در حال بارگذاری ...
پیشنهادهای هفته 19

آشپزخانه، جنگنامه غلامان و زندانی خیابان نواب

ایران تئاتر، رضا آشفته: این هفته نمایش هایی را در نظر گرفته ایم که از وجه طنز بارزی برخوردارند اما سه دیدگاه متفاوت را در رویارویی با موقعیت های طنز و کمدی لحاظ کرده اند.

 اولی، آشپزخانه کار محمدحسن معجونی و نوشته آرنولد وسکر انگلیسی، دومی جنگنامه غلامان کار محسن حسینی و نوشته بهرام بیضایی که کاملا فرم ایرانی بسیار در خور تاملی را در پیش گرفته است و سومی نیز زندانی خیابان نواب کار هوشمند هنرکار که برگرفته از نمایشنامه زندانی خیابان دوم نوشته نیل سایمون است اما جالب تر اینکه هر یک از این نمایش ها، در ارائه چهارچوب های طنز و کمدی آمیخته با تراژدی موفق عمل کرده اند و دیدن این نمایش ها، نه تنها خالی از لطف نیست که درنگ تازه ای از مسائل عمده بشری را پیش روی مخاطبانش خواهد گذاشت.

 

آشپزخانه

اگر به انتقادات اجتماعی در وضعیت های طنز و کمدی تمایل دارید و اگر دلتان لک زده برای دیدن یک نمایش پر از شلوغی و انرژی های دربرگیرنده فضاهای دمخور انسانی حتما یکی از سه اجرای محمدحسن معجونی را در تالار مولوی ببینید. او به نوبت از شیراز، رشت و تهران سه گروه از هنرجویانش را در تلفیق با گروه حرفه ای لیو به صحنه می آورد که احتمالا اجرای گروه شیراز پایان یافته است.

آشپزخانه نمونه‌ای است از یک جامعه برهم‌ریخته و ناعادل. کارگران فقط باید کار کنند و سربه‌زیر باشند و در آن مهر و عطوفتی هم انگار نباید باشد و اگر هم باشد، شکل پیش‌پاافتاده و تقلیل‌یافته‌تر آن باید در دسترس باشد. این همان ضد منطقی است که حال انسان را خراب می‌کند؛ چون به تعبیر درست‌تر انسان عادل و آزاد است و این فطرت و میل درونی انسان است و اگر جز این باشد، علیه او حتما آشوبی نیز خواهد بود که دوباره آزادی و عدالت،‌ محور اصلی روابط آدم‌ها در هر جامعه‌ای باشد.
اینان هر روز می‌آیند که فقط کار کنند بنابر همان تعریفی که کارفرما روا داشته است؛ اما روزشان پرآشوب است؛ چون از درون ارضا نمی‌شوند و به تعبیر بهتر، انسان فقط ماده نیست که بنابر نیازهای مادی بتواند زیست خود را بگستراند؛ بلکه انسان ابعاد دیگری هم دارد و در آن نیازهای عاطفی و روانی نیز باید لحاظ شده باشد و این همان حلقه مفقوده‌ای است که آرنولد وسکر در آشپزخانه به آن می‌پردازد؛ اما مسیری خطی است که داده‌پردازی‌ها سوار بر پیرنگ پرچالشی است که در آن قهرمان یک آشپز به نام پیتر (با بازی مازیار سیدی) است و ضدقهرمان صاحب رستوران (محمدحسن معجونی) است و هر دو اینها به قاعده درستی برگزیده شده‌اند که هریک بنابر جنس بازی و نوع فیزیک بدنی بتواند بیانگر چالش اصلی درام باشد و این هم نکته بارزی است که اجرای معجونی را در مسیر درست چالش‌ها برای بیان اندیشه متن قرار می‌دهد؛ ضمن آنکه آن خط مشی متن وسکر هم بار سیاسی‌اش کم‌رنگ‌تر و از آن سو بار معنایی‌اش مترادف با اصول روان‌شناسانه (روان‌شناسی اجتماعی) خواهد شد. در این چالش درنگی درست اتفاق می‌افتد که بدانیم این راه هموار نخواهد شد؛ مگر تجدیدنظر اساسی صورت گیرد و کارفرما علاوه بر جبران نیازهای مادی به دنبال احترام و ارزش‌قائل‌شدن کارگران و کارکنانش باشد.
اینها عصبی‌اند؛ یعنی یک جریان عصبی تندوتیز و فراتر از اینها، بسیار ویرانگر بر فضا حاکم است. دلیلش چه می‌تواند باشد؛ مگر نه اینکه به کارگر باید کار داد و به ازای آن دستمزد خوب گرفت؟! اینها پرسش‌های اساسی ضد جهان سرمایه‌داری است و همیشه سوسیالیست‌ها درباره‌اش موضع‌گیری کرده‌اند و همیشه هم در این بگیروببندها، جهان سرمایه کار خودش را کرده و آن‌طور که باید و شاید حق و حقوق زیردست‌ها را رعایت نکرده و در این فرادستی سرمایه‌داران عدالت ناکام مانده است؛ چون انسان زورمند اهل نابرابری‌هاست و برای همین همیشه شیب تندی هست که اختلاف طبقاتی را در جوامع مختلف جیغ می‌زند؛ اما فراتر از اینها را در آشپزخانه داریم می‌بینیم. به‌هرتقدیر با همه زحمت‌ها اینها دارند زندگی می‌کنند و دستمزدشان نیز خیلی بد نیست! اما اینها احترام نمی‌بینند و برایشان ارزشی قائل نمی‌شوند.
انگار حیوانی هستند که به ازای کارشان باید بخورند و استراحت کنند که جان دوباره‌ای بیابند برای چپاول‌شدن. این احترام فراتر از بنیان‌های مادی دلالتی آشکار بر روح و وجدان درونی آدم‌ها می‌کند که ازبین‌رفتنش، ریشه همه اغتشاشات است. وسکر ایرلندی در انگلستان یک قربانی است. او خود را یک استعمارشده می‌پندارد و البته در اجرای معجونی از این وجوه متنش چشم‌پوشی شده است که بتوان به همان اختلافات درونی که در یک فضای مشترک متجلی می‌شود، بپردازد. در اینجا این آدم‌ها فقط باید کار کنند و البته این کارکردن‌ها نمی‌تواند مسیر انسانی را بر آنها بگشاید. اینها فقط مثل الاغ کار می‌کنند. این همان مسئله‌ای است که دردشان را تشدید می‌کند؛ وگرنه نباید مثل سگ و گربه با هم گلاویز شوند و بگومگوهایشان بسیار زننده و برخورنده باشد.

