توضیح حسین شاکری مترجم پیام روز جهانی تئاتر درباره ترجمه این پیام
ترجمه پیام با ترجمه رمان و داستان متفاوت است و نمیتوان صناعت ادبی چندانی در چارچوب پیام به کار برد. قبول دارم که بخشی از ترجمه، سلیقهای است همان طور که داود رشیدی به جای عبارت "عجبا"، "شگفتا" را پیشنهاد داد و من پذیرفتم. یا این که من به جای "سرگشتگی" از عبارت "حیرانی" استفاده میکنم و برای آن دلایل علمی نیز دارم.
پیام روز جهانی تئاتر در ایران با ترجمه حسین شاکری منتشر و بارها و بارها در اردیبهشت تئاتر ایران برای اهالی تئاتر کشور خوانده شد.
متن زیر یادداشتی کوتاه از این منتقد و مترجم تئاتر است که در آن به برخی ایرادات عنوان شده از سوی اساتید تاریخ تئاتر نسبت به استفاده از واژه "معدن" پاسخ داده شده است.
"در متن انگلیسی پیام لاپاژ، عبارت (Quarry) کواری قید شده است که در فرهنگ لغات با معانی معدن، معدن سنگ، شکارگاه و گوشت شکار ترجمه شده است. در مرحله اول میتوان این کلمه را به عنوان محل نگهداری شکار فرض کرد. ساده هم هست. به آنچه تحت عنوان تاریخ تئاتر در ایران مطرح است هم میخورد و میتوان برای خوشآیند نقدکنندگان از آن استفاده کرد اما آنچه لاپاژ در این متن از آن صحبت میکند پیدایش تئاتر نیست، او درباره ابزار و تکنولوژی تئاتر حرف میزند. او از انسانی صحبت میکند که برای اجرای نمایش از ابزار دیگری به نام آتش بهره میبرد.
اما این که چرا به جای بحث تاریخ تئاتر که انسان نخستین غارنشین را تصویر میکند از واژه معدن استفاده کردهام چند دلیل داشت. اول آن که لاپاژ فرانسوی در ابتدای پاراگراف از آغاز کره زمین یاد نمیکند. او عبارت "طلوع زمان" را به کار میبرد و من این طلوع را آغاز بشریت و انسان نخستین شکارچی نگرفتم چون وقتی از سایه صحبت میکند عبارت دیوار را به کار میبرد، پس در جایی بسته اتفاق میافتد و عبارت شکارگاه منتفی خواهد بود. از سوی دیگر او از انسانی صحبت میکند که داستان تعریف میکند. پس در زمان او زبان اختراع شده، قصهگویی اختراع شده، آتش اختراع شده. پس آدم او انسان نخستین نیست که انسان عصر سنگ است که از ابزار برای کار استفاده میکند و در زمان استراحت با سایه دستش قصه میگوید.
دوم آن که آنچه در تاریخ تئاتر آمده است از آیینها و بیان درونیات انسان با ابزار بدن حکایت میکند؛ اما در پیام روز جهانی تئاتر از حرکت سخنی به میان نمیآید. مگر آن که بگوییم لاپاژ از تاریخ تئاتر اطلاع نداشته و تئاتر نمیدانسته است.
از سوی دیگر از یک پیام انتظار سادگی نداریم. باید جنبههای تفسیر و تأویل آن را نیز انتظار داشت.
از نگاه علم ترجمه نیز نمیتوان به متن اصلی پیام دست زد. ترجمه پیام با ترجمه رمان و داستان متفاوت است و نمیتوان صناعت ادبی چندانی در چارچوب پیام به کار برد. قبول دارم که بخشی از ترجمه، سلیقهای است همان طور که داود رشیدی به جای عبارت "عجبا"، "شگفتا" را پیشنهاد داد و من پذیرفتم. یا این که من به جای "سرگشتگی" از عبارت "حیرانی" استفاده میکنم و برای آن دلایل علمی نیز دارم.
اما اعتراف میکنم که در یک جا اشتباه کردهام و آن ترجمه نام نویسنده پیام بوده است. من آن نام را بر اساس تلفظ انگلیسی نوشتم در صورتی که نگارنده فرانسوی است و باید به گویش فرانسوی درج میشد. البته آن دوست که به جای لیبج، گویش لاپاژ را به کار برد هم اشتباه کرد که نام کوچک او را همچنان "روبرت" نوشت زیرا در فرانسوی این اسم "روبرو" بیان میشود.
در پایان بازمیگردم به ابتدای این متن، آن جا که از ترجمه عبارت کواری یاد کردم و متذکر میشوم هیچ کدام از منابع ترجمه این کلمه را "غار" ذکر نکردهاند. "
حسین شاکری