در حال بارگذاری ...
گفت و گو ایران تئاتر با حسین جمالی کارگردان «احتمال اشتباه»

تمام تلاشم فرموله کردن نمایش های ایرانی است

حسین جمالی در ادامه تلاش های پژوهشی خود در مسیر نمایش های ایرانی، اینبار «احتمال اشتباه» را با نگاهی متفاوت به داستان رستم و سهراب در تالار حافظ به روی صحنه برده است.

حسین جمالی سالهای زیادی است که در مسیر آنچه خود «فرموله کردن سبک نمایش ایرانی» می نامد، تلاش می کند. او معتقد است زمان انتقال سینه سینه تئاتر ایرانی گذشته و باید یک اسلوب برای آن طراحی کرد.

اجرای سه گانه آثار شکسپیر «مجلس نقالی رومئو و ژولیت»، «لیر بیچاره»، «مجلس انتقام‌جویی هملت» و «چل گیس» از جمله اقداماتی بود که جمالی با همین نگاه و در قالب پژوهش‌های اجرایی در حوزه نمایش‌های ایرانی- شرقی و روزآمد نمودن روش بیان بومی، کارگردانی کرده است.

نمایش «احتمال اشتباه» نیز ماحصل برگزاری کارگاه‌ «بازیگری - روایت موزیکال» است که در اوایل سال با عنوان پروژه «هدهد» در مرکز آموزش هنری بنیاد رودکی (تالار وحدت) برگزار شد. نمایشی که تلاش دارد با بهره گیری از استعدادهای نسل جوان، نمایشی به سبک نمایش های ایرانی را به روی صحنه ببرد.

با او در این خصوص گفت و گویی انجام دادیم که توجه شما را به ما حصل آن جلب می کنیم:

 

کمی در خصوص فرآیند طرح تا اجرای «احتمال اشتباه» بگویید. چه شد که بعد از تربلوژی آثار شکسپیر و چل گیس، به سمت اینگونه نمایش ایرانی رفتید؟

من از بدو فارغ التحصیلی از دانشگاه، همواره در تلاش برای شناخت یک شیوه اجرایی از نمایش های ایرانی بودم. در دورانی که قصد نوشتن متن پایان نامه را داشتم به مرور با سبک نمایش ایرانی آشنا شدم. احساس کردم نمایش ایرانی خیلی بی تکلف و ساده حرف هایش را می زند و مخاطب با این شیوه ارتباط خوبی برقرار می کند. لذا ابتدا پایان نامه ام را با عنوان «مجلس نقالی رومئو و ژولیت» تک نفره اجرا کردم و بعد از آن قصه های زیادی را چه آثار غربی و چه ایرانی آزمایش کردم.

در ادامه این نگاه خاص، شش سال پیش متنی با عنوان «تهمینه» نوشتم که در آن داستان رستم و سهراب از زبان تهمینه روایت می شد. اوایل امسال در کارگاه«بازیگری – روایت موزیکال» این فکر به ذهنم خطور کرد که این داستان را با هنرورانی که دوست دارند کار روایی بکنند تمرین کنیم و در نهایت نمایش تهمینه با تغییراتی، تحت عنوان «احتمال اشتباه» برای اجرا آماده شد.

تمام تلاش من این است که نمایش ایرانی را از حالت سینه به سینه خارج کنم و فرموله نمایم چون معتقدم نمایش ایرانی دقیق ترین راه برای برقراری ارتباط با مخاطب در ایران است.

 

یکی از ویژگی های نمایش «احتمال اشتباه» تمرکز بر روایت بود تا درام؛ به عبارتی مخاطب بیشتر روایت شنید تا بازی ببیند. این موضوع را هم باید حول محور حرکت به سمت نمایش های ایرانی بدانیم؟

اینکار یک کولاژ است و از چند تکنیک نمایشی در آن استفاده می شود. من معتقدم برخی مواقع به جای گفت و گو می توان از گفتار استفاده کرد و با لباس، نور، حرکت، لحن و ... مفاهیم را به مخاطب انتقال داد. ما در نمایش بنداربیدخش یا افرا اثر استاد بیضایی نیز تاکید بر گفتار و روایتگری را می بینیم. اینکه بازیگر با دست خالی و بدون اتکای مستقیم به سایر عوامل صحنه مثل دکور مفهوم را به مخاطب می رساند از ویژگی های منحصر به فرد کار ماست. ما به دنبال برقراری ارتباط بهتر با مخاطب هستیم نه تفاخر یا ارائه فرم.

