در حال بارگذاری ...
تاملی بر نمایش «احتمال اشتباه» اثر حسین جمالی

تلنگر یک چالش در راه پر پیچ و خم الگوسازی نمایش ایرانی

ایران تئاتر- علی رحیمی: «احتمال اشتباه» به خاطر پیشینه پژوهشی، تلاش در جهت الگوسازی نمایش های ایرانی و از همه مهمتر تلنگر یک چالش همه گیر و قابل تامل، قابل تقدیر است و باید به حسین جمالی به خاطر جدیت و احترامی که به مخاطب می گذارد دست مریزاد گفت.

حسین جمالی در ادامه روند اجراهای پژوهش محور خود، پس از تریلوژی آثار شکسپیر و اجرای نمایش چل گیس به سبک قصه های مادربزرگ ها، اینبار در مسیر آنچه خود «فرموله کردن نمایش های ایرانی» می خواند، از دل کارگاه «بازیگری- روایت موزیکال» پروژه هدهد، نمایشی را به روی صحنه برد که به نظر مهمترین تلنگرش برذهن مخاطب، کنکاش برای پاسخ به سوال مغفول اما ریشه دار، «ما از خودمان چه می خواهیم؟» بود.

سوال بی جوابی که جمالی از دل حماسی ترین اثر ایرانی بیرون کشید، تا نشان دهد هم درد را می داند و هم مهمترین راهکار علاجش را می شناسد.

جمالی در نگارش متن بسیار دقیق و هوشمندانه عمل کرد. او برای تلنگر این معضل همه گیر نه دل در گرو فلسفه غرب نهاد و نه پای را بر حصار استراتژی های تئوریک و ناآزموده روانشناسان و  جامعه شناسان قرار داد. چون می دانست راه رهایی از این چالش همه گیری بازگشت به ارزشهایی است که در دل تاریخ و فرهنگ خودمان نهفته است. پس با دیدی روشن داستان اسطوره ای همچون رستم -که بی شک نهایت متعالی ایرانی در وطن پرستی است- را انتخاب نمود تا با ترسیم راز ماندگاری او، نشان دهد در این روزگار هنوز مفهوم «ما از خودمان چه می خواهیم؟» برای خیلی ها بی پاسخ است.

او از بطن تراژیک ترین داستان شاهنامه می خواهد نشان دهد که رستم نیز مانند هر انسانی احتمال اشتباه دارد اما تفاوت او با ما در این است که پس از هر شکست مایوس نمی شود و به دنبال منجی نمی گردد!

«احتمال اشتباه» از «سمنگان» همان زاویه نیمه روشنی شروع می شود که خیلی از مخاطبان شاهنامه هنوز بدان آگاهی کافی و وافی ندارند. قصه سمنگان، قصه اشتباهات است.

تهمینه شهدخت شهری است در حدواسط ایران و توران که نه مردمش از سوی هیچ یک از این دو کشور پذیرفته می شوند و نه از آنها در امان هستند. او برای رهایی از این اوضاع نابسامان، در طلب منجی است و پهلوانی همچون یلان ایرانی می خواهد تا حافظ جان و مال مردم گردد.

بی شک عدم اتکای به مردم، عدم اتحاد مرد و عدم تلاش برای پرورش پهلوان و در کنار همه آنها در انتظار منجی بودن اولین اشتباه تهمینه است.

رستم در پی یک اشتباه، رخشش را گم می کند. گم کردن اسب برای یک امیر وقتی همگان می دانند چرخش شمشیر سرباز ایرانی همواره بر اسب زبانزد است اشتباه نابخشودنی است. رستم مغموم و شرمسار به دنبال رخش پای در مرز سمنگان می گذارد. با آنکه می داند مرد رزم است و معشوقه اش خاک وطن، دل در بزم تهمینه می دهد بدون آنکه فرجام بزرگ شدن فرزند بی پدر را بداند.

سهراب بزرگ می شود. داستان پدر را می شنود و به عشق سرنگونی پادشاه ایران و نشاندن پدر بر تخت، راه اشتباه می رود و به جای رفتن به ایران، به لشکر توران می پیوندد.

داستان تا آنجا پیش می رود که رستم در اولین رزم از سهراب شکست می خورد. از اینجای داستان را هر مخاطب ایرانی می داند. رستم خدعه می کند و تراژیک ترین فرزندکشی تاریخ به وقوع می پیوندد. پس همه در انتظار قصه اند اما «جمالی» با تیزهوشی برش از تاریخ را حذف می کند.

رستم شکست را می پذیر و  اعلام می کند: «رستم دیگر رستم نیست».

مخاطب مبهوت می میاند. رستم به خاطر شکست ناپذیری اش اسطوره است و اگر شکست را بپذیرد دیگر در تاریخ مانا نیست...

داستان به مهاجرت گروهی از جوانان ایرانی گره می خورد که یا در مسیر ترقی شکست خورده اند یا فکر می کنند ماندن در ایران یعنی شکست و چشم به ناکجاآباد دوخته اند... جوانانی که هنوز نمی دانند از خودشان چه می خواهند. به عنوان عضوی از جامعه خود را مسئول نمی دانند و ناامید از منجی رهایی بخش، با کوچکترین اشتباهی همچون بید در باد می لرزند...

این متن جذاب در اجرا نیز هوشمندانه ادامه یافت.  

