنامه چه در بخش هدایت بازیگرها و چه در بخش خلق تصویرسازی ذهنی برای مخاطب داشته باشد.
کارگردان، با استفاده از وسایلی ساده، رانندگی کردن در جاده را در فضایی تئاتری به خوبی نشان داده و توانسته است که به مخاطب این امکان را بدهد که تماشاگر، با تخیل خود به سمت تصویر سازی ذهنی می رود.
در نهایت، تئاتر خاطرات فیات پنجاه و نه اگر به این مسایل انسانی از نظر عواطف بین کاراکترها اشاره نمی کرد، مبدل به موضوعی تکراری و غیرجذاب می شد که برای مخاطب هیچ جاذبه ای نداشت ولی در این تئاتر، حرف اصلی این است که انسانها دارای درونیات پیچیده‌ای هستند و می شود هر پدیده ای را با ذهن تاویل گر و هرمنوتیک، به طور متفاوتی معنا کرد. معنایی که فقط از منظر نتیجه گیری های یک سویه سیاسی یا برداشت های یک طرفه ایدءولوژی نباشد، بلکه در نوشتن نمایشنامه، به مفهوم درست درام توجه کرد و به صفات و مشخصه های مختلف فکری و روحی و احساسی کاراکترها هم اشاره درستی داشت و نترسید که کسی دچار کج اندیشی شود که چرا برای کاراکترهایی که بار منفی از منظر دریچه سیاسی و اعتقادی برای مردمی دارند، بارقه های عاطفی شخصیت ها را هم نشان داد که هر انسانی می تواند وجوه مختلف و مشترک انسانی داشته باشد و همین اصالت در تعریف انسان دراماتیک، مهم است.
 




مطالب مرتبط

محمد لارتی، کارگردان حاضر در بخش صحنه‌ای جشنواره تئاتر فجر:

«چند روایت نامرتب»، نمایشی از دردهای ناشی از تنهایی است
محمد لارتی، کارگردان حاضر در بخش صحنه‌ای جشنواره تئاتر فجر:

«چند روایت نامرتب»، نمایشی از دردهای ناشی از تنهایی است

محمد لارتی، کارگردان نمایش «چند روایت نامرتب» معتقد است هدف نمایش او، نمایان­‌ساختن زخم­‌ها و دردهای ناشی از تنهایی است. زخم­‌ها و دردهایی که نه‌تنها جامعه ما، بلکه همه جوامع جهان با آن‌ها روبه‌رو هستند و درمان این دردها، نیازمند اراده جمعی و بشری است تا این چالش‌ها و ...

|

کامران شهلایی، یکی از کارگردانان نمایش «چند روایت نامرتب» مطرح کرد

نمایشی با سه اپیزود، حول محور تنهایی
کامران شهلایی، یکی از کارگردانان نمایش «چند روایت نامرتب» مطرح کرد

نمایشی با سه اپیزود، حول محور تنهایی

کامران شهلایی، یکی از کارگردانان نمایش «چند روایت نامرتب»، اثری که از طریق ورود به بخش تازه‌ها وارد مسابقه تئاتر ایران چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر شد، می‌گوید این نمایش سه اپیزود با حضور یک بازیگر مرد و سه بازیگر زن، حول محور تنهایی است.

|

نظرات کاربران