در حال بارگذاری ...
مهیار قزل سوفلو کارگردان نمایش «حشره» :

عناصر معنایی مهمترین کارکرد برای بیان مفهوم است

ایران تئاتر: تاثیرات جهان درون و پیرامون از جمله تاکیدهایی هستند که در رفتار انسان‌ها را دچار تمایزهای بسیاری از نظر نمایان کردن باور معرفی می‌کنند. رفتارهایی که در آن شکل و شیوه ارتباط روش‌های گوناگونی را رقم می‌زند تا هدف و ثمره یک کنش به گونه‌های مختلف مورد ارزیابی قرار بگیرد. لذا نوع آداب و رسوم و همچنین قواعد رفتاری مورد نظر بشر می‌تواند بعنوان اهرمی کارساز تلقی شود، زیرا تمامی کنش و واکنش‌ها تحت تاثیر آنها است.

مهیار قزل سوفلو در نمایش «حشره» کوشیده تا با در اختیار داشتن جزئیات بسیار و کارکردهایی روایی که تحت تاثیر روابط و ارتباط است شخصیت‌های این اثر را به نوعی چند وجهی پیش روی مخاطب عیان کند. حال از این نگاه نوع زبان و برون‌ریزی‌ها با معانی و برخوردهای متقابل ترکیب قابل توجه‌ای را مشخص می‌کند تا از این طریق هر عنوان یا تحلیلی دلیل منطقی برای ارائه داشته باشد. نمایش‌های «قرب آن گاه»، «پایان بازی»، «سرگذشت کسانی که هیچکس نبودند» و «آی» از جمله آثاری هستند که این کارگردان بعنوان بازیگر در آنها حضور داشته است. حال به بهانه اجرای نمایش «حشره» در عمارت نمایشی نوفل لوشاتو که ساعت 18 تا هفته ابتدایی دی ماه روی صحنه است گفت‌وگویی با وی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

استفاده از عنصر تخیل در تئاتر یکی از راهکارهایی است که می‌تواند تاثیرات قابل توجه‌ای را رقم بزند. آیا این کنش تنها به بهانه سرگرمی مورد استفاده قرار می‌گیرد و یا بنابر نمایان کردن هدف اثر قابلیت‌های دیگری نیز دارد؟

مسلما عنصر تخیل شاید در اثر دیگر و یا کارگردان آن بنابر صرف سرگرمی استفاده شود، اما در نمایش «حشره» مسئله بافت که مخاطب با آن مواجه خواهد شد مدنظر است. لذا هدف ساخت یک جهان متفاوت و خاص است که با آشنایی‌زدایی کاملا عجیبن شده و از تکنیک‌های این عنصر بسیار بهره گرفته می‌شود. البته باید اشاره داشته باشم که در این نمایش مخاطب با انسان‌های معمولی روبرو نیست، بلکه با دلقلک‌هایی آشنا می‌شود که سعی شده تمایزهایی با سایر دلقک‌های دیگر که در آثار نمایشی می‌توان مشاهده کرد داشته باشند.

تصور می‌کنید چند وجهی بودن این عنصر تا چه اندازه می‌تواند نویسندگان و کارگردان‌ها را ترغیب کند که در قصه یا روایت آثار خود از این مولفه استفاده کرده و به نوعی جهان‌بینی خود را در ظاهری متفاوت به تصویر بکشند؟ آیا شکل دادن این تصمیم بیشتر برگرفته از اتفاق‌های جهان اکنون است یا مسائلی که از درون انسان‌ها بازتاب داده می‌شود؟

استفاده از عنصر تخیل همان طور که اشاره شد تاکید بر بافت اثر دارد، زیرا در اولین مرحله عناصر بصری را نمایان می‌کند و یا عناصر شنیداری که می‌توانند در این بافت قرار بگیرند. لذا به طور حتم نویسندگان، کارگردان‌ها و عوامل یک نمایش آن چیزی که مدنظر دارند برای تولید اثر در این شکل و ساختار باید تحت تاثیر عناصر بصری، شنیداری و آن داده‌هایی که بافت را می‌سازد همراه با تخیل کنند که موثر خواهند بود. البته باید اشاره داشته باشم هر مخاطبی که به تماشای این نمایش بنشیند متوجه خواهد شد که تا چه اندازه با مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... جهان پیرامونش روبرو خواهد بود که بنابر موقعیت‌ها به درک درستی از آنها می‌رسد. تاکید بر مسئله ثانوی بسیار زیاد است، زیرا در این نمایش عناصر استعاره و نماد مکرر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

سلیقه و باور مخاطب تا چه اندازه با این سبک و شیوه می‌تواند همخوانی بگیرد که سبب شود آثاری در آنها تخیل وجود دارد را بهتر درک کند؟ علت آنکه داده‌های جهان غیرواقعی هم سو با اتفاق‌های دنیای واقعی پیش می‌آید چیست و چه کمکی به بهبود تولید نمایش‌هایی با این شیوه می‌کند؟