تلاش من این بود مانند یک نقال که با حرکات ساده و ایجاد رابطه مستقیم بین خود و مخاطب مفاهیم را ارائه می دهد، عمل کنیم. وقتی مرشد ترابی فقط با یک منتشا قصه ای بسیار پیچیده را به سادگی بیان می کند و مخاطب محو گفتار او می شود ما روایت می بینیم. مخاطب با خیال کردن قصه را می سازد و در این نمایش به دنبال آن بودم.

یکی دیگر از موضوعاتی که در اجرا خیلی بدان اهمیت می دهم قصه های مادربزرگ هاست. ما در کودکی چشمهایمان را می بستیم و تصور می کردیم. تکنیکی که مادربزرگ در بیان قصه داشت واقعا یک دستاورد بزرگ فرهنگی است که باید روی آن سرمایه گذاری شود.

 

اما قبول دارید که تئاتر برای دیدن است نه شنیدن؟ حتی آثاری مثل بندار بیدخش یا افرا نیز تا دیده نشوند قابلیت درک ندارند؟

بله من این موضوع را می پذیرم اما احساس می کنم با این شیوه یک تجربه تازه برای مخاطب به وجود آوردم. قطعا باید روی آن بیشتر کار کرد. من یک آدم تجربی هستم و دوست دارم مدام تجربه کنم تا به نتیجه مطلوب برسم.

من از قدرت کلمات بهره می گیرم چون معتقدم بهترین تصاویر را می سازند.

یک شبیه خوانی را یک مخاطب خارجی به خوبی نمی تواند درک کند چون نمایش ایرانی براساس دانسته های مخاطب خود اجرا می شود. در تعزیه مخاطب براساس داشته های ذهنی گریه می کند. این تجربه محصول ثروت فرهنگی ما در طول هزاره هاست و تلاش کردم به بهترین شکل از آن بهره ببرم.

 

موضوع دیگری که ذهنم را در طول نمایش درگیر خود کرد جدال ذهنی شما در مسیر رسیدن به یک هدف متعالی است. به نظر می رسد شما در دو موضوع «وطن پرستی» و «ما از خودمان چه می خواهیم» مدام در کلنجار بودید و در نهایت عشق به وطن بر دیگری مستولی یافت. این نگاه درست است؟ اگر پاسخ شما بلی است چرا این دو که تا حدودی وجه مشترک زیادی با هم دارند، با هم تنیده نشدند؟

وطن تنها واژه ای است که در سر من وجود دارد و من به هیچ چیز دیگری جز آن فکر نمی کنم. وطن از نظر من یعنی یک عده که با یکسری وجوه مشترک کنار هم زندگی می کنند و قصد ساختن و آبادانی آن را دارند. متاسفانه امروز ما با موج عظیمی از مهاجرت روبروییم و این برای من هنرمند دغدغه است. من به این افراد خرده نمی گیرم چون فرصتی به ما داده شده تا زندگی کنیم و باید تلاش شود به بهترین نحو از آن استفاده کنیم. امروز به دلیل فشار، بی انگیزگی، ناامیدی و ... خیلی از هموطنان ما که در اینجا آموزش دیده اند، برای آنها هزینه شده و ... از کشور به راحتی می روند و این برای من دغدغه است.

شما در نمایش دید که رستم قصه ما دیگر رستم نبود. حتی بخشی از جدال رستم و سهراب را به عمد حذف کردم تا نشان دهم رستم دیگر رستم نیست. رستم هیچ موقعه معرکه را ترک نمی کند و در تمامی داستان هایش با وجود سختی ها مقاومت می کند و موفق می شود. اما رستم های امروز که نمونه آن رستم داستان ما بود در میانه مبارزه با سهراب و در اولین شکست معرکه را ترک کرد. ما امروز منتظریم تا یک نفر مثل تهمینه مشکل ما را رفع کند. خودمان را کنار کشیده ایم.

