نگاهی به نمایش «کد 13» به کارگردانی سوگل جعفری
غیبت غیرموجه، یعنی حذف
ایران تئاتر، کیارش وفایی: تاثیر رویدادها در جهان اکنون یکی از مواردی است که سبب میشود انسانها برای درک بهتر شرایط یا به آن موضوع نزدیک شوند و یا بر اساس آنچه که دیده یا شنیدهاند از عنصر قضاوت استفاده کنند. لذا جهان پیرامون همیشه محلی برای ارتباط تلقی میشود که در ازای کشف قادر خواهد بود تا موقعیت را تغییر داده و هدفی را رقم بزند. حال این رویه توانایی آن را دارد که از سوی پرسشهای فراوانی را در ذهن انسان تولید کند و یا آنکه پاسخهایی را با روشهای گوناگون فراهم کند.
باورهای انسانی از جمله مواردی است که در اکثر اوقات سبب میشود تا شواهد و درک مستقیم یا غیرمستقیم از موقعیت شرایطی را ایجاد کند که در آن بخشی از دانستهها مبهم جلوه نماید. حال این گونه باورپذیری در راستای اتفاقهای جهان پیرامون رقم میخورد که مرز میان واقعی یا غیرواقعی بودن پاسخها را در هالهای از ابهام قرار میدهد تا همچنان انسان بعنوان موجودی پرسشگر نسبت به مسائل و رخدادها از خود واکنش نشان بدهد. اصولا اهمیت این رفتار بشر بیشتر از آنکه به دیدگاه بیرونی او مربوط باشد تحت تاثیر باورهای درونی است که مواردی بدست آورده را بر اساس خوب یا بد بودن دستهبندی کرده و در نهایت آنها را مورد قضاوت قرار بدهد. لذا زندگی در جهان اکنون که بخش زیادی از آن را عوامل مدرنیته پوشش داده کاری بسیار دشوارتر از زمانهای گذشته است. دلیل این ادعا هم آن است که در زمان اکنون انسانها با تغییر هویت خود، رازداریهای هدفمند، نتیجه گرفتن از انتقال باورها و حتی نقاب به چهره کشیدن سعی دارند فردی شوند که در واقعیت وجود خارجی ندارد. حال این کنش بیشتر امیال درونی و رفتار انسانها را مورد هجوم قرار میدهد که ثمره آن چیزی بجز منفعتطلبی و مصرفی نگاه کردن به سایر همنوعان خود نیست. بنابراین در جهان اکنون همه چیز بین مرز بودن یا نبودن تعریف میشود که ذاتی مبهم و ناپیدا دارد، البته این تعریف انسانها را به دو گروه اقلیت و اکثریت تقسیم کرده که وجود این موضوع نیز باورهای دیگری را پدید میآورد. در حقیقت باید اشاره داشت ضرورت عنصر کشف و باور در وجود هر انسان همچون سایر عناصر تبعاتی دارد که نتیجه آن تا آخرین لحظه در ازای رسیدن به هدف دچار نوسان و عدم ثبات است.
نمایش «کد 13» در ساختار اجتماعی خود سعی دارد تا از لحظات تاثیرگذار طراحی شده استفاده کرده و از همان ابتدا با رویکردی واقعگرایانه بیهیچ غلو و بزرگنمایی داشتههای اثر را در صریحترین حالت ممکن شرح بدهد. حال با این مختصات جهان متن باتوجه به اهمیت کنش و واکنش شخصیتها نسبت به اتفاقهایی که در جهان اثر رخ میدهد کوشیده است دلیل شکل گرفتن تعلیق در نیمه ابتدایی نسبت به هر موضوعی را در نیمه پایانی به تدریج گرهگشایی کند تا مخاطبی که از ابتدا با آن مسائل همراه شده نسبت به شرایط در انتها همچون شخصیتها از خود واکنش نشان بدهد. لذا استفاده از عنصر روایت در نمایش قادر خواهد بود تا با در اختیار داشتن خرده پیرنگهایی که هر شخصیت به جهان اثر آورده شرایطی را حاصل کند که مولفه موقعیت مهمترین شاخص برای معرفی هر شخصیت و اتفاق شود. لذا در این اثر که کلاس دختران دانش آموز مدرسهای را بعنوان شخصیتهای خود انتخاب کرده گویای آن است که مخاطب از ابتدا میداند با کدام قشر از جامعه زنان امروز روبرو خواهد بود. بنابراین موقعیت مکانی اثر کلاس مدرسهای دخترانه است که اتفاقها در آنجا و پیرامونش شکل میگیرد. شخصیتهای این اثر بنابر لزوم حضور و پیش برد ماجراها در صحنه نمایش ورود میکنند تا فضاسازی هر صحنه تعریف مختص به خود را داشته باشد. حضور همزمان شخصیتها در صحنه نمایش گویای آن است که روایت با آنکه خرده پیرنگهایی سطحی و یا تودر تو دارد، انسجام روایی خود را حفظ کرده و در راستای رسیدن به نقطه عطف پیش میرود. اصولا چنین روایتهایی با ادغام اتفاق، برونریزیها، کشف و اذعان واقعیتها تلاش دارد تا برشی از زندگی عدهای را در زمان و موقعیتی مشخص شرح بدهد.
