در حال بارگذاری ...
...

در صحنه بعد محمود هندیانی در نقش "فیلدر"، چهارزانو در وسط صحنه نشسته است. جورابی بر صورت کشیده و شالی سیاه بر سر دارد. خیره است، خیره به روبه‌رو، انگار به انتهای دنیا. پدر و پسر وارد می‌شوند و در مورد مرد بحث می‌کنند.

در صحنه بعد محمود هندیانی در نقش "فیلدر"، چهارزانو در وسط صحنه نشسته است. جورابی بر صورت کشیده و شالی سیاه بر سر دارد. خیره است، خیره به روبه‌رو، انگار به انتهای دنیا. پدر و پسر وارد می‌شوند و در مورد مرد بحث می‌کنند.

شراره پورخراسانی

دیو جنگ سایه سیاه خود را بر شهرها پهن می‌کند و آن چه می‌شنوی صدای رگبار گلوله‌ها، آژیرها و ناله‌هاست که گوش‌ها را کر می‌کند. پس از آن شهرها خاموش وخانه‌ها به تلی از خاک بدل می‌شوند و مردمان خلاصه می‌شوند در استخوان‌هایی انباشته بر هم.
این دیو جنگ است که با خود فقر را به همراه می‌آورد، چه مادی و چه فرهنگی که هر دو آن‌ها فساد، فحشا و قتل و غارت را به دنبال دارند. جنگ روحی سرد و یخ بسته دارد که حتی گلوله‌های توپ و تفنگ نیز گرمش نمی‌کنند.
دیو جنگ مهیب و ترس‌آور قد می‌کشد و خون مردمان در رگ‌هایش جاری است. می‌مکد و رشد می‌کند!
دانشور این بار به ترجمه متنی پرداخته که آثار جنگ را به تصویر کشیده است، همان دیو سیاه، همان شهر خاموش و همان مردمانی که در فقر و فساد غوطه‌ورند.
تمرین شروع می‌شود و داود دانشور مشغول تست موسیقی کار است. موسیقی و افکت‌ها پشت هم پخش می‌شوند تا کارگردان حال و هوای آن را بررسی کند.
قدرت‌الله صالحی در نقش "پدر" و سهند جاهدی در نقش "بچه" منتظر هستند تا در زمان موردنظر وارد صحنه شوند. می‌آیند، صدای بمباران‌های پی در پی به گوش می‌رسد. پدر و پسر به دنبال راهی امن هستند تا از میان این همه آتش بگذرند و وحشت پدر از مین‌هایی است که ممکن است ناگهان در زیر پایشان جانشان را بگیرد. کار توسط کارگردان قطع می‌شود تا از ابتدا بگیرند.
نسیم ادبی به علت کسالت حضور ندارد، او نقش بانو را بر عهده دارد و حال بازیگری دیگر این نقش را ایفا می‌کند.
بیژن افشار در نقش "سوپریوس" وارد می‌شود. آن‌ها از انتهای صحنه وارد می‌شوند: زن چهارپایه‌هایی را در دست دارد. جلوی صحنه می‌گذارند و بر آن‌ها می‌نشینند. گرم صحبت هستند. ژنرال مدام می‌نالد. ناگهان صدای بمباران‌ها آن دو را به خود می‌آورد و با وحشت محل را ترک می‌کنند.
در صحنه بعد محمود هندیانی در نقش "فیلدر"، چهارزانو در وسط صحنه نشسته است. جورابی بر صورت کشیده و شالی سیاه بر سر دارد. خیره است، خیره به روبه‌رو، انگار به انتهای دنیا. پدر و پسر وارد می‌شوند و در مورد مرد بحث می‌کنند. ابتدا تصمیمشان این است که فرار کنند. سپس تصمیم بر این می‌شود که با او وارد گفت و گو شوند. هر چه می‌گویند جوابی از مرد دریافت نمی‌کنند. در پایان پدر دستی به او می‌زند و مرد چون یک جسد بر زمین وا می‌رود.
