گفتوگوی ایران تئاتر با فرید قادرپناه کارگردان نمایش «بوی گند دهن خانم مارکز»
اعتراف، آخرین دارایی انسان برای بقا است
ایران تئاتر: واکاوی باورهای انسان معاصر یکی از پیچیدهترین اعمالی است که انسانها روزانه با آن در ارتباط هستند. باورهایی که در آن هر رفتار به مثابه نگاه و شکلی از رفتار تعریف میشود که نمایانگر عملی برای رسیدن به هدف است. شاید تغییرات درونی و بیرونی در عصر حاضر جزو مواردی به شمار آیند که کنش و واکنشهای لحظهای و بلند مدت هر انسانی را رقم میزند. بنابراین تاثیرات شکل گرفته از جهان انسانها را میتوان همان تعریف عمل در مقابل عکسالعمل و یا بالعکس قلمداد کرد.
فرید قادرپناه در هنر تئاتر سعی دارد که به جهان انسانها و باورهای آنها به اندازهای نزدیک شود که بتواند تاثیری از آنها گرفته و درام جهان متن خود را با الگویی از جهان معاصر پیش بگیرد. بنابراین شخصیتهایی که این نویسنده برای ارائه به مخاطب در نظر میگیرد نمونه ما به ازایی از افراد جامعه امروز هستند که فضایی بین واقعیت و خیال را روزانه تجربه میکنند. نمایشهای «شاید ما...»، «سرما در مثبت سی درجه»، «چند دقیقه بدون بارون»، «آوریل 1912»، «پناهکاه» و «بوی گند دهن خانم مارکز» جزو آثاری هستند که قادرپناه در مقام نویسنده و کارگردان آنها را تولید کرده و نمایشهای «شبی بیرون از خانه» و «بازگشت به خانه» نوشته هارولد پینتر را بعنوان کارگردان روی صحنه نمایش داده است. حال به بهانه اجرای نمایش «بوی گند دهن خانم مارکز» در تماشاخانه سپند ساعت 19:30 که تا اواخر آبانماه ادامه دارد با وی گفتوگویی را انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
ثمرات آنکه یک نویسنده در نمایشنامه خود درام را با تمام جزئیات را مدنظر میگیرد چیست؟ آیا این تاکید و توجه میتواند سبب شود که درک بهتری برای مخاطب پیش آید؟
پاسخ برای این پرسش مقداری طولانی است، زیرا باید موارد بسیاری مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند. اما در نگاه کلی میتوان اشاره که در ابتدا نگارش آن اثر چه درامی با خود به همراه دارد و آن درام چه جزئیاتی را طلب میکند. حال با این توضیح که برای نگارش یک قصه عاشقانه احتیاج به جزئیات نیست، اما برای نگارش یک قصه جنایی نیاز به جزئیات بسیار زیادی است، لذا این تصمیمها بستگی به نوع اثر دارد. حال اگر تنها برای جهان متن نمایش «بوی گند دهن خانم مارکز» بخواهم توضیح بدهم باید بگویم به طورحتم این گونه از نوشته که زنجیرهای به یکدیگر وابسته هستند نیاز دارد که جزئیات به طور کامل وجود داشته باشد تا درام شکل بگیرد و تا بتواند شروع بهتری را برای مخاطب فراهم آورد.
دلیل آنکه برخی از نویسندگان از پیچیدگیهای محتوایی و مفهومی جهت خلق نمایشنامه خود استفاده میکنند چیست؟ آیا لازمه پیش آوردن شرایط دراماتیک و فضاسازیها درباره این تصمیم دخالت دارد و یا خواستگاه نویسنده برای متمایز نشان دادن اثرش وجود این موضوع را طلب میکند؟
انتخاب نوع درام این موضوع را تا اندازه زیادی مشخص میکند که آیا نویسنده قصد دارد اثر را با پیچیدگیهای محتوایی تولید کند یا خیر. لذا اگر درام و یا قصهای ساختارش به گونهای باشد که احتیاج به پیچیدگی نداشته باشد، اما در مقابل نویسنده از پیچیدگیهایی محتوایی، مفهومی استفاده کرده و در ادامه گرههای اثر را به آنها اضافه کند به طورحتم با مسائلی چون زیادهگویی، شکست و دور باطل زدن روبرو خواهد شد. حال قصههایی که نیازمند پیچیدگی محتوایی جهت به تفکر دعوت کردن مخاطب دارند باید به گونهای ارائه شوند که چالشهایی را در جهان اثر فراهم آورند.
