در حال بارگذاری ...
در چهارمین نشست سه‌شنبه‌های پژوهشی تئاتر مطرح شد

دراماتورژی کنش‌پذیر ساختن پدیده‌ها است

در چهارمین نشست از دور اول نشست‌های تخصصی دفتر پژوهش و انتشارات اداره‌کل هنرهای‌ نمایشی با موضوع «رابطه دراماتورژ با عناصر اجرا» مفهوم دراماتورژ و عمل دراماتورژی مورد تحلیل قرار گرفت.

به گزارش ایران تئاتر، چهارمین نشست از دور اول نشست‌های تخصصی دفتر پژوهش و انتشارات اداره‌کل هنرهای‌ نمایشی با موضوع «رابطه دراماتورژ با عناصر اجرا» شب گذشته سه شنبه 21 آبان 98 در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.

در این نشست که با عنوانِ نشست‌های «سه‌شنبه‌های پژوهشی تئاتر» با کارشناسی و اجرای سیدجواد روشن برگزار شد، فارس باقری و علی شمس در خصوص تعریف، ویژگی‌ها، جایگاه و رابطه دراماتورژ با عناصر اجرا در تئاتر به ایراد سخن پرداختند.

علی شمس درابتدای این نشست در ارتباط با واکاوی مفهوم دراماتورژی گفت: اگر ما حدود 15 سال پیش و همینجا درباره اینکه دراماتورژی چیست و دراماتورژ چه کاری باید انجام دهد بحث می کردیم، حتماً به لحاظ منابع و فهم بسیط موضوع دچار اخلال و نقصان می بودیم. کسانی که آن سال ها فعالیت تئاتری داشتند بخاطر می آورند که کیفیت منابع و دسترسی به آنچه که امروز مطالعات اجرا می خوانیم بسیار اندک بود. اما امروز گمان نمی کنم در شناخت این دست مفاهیم چندان دچار مشکل باشیم، ولی با این حال  به نظر می رسد مسئله دراماتورژی همچنان در کشور ما و در رابطه با تولید اثر مسئله ای بحث برانگیز است. اگر بخواهم واژه دراماتورژی را به سادگی تعریف کنم باید بگویم دراماتورژ یعنی همان نمایشنامه نویس. امروز در کشورهایی چون ایتالیا، اسپانیا و آلمان اساساً به نمایشنامه نویسان دراماتورژ می گویند. در این ساحت ما نمایشنامه نویس را کسی می دانیم که چیزی را برای اجرا می نویسد و به نظر می رسد این تعریفی صادق و کاملاً ارسطویی است. اگر بخواهم اشاره ای تاریخی به این موضوع داشته باشم باید بگویم ارسطو اولین کسی است در فن شعر درباره دراماتورژی حرف می زند. آن چیزی که به ساحت کنش در متن و همنشانی عناصر اجرایی برای به صحنه بردن پدیده ای به کار گرفته می شود در تعریف کلاسیک و ارسطویی توسط دراماتورژ است که انجام می شود. ولی گویا ما انتظاری فراتر از این ها از دراماتورژ داریم و احساس می کنیم این واژه چیزی را در خود پنهان کرده یا کارکردی مضاعف بر این تعریف ساده وجود دارد. حتماً همینطور است؛ همانطور که کلمات از معنا و بستر خود خارج می شوند و به مرور زمان مفاهیم گسترده تری را در خود جای می دهند، کلمه دراماتورژ هم در قرن بیستم دچار این استحاله و گستردگی می شود، به ویژه در آرا و تئوری های نظریه پردازانی چون شکنر، آدورنو، گروتفسکی، یوجینو باربا و شخصیت هایی از این دست که تاریخ تئاتر دهه 60 میلادی قرن گذشته بسیار وامدار آن ها است.

