در حال بارگذاری ...
ریحانه سلامت در گفت‌وگو با ایران‌تئاتر مطرح کرد

بازیگر باید بتواند هر نقشی در هر ژانری را بازی کند

ایران‌تئاتر: زنان عصر مدرن بعد از طی کردن تنگناهای قرون گذشته و منع از حضور در اجتماع در قرن بیستم حضور و مشارکت جدی در فعالیت های اجتماعی داشته اند و خیلی از زنان در احزاب مختلف سیاسی به جایگاه های موثری رسیده اند. الگای نمایش دست‌های آلوده با بازی درست و کنترل شده ریحانه سلامت از جمله این نقش هاست که در ادامه راهش درگیر احساسات می شود و این برایش چالش زا می شود.

 ریحانه سلامت بازیگر با سابقه‌ای است و سابقه همکاری با بزرگانی نظیر بهرام بیضایی، حمید امجد و مسعود دلخواه را در کارنامه کاریش دارد. وی کارشناس ادبیات نمایشی است و نمایش های آمیز قلمدون، آنتیگونه، خلا، ساعت 5 شد بابا، آغاز نمود، استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین، ویتسک، گفتگو، جولیوس سزار، طوبی، دریاچه پنهان، آوای آواره، ساز کوک آواز دوست، بهشت روی اقیانوس و بهار و آدم برفی و همچنین فیلم‌های وقتی همه خوابیم و سایه بر خورشید را در کارنامه کاریش دارد. کسب رتبه دوم بازیگری زن برای بازی نقش آنتیگون در بیستمین جشنواره بین المللی تاتر فجر(دانشجویی)، تقدیر برای بازی در نمایش ویتسک برای نقش ماری از طرف کانون منتقدان تاتر کشور و کاندید بازیگری، داوری جشنواره استانی تئاتر بانوان خراسان جنوبی و داوری پنجمین جشنواره استانی تئاتر طراوت از افتخارات ریحانه سلامت در مدت فعالیت هنریش می باشد. نمایش دست‌های آلوده به کارگردانی و دراماتورژی مسعود موسوی  آذر ماه ساعت ۲۰ در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر به صحنه می‌رود. با ریحانه سلامت درباره بازیش در نمایش دست‌های آلوده گفت وگویی انجام داده ایم.

 

در نمایش اکتبر 1942 با مسعود موسوی سابقه همکاری داشتید. در نمایش دست های آلوده بر اساس چه ویژگی هایی به بازی پرداختید؟

در دوران تحصیلم در دانشگاه در اراک مسعود موسوی استادم بود و همیشه دوست دارم با ایشان همکاری کنم.

 

در کارنامه کاری شما نمایش های رئالیستی روز و نمایش های کلاسیک مثل سه خواهر و دیگران دیده می شود. چقدر به تنوع ژانری در کارتان علاقه دارید؟

بازیگر باید بتواند هر نوع نقش در هر ژانری را بازی کند؛ برای من تنوع نقش هایم بسیار جذاب است.

 

متن‌های سارتر پیچیدگی‌های خاص خودشان را دارند. الگای نمایش دست های آلوده برایتان چه جذابیت هایی داشت؟

مسعود موسوی در شروع کار تمایل داشت من نقش اولگا را بازی کنم. در صورتی که خودم دوست داشتم ژسیکا را بازی کنم. زیرا در گذشته نقش زنان باصلابت و محکمی زیاد به بازی کرده بودم و خیلی پیشنهادات در این حوزه دارم.

 

شاید وجود این نوع پیشنهادات برای بازی کردن به کاراکتر شخصی شما که زن آرام و محکمی هستید بر می گردد؟

درست است و علاقه دارم نقش هایی را بازی کنم که با این خصلت های فردی و ذاتیم متفاوت باشد. اما متاسفانه دوستان کارگردان نمی خواهند چنین کاری انجام بدهند و من را مناسب ایفای این نوع نقش ها می دانند. شاید به دلیل فرصت کم تمرینات کارگردان‌ها ترجیح می دهند بازیگرانی را برای نقش های آثارشان انتاب کند که به نقش ها نزدیک باشند و در زمان کمی بازیشان کامل و آماده اجرای عمومی بشود. اگر بازیگر با تجربه و به کارش وارد باشد می تواند خیلی سریع در قالب نقشی متفاوت از خودش برود. در هر حل اگر قدرت انتخاب داشتم نقش ژیسکا را بازی می کردم.