هنر تئاتر باتوجه به داشتهها و دادههایی که در آن تعریف شده است ارتباط مستقیمی با مخاطب دارد که میتواند شدت تاثیرگذاری را در مواجه با اثر تعیین کند. آیا در زمان اکنون این موضوع مدنظر نویسندگان و کارگردانهای تئاتر قرار میگیرد؟
متاسفانه در زمان اکنون اتفاقی که رخ میدهد آن است که نویسندهها و کارگردانها یا آنکه اثری که تولید میکنند را ساده در نظر گرفته و موضوع معمولی را مدنظر قرار داده و آن را تولید میکنند و یا در مقابل عده دیگر یک موضوع ساده را تا اندازهای پیچیده میکنند که از اصل محتوا دور شده و در نهایت منظوری متوجه مخاطب نخواهد شد، حتی اگر تصمیمی به نبودن محتوا نیز باشد. اما نکته مهم این است که به طورحتم نویسندهها و کارگردانها برای رسیدن به نقطه قابل اتکا باید در ابتدا مخاطب را بشناسند و آگاه باشند که چگونه میتوانند رضایت او را در مواجه شدن با اثر جلب نماید.
جهان متن نمایش «بوی گند دهن خانم مارکز» توجه و تاکید زیادی بر محتوا و البته جزئیات دارد تا بتواند از این طریق ارتباط بهتری را با مخاطب برقرار کند. شما برای نگارش نمایشنامه این اثر چه نکاتی را در زمینه دراماتیک آن مدنظر قرار دادهاید؟
به طور حتم نمایشی که روی صحنه به اجرا در آوردهایم نمایشی معما گونه است که در فضای تقریبا ابزورد شکل گرفته است. حال برای در اختیار داشتن اِلمانهای اثر احتیاج بود که چندین گره را در جهان متن به شکل جزئیات لحاظ کرده و با بخش کردن هر جز در اثر پیش بروم تا بتوانم مخاطب را همراه نموده و در هر لحظه نکته جدیدی را به جهان اثر و ذهن او اضافه کرده و تا اندازهای غافلگیرش کنم. لذا در ادامه باید اشاره داشته باشم نکتهای که درباره این نمایشنامه وجود دارد آن است که تقریبا هیچ دیالوگ، صحنه و کلمهای بیارتباط با ساختار جهان متن و اثر نیست. بنابراین هر آنچه در اثر بیان میشود در زمانی به آن پرداخته خواهد شد و یا در رابطه با آن موضوع صحبت میشود.
نریشنهای موجود در اثر را میتوان بعنوان یکی از همراهان دائمی شخصیتها قلمداد کرد که تا اندازهای اتفاقها و موقعیتها را بازگو میکند تا اهمیت کاربردی جزئیات بیشتر قابل درک شود و از سوی دیگر هر شخصیت بتواند ضرورت حضور در صحنه را بهتر نمایان کند. آیا این تصمیم تنها جنبه دراماتیک دارد؟
نریشنهای طراحی شده در این نمایش به دلیل آن است که بتوانم از این طریق در مقاطع مختلف گذر و جابجایی زمان را تعریف بدهم. با این توضیح که در جهان اثر دادههایی از گذشته را نشان میدهیم که نیازمند آن هستیم که با پیش آوردن نریشنها برای مخاطب فضاسازی کرده و تقریبا تمام نریشنهای به گرفته شده در این اثر قطعههایی هستند از یک پازلی که در گذشته اتفاق افتاده است. لذا در این مجال سعی خواهیم کرد که مخاطب را در موقعیت موردنظر به صورت ناآگاهانه قرار بدهیم.