دلیل اینکه چرا مخاطب با این نوع ساخت از نمایش ارتباط برقرار می‌کند شاید درست‌ترین پاسخ را باید از او شنید، اما تصورم آن است این شکل از تئاتر پیچیدگی‌های بیشتری برای به وجود آوردن شکل‌ها را طلب می‌کند سبب می‌شود که به انواع دیگری از نوع و شکل توجه داشت و نه آن شکل‌هایی که به طور مستقیم در طبیعت با آنها روبرو خواهیم بود. لذا این توجه تا اندازه‌ای جذابیت‌های ویژه و بیشتر را به وجود می‌آورد که مخاطب را ترغیب کند تا این سبک و شیوه از تئاتر را دنبال کند. در واقع درباره هم سو شدن داده‌های جهان غیرواقعی با اتفاق‌های دنیای واقعی مسئله معنا بسیار اهمیت دارد که پلی را ایجاد می‌کند که در راستای آن استعاره و نمادها به اثر یاری میرساند تا این تلاقی‌ها شکل بگیرد و معانی در مرز این دو جهان دارای اهمیت کند.

جهان متن نمایش «حشره» کاملا به تخیل و فانتزی وابسته است تا بتواند ضرورت‌های روایت را بنابر اتفاق‌های طراحی شده پیش روی مخاطب قرار بدهد. آیا این تصمیم بیانگر آن است که از ابتدا مخاطب به شکل قراردادی بداند مفهوم و مضمون اثر تنها قرار است با این شیوه بازتاب داده شود؟

بله، به طور حتم این شکل که برای تولید نمایش انتخاب شده است به دلیل آن است که مخاطب با قراردادهای اثر آشنا شود و بتواند داده‌های قراردادها در مدت زمان اجرای نمایش درک کرده و به معنا برساند. حال دلیل استفاده از این شکل آن است که تاکید بر عنصر آشنایی‌زدایی برای درک بهتر اتفاق و جذابیت‌های موردنظر شود که مهمترین لازمه‌ای بوده است که گروه نمایشی را ترغیب به چنین رویکردی کرده است. لذا این تصمیم به آن دلیل است که اگر مخاطب با جزئیاتی که در جهان پیرامون مشاهده می‌کند با داده‌های یک نمایش روبرو شود شاید دیگر توجه مورد نیاز درباره مسئله است نداشته باشد، زیرا مسائلی که در اثر بیان می‌شود با پرهیز از تکراری بودن نوع مشاهده سعی دارد تمایزهایی را به وجود آورد که جذابیت‌هایی را حاصل کند.     

همراه بودن جهان متن و اثر این امکان را میسر می‌کند که اتفاق‌ها از شروع نمایش تاثیرگذاری خود را داشته باشند و همچون فیلم‌های انیمیشن تمامی جزئیات هم راستا با یکدیگر به شکل هدفمندی نشانه گذاری شوند. علت این تصمیم بیشتر به ساختار کلی اثر باز می‌گردد و یا این تاکید به جهت تصویرسازی‌های قابل درک برای باورپذیری صورت گرفته است؟

در واقع می‌توان گفت وجود هر دو موضوع یعنی تصمیم بر یک ساختار کلی و منسجم بوده که با جزئیات بر آن تاکید فانتزی‌های لازم را در آن به وجود آوریم و اینکه تصویرسازی‌هایی در اثر صورت بگیرد که از نگاه بصری مسائل به شکل بهتری برای مخاطب قابل درک باشد. لذا تمام این دادهها کمک می‌کند زمانی که مخاطب با چنین اثری روبرو شود به نوعی اختلال‌های موجود در موضوع‌ها را همراه با استفاده از جزئیات هماهنگ از هر نظر برطرف شده احساس کند تا بتواند یک اثر منسجم را شاهد باشد.

جهان اثر دو نیمه کاملا متفاوت دارد که در نیمه ابتدایی قصه به شکل بی‌کلام  همراه با اصوات تصویر می‌شود و در نیمه پایانی شخصیت‌ها به ضرورت موقعیت و تاثیرگذاری با یکدیگر شروع به صحبت می‌کنند. دلیل این طراحی بنابر چه لازمه‌هایی صورت گرفته است؟

دلیل آنکه نیمه ابتدایی نمایش به صورت بی‌کلام روایت می‌شود صرفا یک تکنیک اجرایی نیست، بلکه تاکید بر روند قصه دارد و انسان‌هایی را نشان می‌دهد که حرف نمی‌زنند اما اینکه آنها اساسا قادر به صحبت نیستند و یا قصد ندارند چنین کاری را انجام بدهند نامشخص است. حال در ادامه قصه با این موضوع مواجه خواهیم شد که آنها قابلیت حرف زدن دارند در حالی این اتفاق می‌توانست بسیار زودتر شکل بگیرد، اما روند قصه بیانگر آن است که این اشخاص قصد حرف زدن ندارند و یا از نگاهی مجبور شده‌اند که حرف نزنند. لذا این مسئله بنابر عناصر معنایی که مدنظر است به شکل کاربردی ارائه می‌شود زبان بزرگی که در دهان آنها است مانع حرف زدن آنها شده که مسلما در روند قصه برای شخصیت بچه دلقک و سایر دلقک‌ها به شکل موازی اتفاق می‌افتد.  

