در حال بارگذاری ...
یادداشت جواد طوسی درباره نمایش «جمعه‌کُشی»

جمعه‌ها سر نمیاد

۴۵ سال بعد از اولین اجرای «جمعه‌کُشی» در کارگاه نمایش، هنوز این نمایش و آدم‌هایش در این جامعه‌، دِفُرمه، دیدنی و قابل‌باور هستند.

بررسی علل و عوامل این حضورِ مداوم و سرپا، بحثِ مستقلی را می‌طلبد که ریشه‌های اصلی‌اش را باید در فضای فرهنگی عمومی جامعه و موقعیت و جایگاه این‌گونه اقشارِ حاشیه‌نشین و سیاهی‌لشکر در سیرِ تاریخیِ معاصر جست‌وجو کرد.

اسماعیل خلج به اتکای خاستگاه طبقاتی و پرسه‌زنی‌های فردی و اجتماعی و نگاه مردم‌شناسانه‌ی شهری‌اش در دهه‌ی ۵۰ با نمایش‌هایی مانند «پاتوق»، «پاانداز»، «حالت چطوره مش‌رحیم؟»، «گلدونه‌خانوم»، «قمر در عقرب»، «شبات» و همین «جمعه‌کُشی»، سبکِ خاصی از خود بر جا گذشت که جاذبه‌های کلامی و نمایشی انکارناپذیری داشته است.

یک ویژگی بارز کار او که موجب تشخص یافتن اغلبِ آثارش شده، ارائه‌ی جنسِ متفاوتی از ناتورالیسم در تیپ‌سازی و شخصیت‌پردازی آدم‌هایش و مناسبات زندگی روزمره‌شان است. در این رویارویی، ما تصویرِ خیلی چرک و بختک‌زده‌ای از افراد منتخبِ خلج و روابطِ میان‌شان نمی‌بینیم.

در واقع، او به‌جای درشت‌نمایی افراطی واقعیت، با ایجادِ بار دراماتیک کلامی و تنوع ریتمیک در نزدیک‌ شدن به آدم‌ها و فاصله گرفتن از هر کدام و پرداختن به نفرِ بعدی (با شیوه‌ی تکنیکی متأثر از فاصله‌گذاری برتولت برشت)، به فرمی دلخواه و منحصر‌به‌فرد‌ می‌رسد.

در یک مقایسه‌ی تطبیقی و تاریخی بر اساسِ تصویرِ رئالیستی این‌گونه اقشارِ حاشیه‌نشین در جامعه‌ی شهری، با وضعیتِ هم‌چنان یک‌سانی از نظرِ گذران زندگی، شرایط اقتصادی، قافیه‌باختگی، آرزومندی و خوشی‌های آنی و زودگذر و ... غالب‌شدنِ تنهایی و حسرت‌به‌دل ماندن، روبه‌رو هستیم.

شاید اجرای دوباره‌ی نمایشی با حال‌و‌هوای «جمعه‌کُشی» پاسخی به این واقعیتِ جاری در دوری باطل باشد. تمهیدِ هوشمندانه‌ای که اسماعیل خلج برای نمایش این دور و تسلسلِ یک‌نواخت (با نگاهی غم‌خوارانه و هم‌دلانه) به‌کار برده، تکثیر و تعددِ راوی و بازی هنرمندانه با کلام و ادبیاتی هم‌خوان با این جنس آدم‌ها و پایگاه اجتماعی‌شان است.

در این فرم و قالبِ بیانی، ما با دو وضعیت مواجه هستیم. از یک‌سو، آدم‌ها با تک‌گویی‌ها و هم‌سرایی‌های کنایه‌آمیزشان، موقعیت‌های اَبسوردی را شکل می‌بخشند و_ در امتدادش_ گویی به غربت و تنهایی و زندگی پریشان‌شان پوزخند می‌زنند.

این هنرِ خلج بوده و هست که با مجموعه آدم‌هایی وابسته به کانون سنت، موقعیت‌های جفنگ با طنزی تلخ، خلق می‌کند که ریشه در نوعی ناتورالیسم این‌جایی دارد.

مثلاً هم‌سرایی در بخشِ قابل‌توجهی از شیوه‌های نمایشی تئاتر، لحنِ حماسی یا آرمانی و معترضانه دارد. اما در این‌جا خلج با این فرمِ بیانی، در دنیای یک‌نواخت و تکراری، شوخی و مطایبه می‌کند. یک‌جا این هم‌سرایی، آدرس یک راوی را می‌دهد: «آقای همتی سیبیل‌شون را تاب می‌دن و از تاریخچه‌ی قهوه‌خانه می‌گویند». جای دیگر، این هم‌سرایی به یک موتیفِ وام گرفته‌شده از ادبیاتِ عامیانه تبدیل می‌شود: «رو رو رو رُبابه/ دلم برات کبابه ...». اما به موازات این شوخ‌طبعی‌های کلامی و اجرائی، بعضی تک‌گویی‌های موتیف‌گونه مانند «جمعه‌ها واسه من خیلی گرون تموم می‌شه» یا «هوا سرده ...» با دنیای دل‌مرده و غریبانه‌ی این واماندگان، هم‌آوایی دارد.