 

جنگنامه غلامان

«جنگنامه غلامان» بر اساس نمایشنامه ای از بهرام بیضایی و با کارگردانی محسن حسینی است که از روز  پنجشنبه 18 مهر ماه ساعت  18 به مدت زمان 80 دقیقه در تالار قشقایی اجرای خود را آغاز کرد. در این نمایش الهه مونسی، لی لی جنیدی، مرجان صادقی، فاطمه صارمی، مریم آشوری و شقایق سرمدختی به عنوان بازیگر حضور دارند. جنگنامه ی غلامان از طریق بهره گیری از ظرفیت های نمایش ایرانی همچون تخته حوضی نگاهی ضد جنگ را انعکاس می دهد.

حسینی مدت‌ها به دنبال اثری از بهرام بیضایی بوده و به اعتقادش نمایشنامه «جنگنامه‌ غلامان» یکی از جذاب‌ترین نمایشنامه‌ها این نویسنده چیره دست ایرانی است. این نمایشنامه از لحاظ بار زبانی و نمایشی و ادای احترام به نمایش‌های تخت حوضی از آثاری شاخص به شمار می‌رود. در این نمایش طنز هم شنیده می‌شود و سوژه‌ای است که همیشه وجود دارد، زیرا از جنگ صحبت می‌کند و جنگ نیز همواره در جهان وجود دارد.

الهه مونسی پنجمین بار است که در آثار حسینی بازی کرده و این بار در جنگنامه غلامان دارد نقش الماس را بازی می‌کند، فاطمه صارمی نیز از دیگر بازیگران نمایش، چهارمین کارش در گروه محسن حسینی است و در نمایش «جنگنامه‌ غلامان» نقش مبارک را دارد. مرجان صادقی و لیلی جنیدی نیز در کار قبلی حسینی حضور داشتند و شقایق سرسختی و مریم آشوری در این کار به او پیوسته اند. نمایش «جنگنامه‌ غلامان» تمرین بسیار طولانی داشت و آنها دو اجرا در جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی داشند و جمعا صد و ده روز و هر روز پنج ساعت برای این اجرا تمرین کرده اند.

در نمایش «جنگنامه‌ غلامان» نقالی، رجز خوانی و تعزیه و تخت حوضی وجود دارد و در حال حاضر شیوه‌های نمایشی ما در حال انقراض است، زیرا شاهد ورود تئاتر غرب و نمایشنامه نویسی سخیف و کمدی از نویسندگان ضعیف اروپایی هستیم. از نظر محسن حسینی، تئاتر برای همه است و نمی‌توان گفت این تئاتر برای قشر خاصی است، ولی زبان بیضایی زبانی خاص نسبت به ادبیات نمایشی معاصر است. این کارگردان مخالف تئاتر کمدی نیست، ولی از نظر او؛ اینکه امروزه همه چیز را بر اساس کمدی بیان کنید تا تماشاگر بخندد و هدف فقط همین باشد تا کار به فروش برسد، خوب نیست.

مضحکه‌ «جنگنامه غلامان» یک مجلس درباره سه سیاه با نام‌های «الماس»، «مبارک» و «یاقوت» است که به خدمت اربابان خود و یا با به روایت نویسنده پهلوانان پوشالی به نام «ببرازخان»، «شیرباش خان» و یا «اژدرخان» در آمده تا از سطل‌های آب آن‌ها در نبودشان، نگهداری کنند، زیرا پهلوانان مدام با دشمنان خیالی خود در جنگ، نبرد و هراسند.