فارس باقری دیگر سخنران این نشست در سخنانی گفت: ما در ایران معمولاً در برابر واژه هایی چون دراماتورژ و این دست واژه ها رابطه ای دو قطبی برقرار می کنیم که یا رابطه عاشقانه است و یا نفرت ورزی. دراماتورژی از آن مفاهیمی است که چنین رویکردی در مواجهه با آن داریم؛ یعنی گاهی اوقات بدون اینکه بدانیم چه هست آن را می پذیریم و هر چیزی را که در قالب دراماتورژی بفهمیم یا توضیحش دهیم یا اینکه به عنوان پدیده ای که ممکن است تئاتر ما را تغییر بدهد یا ندهد، شروع به حذف کردن یا طرد کردن آن می کنیم. این رویکردی است که به نظر من از مشروطه به بعد و در مواجهه با پدیده های نو در پیش گرفته ایم و با دراماتورژی هم حتی اگر به عنوان یک نظریه به آن نگاه کنیم چنین رفتاری داشته ایم. از نگاهی دیگر نوعی نظریه هراسی در ما وجود دارد و با هر نظریه ای که رو به رو می شویم به نوعی در مقابل آن مقاومت نشان می دهیم. اما واقعیت این است که هر پدیده ای از جمله دراماتورژی پیش از آنکه بتواند ما را متحول کند باید بتواند واقعیت ما را تغییر دهد. دراماتورژی در واقع از آن رویکردهایی است که می تواند واقعیت تئاتری ما را متحول کند و به این خاطر این رابطه عشق و نفرت در واقع باعث عدم فهم ما می شود و نه اینکه بتوانیم به آن نزدیک شویم. ما می توانیم رویکردهای مختلفی به دراماتورژی داشته باشیم که بیشتر این ها رویکردهای تبارشناسانه یا تاریخی و سبکی است. اما به زعم من باید به دراماتورژی به عنوان یک پدیده پدیدارشناسانه نگاه کنیم، همچنین اینکه دراماتورژی به مثابه یک عمل به عنوان مواجهه با یک تکست چه کارهایی را انجام می دهد.

علی شمس در ادامه سخنانش در این نشست گفت: دراماتورژی در حقیقت کنش پذیر کردن پدیده ها است؛ ایجاد هارمونی میان عناصری که در یک ساحت میزانسنی قرار است در اجرا چیزی را بسازند. سعی می کنم این مفهوم را در دو ساحت تبیین کنم. یکی از این ها دراماتورژی متن از پیش نوشته شده است و این متن دارای ساحت های زبانی، زیستی، جغرافیائی و عناصر پدیدارشناسانه است و حذف هر جغرافیا یا زیست ممکن است به دنبال دراماتورژی این متن با تغییرات یا تاکید روی عناصر مختلف روی صحنه برود. پیش از این شاید فکر می کردیم دراماتورژ کسی است که متنی را تلخیص یا ب روری عناصر و بازه زمانی یا پیرنگ تاکید و یا چیزهایی را کم یا زیاد می کند؛ و از همان موقع هم می شنیدیم که دراماتورژی تنها این ها نیست. واقعیت این است که همان موقع هم درست فهمیده بودیم که دراماتورژی همه این ها هست و در عین حال فقط همین نیست.

فارس باقری در بخش بعدی سخنانش در این نشست بیان کرد: عمل دراماتورژی به زعم من با زمان در پیوند است؛ چرا که امر دراماتورژی کار اولش خلق زمان است؛ یعنی صورت بندی تازه ای از مفهوم زمان. عمل دراماتورژی ابتدا باید نسبتش را با مفهوم زمان برقرار کند. امر دراماتورژی در مواجهه با یک تکست چه استراتژی هایی می تواند اتخاذ کند؟ یکی از این مواجهه ها کج خوانی و خوانشی دیگر از متن است؛ به این معنی که تکست در بافت و زمانی مشخصی قرار گرفته که نمی تواند با دلالت های امروزی نسبت این همانی و شباهت داشته باشد. در این وضعیت خواه ناخواه با نسبت های زمانی، مکانی و مفهومی دیگری روبه رو هستیم. به این ترتیب جابه جا کردن متن از یک زمان و مکان به زمان و مکانی دیگر نوعی دست بردن در آن است.

گفتنی است؛ بخش بعدی این نشست به پرسش و پاسخ حاضرین و سخنرانان اختصاص داشت.

  




مطالب مرتبط

نظرات کاربران