امضای مستقلِ خلج را در جایی می‌بینیم که او فراتر از این دنیای تلخ و مرارت‌بار، حس مردم‌شناسانه‌اش را با این‌گونه تک‌مضراب‌های امیدبخش در هم می‌آمیزد: «مردم بهترین راهو از نظر خودشون انتخاب می‌کنن»، «اما تکون بخوری شب تموم می‌شه». در این نوع نگرشِ عمیق انسانی و اجتماعی، حتی در جاهایی به آدم‌هایش، فارغِ از تقسیم‌بندی طبقه‌ی فرادست و فرودست، نزدیک می‌شود؛ مثلاً صاحبِ قهوه‌خانه (آقای همتی) در هم‌نشینی و هم‌کلامی با آن جمعِ تنها و افسرده‌حال، در موضع انفعالی و آسیب‌پذیر قرار می‌گیرد و به هم‌سرایی با آن‌ها تن می‌دهد.

اجرای «جمعه‌کُشی» در تئاتر سنگلج، در شرایطی خاتمه یافت که تأثیرات خودش را در نسل‌های جوان هویت‌باخته‌ی این زمان (از نظر روبه‌رو شدن با جنس خاصی از نمایشِ ایرانی در بستر اجتماعی) گذاشت. امید که اسماعیل خلج و افرادِ دغدغه‌مند دیگر، با توجه به تداومِ حضور و جولان دهی این قشرِ هم‌چنان درحاشیه‌مانده در بطنِ جامعه‌ی معاصر، متن‌های تازه‌ای را خلق و اجرا کنند تا سندِ زنده‌تر این روزگار ما باشند.

* وام گرفته‌شده از ترانه‌ی «جمعه»، سروده شهیار قنبری




مطالب مرتبط

گفت‌وگو با عزت‌الله رمضانی‌فر، بازیگر پیشکسوت

تماشاخانه سنگلج، می‌‌تواند بهشت تئاتر ملی شود
گفت‌وگو با عزت‌الله رمضانی‌فر، بازیگر پیشکسوت

تماشاخانه سنگلج، می‌‌تواند بهشت تئاتر ملی شود

عزت‌الله رمضانی‌فر، بازیگر پیشکسوت می‌گوید با برنامه‌ریزی و مدیریت درست و اختصاص بودجه مناسب، می‌توان تماشاخانه سنگلج را به بهشت تئاتر ملی ایران تبدیل کرد.

|

گفت‎وگو با کارگردان «مجلس بلبشو جور کردن»

فرشیدقلی‌پور: نمادها راهی شدند تا قصه، معنا نبازد
گفت‎وگو با کارگردان «مجلس بلبشو جور کردن»

فرشیدقلی‌پور: نمادها راهی شدند تا قصه، معنا نبازد

فرشید قلی‌پور، نویسنده و کارگردان نمایش «مجلس بلبشو جور کردن» می‌گوید برای بیان دغدغه‌های زنان از استعاره‌ها و نمادها بهره برده است تا قصه معنای خود را از دست ندهد و کشف و شهودها از طرف خود تماشاگر صورت بگیرد.

|

تئاتر در سالی که گذشت؛ چالش‌هایی که به امید رسید

تئاتر در سالی که گذشت؛ چالش‌هایی که به امید رسید

تئاتر در سالی که گذشت شرایط رو به بهبودی را تجربه کرد و از مشکلاتی که در دوران کرونا برایش ایجاد شده بود، دور شد. در این راستا، به‌نظر باید سال آینده را روزهای بسیار خوب و شکوفا تئاتر کشور دانست.

|

گفت‌وگویی کوتاه با رضا بابک

بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند عرصه نمایش ایرانی را به روزهای اوجش برگرداند
گفت‌وگویی کوتاه با رضا بابک

بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند عرصه نمایش ایرانی را به روزهای اوجش برگرداند

رضا بابک، هنرمند تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران می‌گوید تشکیل بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند گونه نمایش ایرانی را که مدتی است دچار کلیشه‌ها و تکرار شده است، دوباره شکوفا کند و به روزهای اوجش برساند.

|

با حضور علی نصیریان و دیگر هنرمندان پیشکسوت

جشن پایان دوره مکتب‌خانه سنگلج برگزار شد
با حضور علی نصیریان و دیگر هنرمندان پیشکسوت

جشن پایان دوره مکتب‌خانه سنگلج برگزار شد

در جشن پایان دوره مکتب‌خانه سنگلج که با حضور علی نصیریان و جمعی دیگر از هنرمندان پیشکسوت برگزار شد، خریداری ساختمان کناری تماشاخانه سنگلج، بازسازی ساختمان سابق اداره تئاتر و تصویب تشکیل بنیاد تئاتر ملی ایران مورد تاکید مجدد قرار گرفت.

|

نظرات کاربران