جمالی قصه اش را با ورود یک نی نواز آغاز کرد. نی در فرهنگ ایرانی نماد انسان متعالی است. انسانی تهی از هوای نفسانی و تعلقات دنیوی، که فقط چیزی را می خواهد که معشوق فرمانش را می دهد.

«نی» در عین حال دم از جدایی هم می زند. جدایی انسان از خدا، جدایی از جهان مادی از حقایق الهی و حتی جدایی مردم از یکدیگر.

«بشنو از نی چون حکایت می کند         از جدایی ها شکایت می کند».

از همین روست که در فرهنگ ایرانی نی هم برای شادی و هم برای غم بکار می رود. گوش به فرمان معشوق بودن –هرکه باشد- راه رهایی است و غلفت از آن جدایی.

با ورودگروه فرم به صحنه و خروج نی نواز، اولین تلنگر به مخاطب زده می شود.

گروه رم، بسان درختی خود را نمایان می نماید. درختی که نمو می کند، بالا می رود، ریشه می دواند و ... اما چون سر به فلک می کشد هیزم شکن آن را بهترین ابزار برای ساخت سریر پادشاهی می بیند و قطع می کند. و این دومین تلنگر نمایش است.

تاریخ ما، مملو از این نابودکردن ها و ساختن های جدید با شعار بهتر شدن هاست. تاریخ ما مملو از ریشه زدن ها به درخت تنومند وطن و نهال های تازه شکوفایی است که پس از اندی تنومند می شود و باز تکرار قصه بی پایان قطع شدن ها برای تخت و تاجی دیگر...

تا کی؟ این سوالی است که جمالی در طول نمایش بارها و بارها تکرار کرد: «تاکی منتظر بمانیم یک نفر بیاید و حافظمان گردد؟»

او برای درک بهتر موضوع مجید رحمتی را در دو نقش متفاوت اما در هم تنیده سهراب و نجار بکار گرفت. سهراب می خواهد پادشاهی ایران را از بین ببرد و ساختار پادشاهی جدیدی بر ایران حاکم کند و نجار موجود زنده ای را قطع می کند تا از آن موجویت جدید بسازد. این ترکیب زیبا در القای تفکر ناب «جمالی» بسیار ارزشمند و قابل تامل بود.

نمایش «احتمال اشتباه» بی شک یکی از خوش ساخت ترین نمایش های این روزهاست که نویسنده و کارگردان آن برای لحظه لحظه اش برنامه دارد حتی اگر راه زیادی تا رسیدن به اسلوب «نمایش های ایرانی» داشته باشد.

یکی از مهمترین نقطه ضعف های نمایش تاکید بر روایت به جای درام است. جمالی تلاش زیادی کرد تا از یک نمایش بی چیز و استفاده بهینه از زبان بدن به جای دکور و اکسسوار، ارتباط بین مخاطب و بازیگر را چشم در چشم کند اما باید بداند که نمایش برای دیدن است نه شنیدن.

حتی در نقالی هم که مرشد با منتشا به میان مردم می آید، اگر توان قدرت رمزهای کلامی و غیرکلامی نباشد مرشد نمی تواند قدرت تخیل مخاطب را برانگیزد.

جمالی در نور نیز نتوانست آنگونه که باید در صحنه بدرخشد و تا آنجا که گاهی مخاطب احساس می کند اگر نور تخت بر صحنه بتابد روند اجرا جذاب تر است. نمونه قابل تامل آن افتادن سایه بازیگران در صحنه هایی است که القاگر بیابان است.

با این وجود «احتمال اشتباه» به خاطر پیشینه پژوهشی، تلاش در جهت الگوسازی نمایش های ایرانی و از همه مهمتر تلنگر یک چالش همه گیر و قابل تامل، قابل تقدیر است و باید به حسین جمالی به خاطر جدیت و احترامی که به مخاطب می گذارد دست مریزاد گفت.   

 

 

 




مطالب مرتبط

بلیت فروشی «مجنون آن لیلی» آغاز شد

بلیت فروشی «مجنون آن لیلی» آغاز شد

بلیت‌فروشی موسیقی-نمایش «مجنون آن لیلی» به کارگردانی و آهنگسازی پیمان خازنی که در تالار حافظ روی صحنه می‌رود، آغاز شد. 

|

تبریک مدیرعامل بنیاد رودکی به مناسبت روز ملی هنرهای نمایشی

هنرهای نمایشی روایتگر تاریخ هویت پرمهر ایرانیان است
تبریک مدیرعامل بنیاد رودکی به مناسبت روز ملی هنرهای نمایشی

هنرهای نمایشی روایتگر تاریخ هویت پرمهر ایرانیان است

محمد الله‌یاری فومنی، مدیرعامل بنیاد فرهنگی-هنری رودکی با تبریک روز ملی هنرهای نمایشی، هنرهای نمایشی را آیینه و تبلور ایران پرعزت و خانواده هنرمندان تئاتر را روایتگر تاریخ و هویت پر مهر و ایمان مستحکم مردمان این سرزمین اسلامی دانست.

|

«شاعر شهر» در تالار حافظ به نیمه راه رسید

«شاعر شهر» در تالار حافظ به نیمه راه رسید

نمایش «شاعر شهر» به نویسندگی و کارگردانی نشاط میرمهدی و تهیه‌کنندگی نورالدین ‌حیدری‌ماهر، تا ۲۵ اسفند 1402، به اجرای خود در تالار حافظ ادامه خواهد داد.

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نظرات کاربران