جهان متن باتوجه به محتوا و تاثیرش در ارتباط گرفتن شخصیتها با یکدیگر باعث شده تا موقعیتهای به کار گرفته شده در این اثر تاثیر مستقیمی بر روند رو به رشد اتفاقها و اوج و فرودهای روایت داشته باشد. شکل دادن این نظم با چه شاخصهایی پدید آمدهاند؟ علت این مزیت بیشتر تحت تاثیر سوژه اثر است یا پرداخت درست؟
در نگارش متن این نمایشنامه برخلاف آثار گذشته و نمایشهایی که از این گروه روی صحنه دیده شده است تلاش کردهایم که از قهرمان محور بودن شخصیت یا شخصیتها دوری کنیم. لذا داستان این نمایش برای هر پنج عضو خانواده به موازات یکدیگر پیش میرود و در این راستا به اجبار برای آنکه پنج شخصیت به صورت درست در روایت و روبرو شدنها هدایت شوند دستورالعملی جهت بررسی نقاط تلاقی، رفتارها و... در نظر گرفته شد. زیرا کار بسیار مشکلی بود که بتوانم در روایت پنج شخصیت را با جزئیات متفاوت و اختصاصی نشان داده و هر کدام را در جای درست مورد استفاده قرار بدهم تا خط سیری مناسب و قابل توجه شکل بگیرد.
موقعیت مکانی اثر در ساختاری واقعگرایانه طراحی شده است که شخصیتها در جایگاه یک خانواده با مسائل و رخدادهای روبرو میشوند که از جهانی غیرواقعی نشات میگیرد. دلیل این ادغام ساختاری بنابر چه تحلیل و تمهیدی صورت گرفته است؟ آیا این تصمیم از سوی شما که مرزی بین واقعی و غیرواقعی بودن را شرح میدهد صرفا جهت همراه ساختن مخاطب با اثر تلقی میشود و یا نگاهتان بیشتر به دراماتیزه بودن محتوا است؟
تمام تلاشمان در این مدت که آثار نمایشی تولید کردهایم آن بوده است اثری که ارائه میدهیم مرزی بین واقعگرایی و خیال داشته باشد. البته باید این نکته را یادآور شوم که رسیدن به این مرز و ارائه آن در اثری نمایشی کار مشکلی است و نمیتوانم بگویم این تصمیم را به شکل کامل انجام دادهایم، اما تلاش کردهام که این اتفاق را تا اندازهای نشان بدهم. حال این رویه مرز بسیار خطرناکی از نظر نمایشی دارد که به گونهای روایت پیش برود که مخاطب با خود فکر کند آیا در فضای واقعگرا قرار گرفته است یا تصورش از آنچه میبیند بیانگر این موضوع باشد که قصهای را در خیال تماشا میکند. بنابراین در بحث طراحیهای نور، موسیقی، لباس، صحنه و حتی نوع دیالوگ گفتن از سوی شخصیتها و شکل نگارش جهان متن این اثر و البته میزانسنها کوشیدهام یک مرز باریکی را مورد توجه قرار داده و رعایت کنم تا اهمیت انتقال محتوا به مخاطب رخ بدهد.
جهان اثر در روایت خود آشفتگیها و بینظمیها عمدی شخصیتها را در ازای گذشتهای که تجربه کردهاند عیان میکند تا گویای آن باشد که هر شخصیت بنابر چه دلیل یا دلایلی با سایرین موافقت یا مخالفت میکند. آیا این طراحی نیز بیشتر جنبه نمایشی دارد یا دراماتیک برای رسیدن به هدف اثر؟
باید اشاره داشته باشم این سبک از بینظمی و آشفتگی که در جهان اثر وجود دارد چه برای شخصیتها و چه دنیایی که بعنوان نمایش آن را به مخاطب ارائه میدهیم به طور حتم تعمدی بوده است. لذا نمیتوانم این موضوع را تمایز بدهم که آیا تنها این تعریف برای ترغیب مخاطب از طریق جنبههای بصری زیبا بوده که این آشفتگی را نمایان ساختهام و یا آنکه این تصمیم تنها به جهت پیچیدگیهای محتوایی رخ داده است. در واقع نکتهای که سلیقه شخصیام میدانم آن نظمی است که در این بینظمی وجود دارد تا جذابیتهایی را شکل بدهد تا مخاطب آگاه شود که نظمی ساختاری در اثر رعایت میشود.
