در حال بارگذاری ...
محسن احتشامی در گفت‌وگو با ایران‌تئاتر عنوان کرد

فراگیری یک ژانر در تئاتر نشان دهنده اهمیت آن در اجتماع است

ایران‌تئاتر: نمایش ورودی ۸۹ یک اثر اجتماعی درباره زندگی پنج نفر از دانشجویان ورودی سال ۸۹ یکی از دانشکده‌های تئاتری است که مدام بر سر عشق ورزیدن به یکدیگر، با هم در تنش و چالش هستند. نمایش ساختار سینمایی و ریتمی پر شتاب دارد. محسن احتشامی تلاش می کند تا با روایتی غیر خطی در فضایی که مرز میان واقعیت و تخیل مشخص نیست با مخاطبش ارتباط برقرار کند.

از کارهاى اخیر محسن احتشامی می توان به گیم تئاتر غیرمنتظره١، غیرمنتظره ٢، ریش آبى و سمفونى گاو اشاره کرد. نمایش ورودی 89 به نویسندگی و کارگردانی محسن احتشامی و تهیه کنندگی امیر نعمانی مهر و آبان ماه در عمارت نوفل لوشاتو روی صحنه می رود. در خلاصه نمایش آمده است: داستان پنج نفر دانشجو است که از زمان دانشجویی روابط دوستانه، عاشقانه و پیچیده ای بین آنها شکل می‌گیرد و در نهایت با ناپدید شدن یکی از آنها به مدت چهار سال معمای داستان آغاز می شود و با برگشت آن شخص قصه آغاز می‌شود. میلاد احتشامی، صیاد آیینه وند، فرانک جلیلی، سمن قناد، ومحمد نوحیان از بازیگران این نمایش هستندمجری طرح: ماهرخ سلیمانی پور، مشاور رسانه ای: احمد طهرانی فرد، دستیار کارگردان: امیرپوریا مسعودنیا، منشی صحنه: یاسمن مومنی، طراح لباس: مارال سوری، گریم: مانوشا کاکی، مدیر روابط عمومی: مهسا سلیمانی پور، آهنگساز: مهدی جوان بخت، رهام شناسا و طراح گرافیک: صادق زرجویان از سایر عوامل این نمایش هستند. با محسن احتشامی درباره اجرای اثرش گفت‌و‌گویی انجام داده ایم.

 

با توجه به ساختار سینمایی اجرایتان چقدر در اجرای نمایش ورودی 89 تحت تاثیر سینمای اجتماعی که از ابتدای دهه نود به وجود آمده است بودید؟

زیاد قبول ندارم که تحت تاثیر سینمای اجتماعی دهه نود، نمایش ورودی 89 را روی صحنه آوردم. اصولا دغدغه های اجتماعی پر رنگی دارم و تمام نمایش هایی که در سال های اخیر روی صحنه برده‌ام رویکرد اجتماعی دارد و تمرکزم روی طرح مشکلات اجتماعی و انعکاسش است. البته موقعی که تم و ژانری در سینما و تئاتر فراگیر می شود نشان دهنده اهمیت ژانر مربوطه است. در نمایش ورودی 89 تلاش کردم بنیادین و زیر ساختی تر به مسائل اجتماعی بپردازم.

 

این زیر ساخت هایی که نام بردید دارای چه تعاریفی هستند؟

زیر ساختی به این معنا که به روابط بین آدم‌های معمولی پرداخته ام. اعتقاد دارم اگر آسیب و مشکلی در جامعه وجود دارد بخش عمده اش به ارتباط بین آدم ها مرتبط است و وقتی این ارتباط‌ها بر پایه دروغ بنا نهاده می شود مشکلات عدیده ای به وجود می آید. بارها دیده شده که معرفت و صداقت از رابطه ها کات می خورد و طبیعی است چالش ها خودشان را نشان می دهند. در ورودی 89 رویکردم به طرح همین چالش ها اختصاص دارد.

 

شخصیت های نمایش شما دانشجو و جزء اقشار فرهیخته جامعه هستند و آیا مشکلاتشان با آدم های عادی تفاوتی ندارد؟

منظورم از آدم عادی، آدم هایی نیستند که صاحب منصب و مقام هستند. به واسطه رشد فضای دانشگاهی در دو سه دهه اخیر در ایران قشر مهمی از جوان ها دانشجو هستند و بنابراین داشتن تحصیلات دانشگاهی لزوما آدمی را خاص نمی کند و قشر مهمی از جامعه دارای تحصیلات عالیه هستند.

