در حال بارگذاری ...
محمدصادق ملک در گفت‌وگو با ایران‌تئاتر عنوان کرد

دوست دارم روحیه هنر جویی خود را در بازیگری حفظ کنم

ایران‌تئاتر: یک خانواده چهار نفره و یک طبیعت خشن، بی رحم، اما زیبا و فریبنده پر برف کوهستانی شاکله نمایش صدای آهسته برف را شکل می دهند. محمدصادق ملک در نقش ایل آرخا یک کرد ترک تبارِ کوهستان‌نشین تلاش می کند تا با استفاده از بازی فرم و فیزیک این نقش کم دیالوگ را به درستی ایفا کند. او بازیگر با تجربه و گزیده‌کاری است و بیش از دو دهه سابقه حضور در عرصه تئاتر دارد.

محمدصادق ملک فعالیت حرفه‌ای خود را به عنوان بازیگر تئاتر، از سال ۷۳ آغاز کرده و تاکنون در نمایش‌های بی‌شماری با کارگردان‌های متعددی اعم از پیشکسوت و تازه‌کار تجربه همکاری داشته است؛ بهرام بیضایی، علی عابدی، شهره سلطانی، سمانه زندی‌نژاد، هادی حجازی‌فر و جابر رمضانی از جمله این کارگردان ها هستند. ملک به خاطر بازی در نمایش صدای آهسته برف برنده جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره ورشو لهستان شده است. صدای آهسته برف علاوه بر ایران اجراهایی در کشورهای ایتالیا، لهستان و مالزی داشته است. نمایش صدای آهسته برف محصول گروه تئاتر سوراخ تو دیواراست. این نمایش که مهر و آبان ۱۳۹۳ در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته بود؛ حالا پس از پنج سال در تئاتر مستقل تهران به صحنه می‌رود. در خلاصه داستان این اثرآمده: کلبه‌ای در کوهستان؛ برف آنقدر سنگین باریده است که کوچک‌ترین صدایی بهمن را هوار می‌کند. با محمد صادق ملک درباره حضورش در صدای آهسته برف و ایفای نقش ایل آرخا گفت وگویی انجام داده ایم.

 

نمایش صدای آهسته برف در اولین اجرایش در سال 93 بسیار موفق بود؛ آیا بر اساس وجود همین موفقیت در بازتولید جدید نمایش دوباره حضور پیدا کردید؟

موقعی که جابر رمضانی عنوان کرد که قصد مجدد اجرای این نمایش را دارد و نظر من را در این باره جویا شد نظرم موافقم را ابراز کردم. موافق به این دلیل که صدای آهسته برف اجرای بسیار موفقی به لحظ ایده پردازی، طراحی صحنه صدا و لباس و بازی‌ها بود و همه چیز نمایش درست کنار هم چیده شده بود.

 

در سال های اخیر در انواع و اقسام ژانرهای تاریخی و کلاسیک مثل ازدواج آقای می سی سی پی و لیر شاه و یا ژانر فانتزی و رئال مثل لاموزیک و پینوکیا بازی کرده اید. چقدر به تنوع ژانری در حین انتخاب نقش ها پایبند هستید؟

تلاش می کنم اگر شکلی از بازیگری را تجربه کردم و به نتیجه ای هم رسیدم تا جایی که ممکن است دیگر تکرارش نکنم و دوست دارم همچنان روحیه هنر جویی خودم را حفظ کنم و دنبال کارهای جدید بروم. برای من ایفای نقش های متفاوت لذت بخش است. برخی از خصلت‌های بازیگری خدادادی است و چهره من به گونه ای است که با تغییرات ساده ای مثل کوتاه و یا بلند کردن مو ظاهرم تغییرات زیادی پیدا می کند.

 

با توجه به بازی هایی که از شما دیده ام نقش های درونی و آدم های آرام و متفکر را بیشتر بازی کرده اید. چقدر به این مسئله اعتقاد دارید؟  

البته من نقش های متفاوت دیگری بازی کرده ام؛ در نمایش ازدواج آقای می سی سی پی یک نقش پر تحرکی را بازی کردم و زیاد به این دسته بندی ها اعتقادی ندارم.