پیوستگی مفهومی دیالوگها در هر صحنه گویای آن است که محتوا و جزئیات موردنظر در طراحیهای ارتباط مستقیمی با برونریزی شخصیتها دارد. آیا علت این موضوع را میتوان به فضای اثر که بین لحظات عاشقانه و تلخ همچون ساختار واقعی و غیرواقعی جهت درک بهتر مخاطب نسبت دارد؟
پیوستگی مفهومی دیالوگها باتوجه به صحنههای پیش از آن طراحی شده است و صحنهها به گونهای نظم پیدا کرده که این پیوستگی وجود دارد و بنابر نیاز به تدریج پیش رفته و برونریزی خود را در صحنه مورد نظر هر شخصیت عیان میکند. حال این عملکرد نشان دهنده آن است که در لحظات عاشقانه و تلخ چه اتفاقهایی در جهان اثر رخ داده است. لذا قصدم از این تصمیم آن بوده فضای نمایش به شکلی پیش برود که قابل حدس نباشد و در لحظه حتی اگر انتظار صحنهای دراماتیک و یا عاشقانه وجود دارد به نحوی صحنه در مقابل متفاوت جلوه کرده و مخاطب غافلگیر شود.
اعتراف به اعمال و رفتار از سوی شخصیتها میتواند تاکیدی بر آشفته بودن جهان اثر و شخصیتها داشته باشد تا از این طریق موقعیتها معنای مختص به خود را جهت ارائه تحلیل درست و کاربردی نمایان کنند. درست است؟
عملی که سعی کردهام در این اثر انجام بدهم آن است که مولفه اعتراف را بعنوان آخرین داشته شخصیتها برای بقا قرار بدهم تا آنها برای ماندن لب به اعتراف بگشایند. از سوی دیگر کوشیدهام مخاطب شخصیت را در این اثر درک کند و زمانی که از سالن خارج میشود به اعترافاتی که شخصیتها اذعان کردهاند فکر کند و خودش را جای شخصیت مورنظر قرار داده و تشخیص بدهد آیا اعتراف میتواند خوب باشد یا خیر.
دلیل انتخاب نام نمایشنامه برگرفته از چه دلیل و دیدگاهی است؟ علت آنکه در نمایش حضور خانم مارکز احساس نمیشود چیست؟ آیا او را میتوان بعنوان شاهد غایب که خانواده پترسون را زیرنظر گرفته قلمداد کرد؟
هدف از اسم انتخاب شده برای نمایش «بوی گند دهن خانم مارکز» از نظر جسمی نیست، بلکه بوی گند حرفی است که خانم مارکز در انتهای اثر میزند که واقعیت اصلی را از دهان او میشنویم که به شخصیت زنی اشاره میکند که «تو دختر پترسون» نیستی. حال تمام ماجرای این نمایش حول آن میگردد که چه کسی فرزند پترسون نیست از دهن خانم مارکز ادعا میشود. لذا در این راستا ظرافتهای نمایشی نیز در اثر اضافه کردهایم که مخاطب در انتظار خانم مارکز باشد و یا حدس بزند چرا خانم مارکز این حرف را میزند. حال از سوی دیگر میتوان برداشت کرد که از زاویه بیرونی خانم مارکز برطرفکننده تمام مشکلات است.
در طراحی میزانسنها تا چه اندازه موقعیتهای نمایشی را برای هدایت شخصیتها موردتوجه قرار دادهاید؟ کاربرد محتوای جهان متن و شخصیتپردازیها چه نقشی در این هدایت دارد؟
در این اثر بر خلاف آثار گذشته که تولید کردهام فرم را به صورت قالب از اثر جدا کردهام و در مقابل رفتار، دیالوگها و نوع کنش به نوعی میزانسنها را هدایت میکند. در کل جو اثر فضایی است که مشخص نمیکند مخاطب با چه میزانسنی در صحنه بعد مواجه خواهد شد.
گفتوگو از کیارش وفایی