در صحنه بعد مینو زاهدی در نقش مادر با کالسکه‌ای وارد می‌شود و همراهش دختری است که حوریه میرمحمدی نقشش را ایفا می‌کند. دختر باردار است و مادر مدام او را مورد لعن و نفرین قرار می‌دهد. مادر شاکی است، شاکی از عدالتی که وجود ندارد. دختر مورد تجاوز سربازان آلمانی قرار گرفته و حال مجبور است سرکوفت‌های مادر را نیز به جان بخرد.
در صحنه بعد، پدر و پسر وارد می‌شوند و پدر برای او از اتفاقاتی که برایش رخ داده سخن می‌گوید، از جنگ و ایام پس از آن.
در این میان رضا امامی در نقش "ستوان زیلینسکی" وارد می‌شود. او بسیار عصبی می‌شود وقتی پدر و پسر او را نمی‌شناسند و در این بین خلیل مولودی در نقش "رافیان" می‌آید تا ستوان را به پدر و پسر بشناساند. آن‌ها پدر را سؤال‌پیچ می‌کنند، می‌ترسانند، تهدید می‌کنند و در آخر پول‌های او را به غارت می‌برند.
در صحنه جدید "ژنرال" بر چهارپایه‌ای نشسته است و بازیگران دیگر چون افشین زارعی در نقش "معلم" و زاهدی و میرمحمدی بر نیمکت نشسته‌اند. ژنرال باز می‌نالد، نالیدن از کثیف بودن، استحمام نکردن و...
گاه بانو و ژنرال در حال بازی و صحبت هستند و گاه نیمکت نشینان. انگار فضا دو قسمت است. پدر و پسر وارد می‌شوند. همه منتظر آمدن قطار هستند. بانو در هنگام تراشیدن صورت ژنرال او را زخمی می‌کند و حال به دنبال الکل هستند ولی نه الکلی هست و نه عطر و ادکلنی. مادر مقداری نوشیدنی دارد که در ازاء آن پول می‌خواهد و در آخر نیز به جای پول شال گران‌قیمت بانو را برمی‌دارد. در این لحظه دیالوگ‌ها بین ژنرال و نیمکت‌نشینان برقرار می‌شود و زارعی در نقش معلم با او وارد بحث می‌شود. ژنرال او را تازه به دوران رسیده روشنفکر مآب می‌داند و کم کم بحث آن‌ها به جدل بدل می‌شود.
در این میان امامی در نقش ستوان و مولودی در نقش رافیان وارد می‌شوند و قصد دارند نیمکت‌نشینان را تهدید کنند که با ژنرال روبه‌رو می‌شوند. ژنرال آن‌ها را چنان تهدید می‌کند که وحشت‌زده برده‌اش می‌شوند. ژنرال اعلام می‌کند که قصد برقراری یک جشن را دارد. ستوان و رافیان وحشیانه به سمت کالسکه زن یورش می‌برند. زمان آنتراکت است و همه نیاز به کمی هوای آزاد دارند چون سالن بسیار گرم است و بازیگران عرق‌ریزانند.
"پای پیاده" قرار است 19 خردادماه در تالار سایه مجموعه تئاترشهر به صحنه بیاید.
عوامل کار عبارتند از: نویسنده: اسلاومیر مروژک، کارگردان و مترجم: داود دانشور، دستیار کارگردان: قدرت الله صالحی، طراح صحنه و لباس: شیوا رشیدیان، دستیار صحنه و لباس: سینا ییلاق‌بیگی، طراح پوستر و بروشور: ایمان افسریان، عکاس: محمدمهدی زابلی، منشی صحنه: نینا نفیسی.
بازیگران به ترتیب ورود به صحنه: قدرت الله صالحی، سهند جاهدی، نسیم ادبی، بیژن افشار، مینو زاهدی، حوریه میرمحمدی، رضا امامی، خلیل مولودی، افشین زارعی، محمود هندیانی، شیرین ایزدی