حال باتوجه به این رویکرد در طراحی شخصیتها نویسنده کوشیده است تا هر شخصیت را دارای رازی کند که سایر شخصیتها با پیش آوردن موقعیتی مناسب درصدد واکاوی و کشف آن بر آیند که این موضوع در نیمه پایانی به اوج خودش میرسد به طوری که هر دانشآموز سعی میکند با افشای حقایقی خود را از اتفاقی رهایی بخشد. لذا موقعیتمحور بودن این اثر مزایایی دارد که از میان آنها باید به ارتباط مستقیم شخصیتها با یکدیگر، فضاسازی درست، تصویرسازیهای هدفمند در راستای تشریح مسائل و پیش آوردن نقطه عطف در موقعیت نام برد. شاید اگر عنصر تعلیق از ابتدا جزو عناصر این نمایش نبود مخاطب به راحتی میتوانست حدس بزند کدام شخصیت مسبب معضلات پیش آمده است و سایر شخصیتها چه جایگاهی دارند. در واقع موقعیتهای نمایشی بعنوان قوه محرک اثر شرایطی را فراهم میآورند که شخصیتها فارغ از مسائل و اتفاقهای داخل کلاس درسی که در آن قرار دارند به زندگی شخصی یکدیگر ورود کنند. حتی شخصیتهای این نمایش یا همان شاگردان مدرسه دخترانه در کلاس درس با تشکیل دادن دادگاه فرضی یکدیگر را از هر سو که بتوانند مورد قضاوت قرار میدهند تا از این طریق اشارهای به یکی از معضلات مهم اجتماعی امروز داشته باشند. حال این ترکیب محتوایی و فرمی که هم راستای یکدیگر به سوی هدف پیش میروند کلید اصلی ارتباط بین شخصیتها هستند که تحت تاثیر اتفاقهای جهان بیرونی است. البته از زاویه دیگر میتوان گفت این مسائل طراحی شده در اثر به نوعی سبب شده که هر شخصیت بنابر شواهد عینی که در اختیار دارد سایر شخصیتها را ترغیب به واکنش کند.
طراحیهای انجام شده در این نمایش به طور مستقیم با برونریزی شخصیتها، ایجاد موقعیت جدید و هدایت کارگردان با دیدی آگاهانه نقش بسزایی را ایفا میکند. به طور مثال کلاس درس در زمانی محل قضاوت و در هنگامی دیگر جایگاهی برای شکل گرفتن اتفاق و در اوقاتی شرایطی را برای اعتراف به اعمال انجام شده تلقی میشود. در واقع یک روایت در زمانی اهمیت خود را نشان میدهد که مخاطب از تمامی جزئیات به کار گرفته شده در جهان متن و اثر آگاه و در راستای کشف مسائل نمایش از آنها بهره بگیرد. حال اینکه این نمایش به جامعه زنان امروز و معضلات اجتماعی به شکل موازی نگاه میاندازد سبب شده تا درک مستقیم و حس همذاتپنداری تعریف درستی را پیش روی مخاطب قرار بدهد.
میزانسنهای طراحی شده این اثر که باتوجه به برونریزی شخصیتها و قرار گرفتن آنها در موقعیت رخ داده تحت تاثیر محتوا و البته تعلیق سراسری جهان متن است که به درستی شروع، هدایت و به پایان رسیده است. بنابراین باید اشاره کرد تولید آثار نمایشی که ساختاری اجتماعی دارند باید لزوم پرداختن به سوژه، اهمیت تشریح مسائل آن و نوع نگاه را با هدفی مشخص هم راستا در اثر طراحی کند تا بتواند اثرگذاری مستقیمی برای تغییر و بهبود شیوه زندگی مردم یک جامعه داشته باشد.