 

چقدر از فضای داستان نمایش نشات گرفته از تجربیات شما در دوران تحصیل در دانشگاه است؟

موضوع و تم اصلی قصه نمایش ربطی به تجربیات شخصیم در زندگی ندارد و قصه ای بود که به واسطه جذابیتش توجهم نسبت به آن جلب شد. نکته مهم این است که من هم زمانی دانشجو بودم و این روابط بین دانشجویان را می شناختم و اغلب مخاطبانی که فضای دانشگاهی را تجربه کرده اند و به دیدن نمایش آمده‌اند به این نکته اذعان داشتند که فضا و نوع روابط درون نمایش چقدر ملموس، درست و قابل باور بود و انگاری برشی از تجربیات شخصی خودشان را در آن دوران در صحنه نمایش دیدند. به هر حال قصه نمایشم کاملا تخیلی و در ذهنم پرورانده شده بود و تجربیاتم در دانشگاه کمک کرد تا بتوانم شخصیت‌ها را درست و مناسب رنگ آمیزی کنم.

 

در نمایش ورودی 89 تاکید بر دروغگویی است. آیا دلیل رشد دروغگویی در جامعه به این دلیل است که داشتن صداقت باعث عدم پیشرفت در روابط انسانی و کاری می شود؟

سوال کلی را مطرح کردید و رشد دروغگویی در جامعه با خیلی از مسائل مرتبط است. در کلیت دلیل اصلی از بین رفتن صداقت و راستگویی این است که ما منفعت طلب شده ایم و برای رسیدن به منافع خودمان حاضریم خیلی از ارزش ها را از بین ببریم و در این فرآیند رفاقت، پاکدامنی و روابط دچار خدشه می شوند و بارها خودمان چنین مسائلی را لمس کرده ایم و اعمال و رفتاری از دوستان و نزدیکانمان دیده ایم که اصلا انتظارش را نداشته ایم. منفعت طلبی حس نوع دوستی و حس کمک رسانی را هم کم رنگ کرده است.

 

تم دروغگویی در آثار سینمایی با فیلم های اصغر فرهادی از اواخر دهه هشتاد در سینما و در تئاتر هم به خصوص در یکی دو سال اخیر با اقتباس از نمایش های فلوریان زلر بسیار فراگیر شده است و مخاطبان هم از این نوع آثار استقبال خوبی می کنند. چقدر استقبال و توجه مخاطب باعث شد از این تم به عنوان پایه اصلی داستان نمایش ورودی 89 مورد استفاده قرار بدهید؟

استفاده از این تم ربطی به استقبال مخاطب از آن ندارد. نگارش ابتدایی متن ورودی 89 در سال 1390 شکل گرفت و البته عنوان نمایش چیز دیگری بود و بنا به دلائلی شرایط روی صحنه بردن نمایش فراهم نشد. بعد از چند بار بازنویسی و پخته تر شدن متن آن را روی صحنه بردم.

 

به طور روال چنین نوع داستان هایی که جنبه رئالیستی دارند در بستر خطی روایت می شوند؛ اما شما به سراغ روایت غیر خطی رفتید. دلیل این رویکردتان چه بود؟

برایم جذابیت داشت از تکنیک های جدید و فرمت متفاوت استفاده کنم و در ضمن علاقه خاصی به ایجاد تعلیق در پیرنگ داستانی نمایش‌هایم دارم و با این شیوه ذهن مخاطب با نمایش درگیر می شود و به کشف و شهود می رسد. آماده کردن لقمه حاضر و آماده برای مخاطب نه برای من و نه برای مخاطب فرهیخته تئاتر اصلا جذابیتی ندارد. موقعی که مخاطب در حین دیدن اثر به فکر وا داشته می شود این برای من عین موفقیت است و او در ذهنش مدام اجزا نمایش را کند و کاو کند بسیار مطلوب خواهد بود و در این فرآیند رشته ارتباطیش با جهان نمایش تا به انتهای دیدن آن حفظ می شود.

 

برای جذابیت بیشتر در بحث نوشتن متن تلاش کردید که اطلاعات مخاطب از اطلاعات شخصیت‌های نمایش کمتر باشد. این شیوه جدا از جذابیت هایش چه ویژگی های دیگری دارد؟

به دنبال کشف پازل نوع روابط بین شخصیت های نمایشم توسط مخاطب بودم. اینکه در گذشته بین آنها چه گذشته و در حال چه وضعیتی دارند. برای درک بهتر این مسائل از سوی تماشاگر کدهایی هم ارائه کردم و یک جاهایی از گذشته و یک جایی از آینده را در این پازل قرار دادم و در نهایت مخاطب است که با درکش پازل نمایش را کامل می کند. ما آدم ها موقعی که کشف می کنیم برایمان لذت بخش تر است تا اینکه چیزی را صاف و ساده و بدون زحمت به آن برسیم و با استدلال است که این مسائل کنار هم چیده می شود و ذهن مخاطب هم پذیرایی چنین شرایطی است.

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی




نظرات کاربران