 

آیا ایفای نقش های درونی و به ظاهر عادی مثل همین اولگا سخت تر از سایر نقش ها نیست؟

برای من به واسطه اینکه زیاد بازیش کرده ام کار آسان تری است. در هر حال من بازیگر دوست دارم طوری بازی کنم که بازیم برای مخاطب جذاب و دوست داشتنی باشد.

 

فعالیت حزبی باعث شده جدا از ظاهر اولگا که لباس فرم مردانه ای پوشیده خلق و خویش هم مردانه باشد و از ظرافت های زنانه دور باشد؟

بله حزب و حزب بازی یک بازی مردانه است و چون اولگا در یک محیط مردانه هم فعالیت دارد در خلق و خویش هم تاثیر گذار بوده است و تا حدی خصلت های زنانه وجودش را فراموش کرده است. آواز عاشقانه ای در ابتدای نمایش پخش می شود؛ ربطی به شکل گیری رابطه عاطفی میان هوگو اولگا ندارد. در زمانی که فرانسه توسط آلمان ها اشغال شده، فضای جنگ و اشغالگری بر روی مناسبات عاشقانه هم تاثیر گذاشته است و اولگا به خاطر منافع حزب روی احساساتت و زنانگی هایش پا می گذرد و نسبت به آنها بی تفاوت می شود. شاید آرمان دفاع از مملکت در برابر اشغالگری در این رویکرد اولگا هم تاثیر گذار بوده است.

 

آیا عشق و علاقه میان اولگا و هوگو دو طرفه است و هوگو به طور واقعی او را دوست دارد؟

هوگو هم او را دوست دارد و البته عشقشان بیشتر افلاطونی است تا جسمانی.

 

یک جاهایی به من مخاطب این حس داده می شود که عشق اولگا نسبت به هوگو بیشتر جنبه مادرانه ای دارد؟

نه من چنین اعتقادی ندارم. هوگو و اولگا تفکرات یکسان و آرمان مشترکی دارند و این دو نفر را به هم نزدیک می کند. هوگو بیشتر خصلت های مردانه و مقتدر اولگا را دوست دارد و او را نماد قدرت می داند که می خواهد به آن برسد. اما نمی داند که آدم این نوع مسائل و رسیدن به قدرت نیست و روحیه اش با این مسائل همخوانی ندارد و نمی تواند زشتی و سیاهکاری های افراد رد بالای حزب را بپذیرد. برای اولگا هم روح لطیف و شاعرانه هوگو جذابیت دارد و اولگا البته سن و سال بیشتری نسبت به هوگو دارد. در همه احزاب حتی مثل منافقین خودمان در قبل از انقلاب ازدواج های درون گروهی رواج داشت. در این ازدواج ها معمولا سن و سال ملاک نبود. البته به واسطه کوتاه شدن متن نمایش نامه در اجرا جاهایی در نمایش به خوبی فضاهای حسی و عاطفی در نیامده‌اند و در زیر متن اثر گم شده اند و ممکن است برای تماشاگر سوال برانگیز باشد و با برخی از رابطه ها ارتباط درستی برقرار نکند. همیشه اعتقاد دارم بهترین شیوه برای یک متن نام آشنا چه ایرانی و چه خارجی عدم دراماتورژی و تغییرات در متن است.

 

آیا این مسئله را قبول دارید که در انتهای نمایش اولگا یک بازنده تمام عیار می شود؛ زیرا هم هوگو را از دست می دهد و از جهتی به آرمان های حزب هم خیانت می کند؟

به نظرم تمام شخصیت های نمایش دست های آلوده شکست خورده هستند و برنده ای در این میان وجود ندارد. هیچ وقت آن گونه که انتظار داریم اتفاقات باب میل ما و دقیق و حساب شده رخ نمی دهند. در جریان بازی های قدرت درون حزبی همه انتظار دارند که برنده ماجرا باشند و نفر مقابلشان را سرکوب کنند. درباره پایان نمایش هم معتقدم که به درستی معماری و مهندسی نشده و می شد پایان بهتری مورد استفاده قرار بگیرد.

 

 گفت  و گو از احمد محمد اسماعیلی

 

  




نظرات کاربران