 

آیا این نقشتان در قیاس با سایر نقش های نمایشی که اشاره کردید برون گرا نبود؟

درباره این بحث برون گرا و درون گرایی باید مفصل تر حرف بزنیم و از حوصله این مصاحبه خارج است. نکته ایی که از بیرون دیده می شود این است که کاراکترهایی که دارای اقتدار درونی هستند و به نوعی اتوریته دارند بیشتر برای بازی به من پیشنهاد می شود و این تعبیر ممکن است به وجود بیاید که شاید نقش هایی که من بازی می کنم درون گرایانه تر هستند. برای من رحجان و برتری خاصی این نوع نقش ها ندارند و نقش های مناسب را قبول می کنم.

 

آیا نمایش صدای آهسته برف را می توانیم نمایشی فضا محور بدانیم و معمولا بازیگران تمایل بیشتری دارند تا در نمایش های شخصیت محور بازی کنند؟

تئاتر را با فضای کارگاهی شناختم و در این فضا هم کار گروهی اهمیت بسیار زیادی دارد و در ادامه موقعی که با تئاتر تجربی و آوانگارد آشنا شدم این نکته را دریافتم که اگر ما به طور جمعی مخاطب را دعوت به یک فضای ویژه نمایشی کنیم موفقیت برزگی به دست آورده ایم؛ بنابراین موقعی که ایده های اجرایی به سمت کارهای فضامحور می رود من از آن استقبال می کنم و یکی از دلائل چنین استقبالی همراه شدن خوب تیم بازیگری نمایش است که به ما اجازه داد تا بتوانیم این فضا را بسازیم و برای اهمیتی ندارد که چقدر در فضای نمایش دیده می شوم. موقعی که نمایش در فضا سازی موفق عمل کند و مخاطب را با خودش درگیر کند نشان می دهد کلیه تیم اجرایی نمایش در کارشان موفق بوده اند.

 

با توجه به تجاربی که در تئاتر دارید؛ آیا بازی در سکوت تکنیک های خاص و ویژه ای دارد؟

مجموعه رفتاری که در قبال ایفای نقش ها ارائه شد این بود که مقداری سکوت را طراحی و بازنمایی کنیم.

 

آیا کار سخت و دشواری نبود؟

خیلی دشوار بود. برخی ها که از بیرون نگاه می کنند تصور می کنند که کار راحتی است. در صورتی که ما سخت‌ترین کارهایی را که در روی صحنه ممکن است اتفاق بیافتد را باید انجام می دادیم. اینکه خوابیدن در روی صحنه وجود داشته باشد و بعد از رسیدن به سکون محض بخوابند و صدای نفس کشیدن آدم ها مهم می شود به این دلیل که تماشاگر صدای نفس را با هر کیفیتی واضح بشنود. در چنین فضایی آن وقت انتخاب یک حرکت بلند شدن از روی نیمکت و نشستن باید بسیار مهندسی شده، طراحی و اجرایی باشد. در این فرآیند نوع رفتار شخصیت‌های نمایش را به شدت خلاصه و مینی مال کردیم و مجبور به انتخاب حرکات به صورت کنترل شده شدیم و نکته مهم این است که این کنترل باید قابل باور هم باشد و کسی که از بیرون نگاه می کند این تصور را داشته باشد که زندگی رئالی را می بیند.

 

چند نمایش با تم مشابه صدای آهسته برف دیدم که بعد از دقیقه بیست اجرا بسیار کند و کشدار و غیر قابل تحمل شد؛ اما نمایش صدای آهسته برف تا آخرین دقایق اجرایش همچنان برای مخاطب جذابیت دارد. راز این جذابیت چیست؟

چند سال قبل که این اثر را اجرا کردیم با نمایش نامه‌ای مفصل و پر دیالوگ مواجه بودیم و اصلا این شکلی نبود. به مرور در تمرینات به این نتیجه رسیدیم که اغلب گفت‌وگوها باید حذف شود و چند شخصیت جانبی هم مورد استفاده قرار نگرفت. این ریتم قابل قبول همانطوری که اشاره کردم در یک فرآیند کاملا گروهی به وجود آمد.

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی




نظرات کاربران