 

پس قبول دارید که در دل وطن پرستی، لایه هایی از «ما نمی دانیم از خودمان چه می خواهیم»  نهفته بود؟

ببنید سوال سهراب همواره این بوده که من که هستم. او پیشینه اش را نمی شناسد. در حقیقت تاریخ پیشینیانش را نمی داند. تاریخ چراغ راه آینده است. من می خواهم بگویم اگر گذشته را بشناسیم، اگر از پیشینیانمان بیشتر بدانیم با یک اشتباه، یک افتادن از مهلکه بیرون نمی آییم. رستم اشتباه کرد، تهمینه اشتباه کرد، سهراب اشتباه کرد و ... همه اشتابه می کنیم اما باید برخاست و دوباره شروع کرد. این تفکر در جامعه امروز ما نیست.

 

حکایت تهمینه و رستم از زوایای نیمه روشن قصه رستم و سهراب است و عموما مخاطب این قصه را از آغاز جدال می شناسند. و این از نکات ارزنده اثر شما بود. علاقه مند هستم بدانم چرا قصه تهمینه را برای انتقال مفهوم وطن پرستی انتخاب کردید؟

تهمینه سه بعد دارد اول آنکه در بعد مادرانه اش عنصر زایش و ادامه حیات است. او در بعد زنانگی اش سرشار از احساس و رنگ می باشد و در نهایت از منظر دیگر شهدختی است که مسئولیتی اجتماعی برعهده دارد. به نظرم آمد تهمینه بستر خوبی برای معرفی زن به عنوان یک عنصر موثر در حیات می باشد. من قبل از آغاز به نوشتن، تهمینه را با احترام به مادرم شروع کردم اما به مرور به این نتیجه رسیدم که با معرفی تهمینه می توان خیلی خوب نقش موثر زن در جامعه را نشان داد.

 

برای سوال آخر، دوست دارم از تضادهای اجرایتان بگویید تضاد میان البسه دیروز و امروز، موسیقی قدیم و جدید، زبان کهن و امروزی و ... از دل این تضادها به دنبال چه بودید؟

فکر می کنم زندگی ما مجموعه ای از تضادهاست. این تضاد است که حرکت را به وجود می آورد و حرکت مایه پیشرفت است لذا برای تصویرسازی این قصه چه در زبان، چه نور، چه لباس و ... باید این تضاد به وجود می آمد. خود این اثر این تضادها را القا می کرد.

 

گفت و گو از: علی رحیمی




مطالب مرتبط

بلیت فروشی «مجنون آن لیلی» آغاز شد

بلیت فروشی «مجنون آن لیلی» آغاز شد

بلیت‌فروشی موسیقی-نمایش «مجنون آن لیلی» به کارگردانی و آهنگسازی پیمان خازنی که در تالار حافظ روی صحنه می‌رود، آغاز شد. 

|

تبریک مدیرعامل بنیاد رودکی به مناسبت روز ملی هنرهای نمایشی

هنرهای نمایشی روایتگر تاریخ هویت پرمهر ایرانیان است
تبریک مدیرعامل بنیاد رودکی به مناسبت روز ملی هنرهای نمایشی

هنرهای نمایشی روایتگر تاریخ هویت پرمهر ایرانیان است

محمد الله‌یاری فومنی، مدیرعامل بنیاد فرهنگی-هنری رودکی با تبریک روز ملی هنرهای نمایشی، هنرهای نمایشی را آیینه و تبلور ایران پرعزت و خانواده هنرمندان تئاتر را روایتگر تاریخ و هویت پر مهر و ایمان مستحکم مردمان این سرزمین اسلامی دانست.

|

«شاعر شهر» در تالار حافظ به نیمه راه رسید

«شاعر شهر» در تالار حافظ به نیمه راه رسید

نمایش «شاعر شهر» به نویسندگی و کارگردانی نشاط میرمهدی و تهیه‌کنندگی نورالدین ‌حیدری‌ماهر، تا ۲۵ اسفند 1402، به اجرای خود در تالار حافظ ادامه خواهد داد.

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نظرات کاربران