سیاهان این نمایش هم به گونه‌ای اودیسه سفر خود را همانا در فانتزی، خیال و خواب و رویاهایشان و حتی کابوس‌های خود همچنان تلخک وار و به عبارتی به روایت تیتر نمایش مضحکه‌ آغاز کرده و در کشاکشی دراماتیک و تعلیقی غافلگیر کننده دو سیاه از این سه نمایش یعنی «مبارک» و «یاقوت» به شکل واقعی‌تر خود و به عبارتی «ترگل» و «معروف» درآمده که خود داستانی از عاشقانگی‌ها و پیروزی سرانجام عشق بر همه چیز‌های دیگر را حکایت و روایت دارد. در این فضای نمایشی است که سیاهِ واقعی نمایش یعنی «الماس» همچنان سیاه باقی می‌ماند.

در این کارزار، شوریدگی و شیدایی این نمایشگران و یا همانا مقلدین سیاهان. پهلوانان با انرژی سرشار دیونیزوسی خود در سکوی این نمایش خاص، بار دیگر ادای احترام تمام قد خود را به هنر سترگ نمایش در ایران، تعزیه و تخت حوضی را در رویارویی با روح و جوهره اثر نمایشی و به عبارتی آپولونی صحنه نمایش اعلام کرده و تماشاگران را یک بار دیگر به این ضیافت شور، شیفتگی و شیدایی مضحکه «جنگنامه غلامان» تقلید در یک مجلس دعوت می‌کند.

 

زندانی خیابان نواب

اگر به کمدی های نیل سایمون علاقه دارید و دلتان می خواهد کمی بخندید و بیشتر لبند بزنید به دیدن نمایش زندانی خیابان نواب بروید؛ به خصوص اگر در مناطق شمالی تهران ساکن هستید این فرصت را از دست ندهید که این نمایش در خانه موزۀ استاد انتظامی واقع در قیطریه دارد اجرا می شود.

ناصر و ثریا با بازی مهدی وثوقی و آزیتا نوری‌وفا، زوجی‌اند از ساکنان خیابان نواب. زوجی که انوش، برادرِ ناصر با بازی هوشمند هنرکار به دراماتیک شدن داستانشان کمک می‌کند. 

ناصر، ثریا، انوش، خانه خیابان نواب، بحرانی شدن زندگی آدم‌ها با بیکار شدنشان، قرار گرفتن در آستانه فروپاشی روانی، عشق، تلاش برای سرپاشدن به خاطر آن که دوستش دارید، اضافه شدن لحظاتی کمیک برای تحمل تلخی‌ها، کورسوی امید... این‌ها همه عناصر متنی‌اند نوشته هوشمند هنرکار به نام «زندانی خیابان نواب» که اقتباسی است آزاد از «زندانی خیابان دوم» نوشته نیل سایمون، نمایشنامه‌نویسِ آمریکایی.

«زندانی خیابان دوم» با ترجمه شهرام زرگر، یکی از تلخ ترین کمدی های نیل سایمون آمریکایی است چون به یکی از بحرانی ترین وضعیت های انسانی می پردازد که در آن اخراج و بیکاری باعث اتفاقاتی در روابط خانوادگی مل و همسرش ادنا ادیسون خواهد شد. خراب بودن کولر در تابستان و سرمای زیر صفر خانه، شلوغی های شبانه دختران دانشجو که هر شب میزبان ورزشکاران مرد هستند و فضولی ها و سروصداهای مرد طبقه بالایی علاوه می شود به جریان اخراج و بیکاری مل که او را عصبانی و بیمار می کند؛ حالا ادنا باید هم از او پرستاری کند و هم برای برطرف شدن مخارج دو جا کار کند.

هوشمند هنرکار برخلاف دیگرانی که بیشتر متوجه وجه کمدی کار بودند و متوجه وجه تراژیک آن نمی شدند؛ موفق به اجرایی سر راست و ساده از یک کمدی تراژدی خانوادگی شده است که در خود مصائب ریشه داری را به دنبال دارد. بازی مهدی وثوقی و آزیتا نوری وفا نیز مزید بر علت می شود که ما را با تمرکز بهتری متوجه این اتفاقات می کنند.

«زندانی خیابان نواب» که براساس نمایشنامه "زندانی خیابان دوم" نیل سایمون و از سوی هوشمند هنرکار بازنویسی شده، از تاریخ نهم آبان ماه برای سومین سال متوالی اجرا خواهد شد. این نمایش نخستین بار در سال 1396 در خانه نمایش و در سال 1397 در تالار شانو روی صحنه رفته بود.

نشانی: خیابان اندرزگو (قیطریه)، شرق به غرب، روبروی بلوار کاوه، خیابان احمدی، پ۲۸

 

 




نظرات کاربران