عنصر ارتباط یکی از کاربردی‌ترین داشته‌های جهان اثر است که بر اساس آن شخصیت‌ها باتوجه به موقعیت از خود کنش و واکنش‌های متفاوتی را بروز می‌دهند. حال این عنصر را با چه دیدگاهی در برون‌ریزی شخصیت‌ها نهادینه کرده‌اید که تخیل و تاثیرگذاری را هم زمان نمایان کند؟

در ساختار نمایش آن چیزی که بیشتر مورد تاکید قرار گرفتن این موضوع بود که بتوانیم به یک سری عناصر معنایی دسترسی پیدا کنیم تا آنها بتوانند کاربرد عنصر ارتباط را به وجود آورند. با این توضیح که از جزئیات شاید آنچنان که باید مورد توجه نبوده چون طراحی لباس و... درست است که بیش از هر چیزی به عناصر بصری کمک می‌کند،اما در عین حال سعی دارد نسبت به شخصیت‌ها یک سری معانی را منتقل نماید که هماهنگی حاصل شود. لذا ارتباطی که بین مخاطب‌ها، شخصیت‌ها و در نتیجه معانی قصه برقرار می‌شود می‌توان گفت تماما از پل استعاره و نمادها می‌گذرد که هدف نهایی نیز ارتباط مشخص با عناصر متفاوت در جهان پیرامون است که کمک می‌کند این اثر دارای ابعاد متفاوتی باشد.  

دلیل آنکه جهان این اثر را با آنکه محتوای قابل درکی دارد به سمت و سوی جهانی فرمال هدایت کرده‌اید چیست؟ آیا تصور می‌کنید این شیوه قادر است که همچون فیلم‌های انیمیشن بیشتر با مخاطب ارتباط بگیرد و از سوی دیگر هدف را بهتر شرح بدهد؟

در جهان اثر همه چیز تحت تاثیر آن داده‌هایی است که در قصه و روایت موجود تاثیرگذار بوده و محتوایی که شکل می‌گیرد به طور حتم به جهت هم راستا شدن فرم و محتوا است. لذا تصور می‌کنم بیش از هر چیز معانی باعث می‌شود که ما به چه صورت در مقابل چشم مخاطب و چیزی که او قرار است با آن روبرو شود کنشی را انجام بدهیم یا شکلی را به وجود آوریم. حال به جز این مسئله، علاقمندی گروه و سابقه‌ای که وجود دارد بیشتر تاثیرات به سمت و سوی شکل‌های فرمال و تا اندازه‌ای نزدیک شدن به انیمیشن‌ها برگرفته از نکتهای است که بعد از مسئله معنا تحت تاثیر شناختی است که به این روش و شکل‌ها به رخ می‌دهد.

نظم مطلقی که در جهان این اثر وجود دارد به هر شخصیت اجازه می‌دهد بنابر ارتباط درست و موثر خرده پیرنگ‌های خود را به خوبی شرح داده و همراه با سایر شخصیت‌ها جهان کلی را باتوجه به اتفاق خواب نمایش بدهد. حال این نظم باتوجه به در اختیار داشتن چه نکاتی فراهم شده است؟

تصور می‌کنم بیشتر از هر چیری تاکید گروه کارگردانی بر نظم حرکتی و رفتاری شخصیت‌ها مورد توجه بوده تا آنها بتوانند در کنار یکدیگر به درستی قرار بگیرند و مخاطب با تمام تراکم حرکت شاهد باشد نظم قابل توجه‌ای در اثر بازتاب داده می‌شود. لذا بیش از هر چیز هندسه حرکت موضوعی بود که در طول تمرین‌ها به آن توجه شد تا بتواند نظم گروهی ایجاد کند که بر اساس معنا تعریف شده است.

جهان اثر تا اندازه‌ای تحت تاثیر فضای انیمیشن‌های «تیم برتون» که اتفاق‌های جهان واقعی را در ساختار متفاوت در جهانی غیرواقعی نشان می‌دهد. آیا این تصمیم به آن جهت بوده که بیشتر به فضا و مفهوم گروتسک نزدیک شوید؟

گروه نمایشی تاکید برای آنکه به مفهوم خاصی از لحاظ سبک‌های هنری نزدیک شویم ندارد. لذا باتوجه به نیازی که در شکل‌گیری یک اثر از حیث محتوا مدنظر بوده ناخواسته به این سمت حرکت کرده‌ایم و حتی هر عنصر دیگری که می‌توانست در این راستا هماهنگی ایجاد کند مورد استفاده قرار می‌گرفت. گروتسک مسئله مهم و پر باری است و هنگامی که بخواهیم در یک اثر نمایشی از آن استفاده کنیم متوجه خواهیم شد که از داده‌های زیادی تشکیل شده است که می‌تواند گویای جزئیات یک اثر باشد. لذا در این اثر نیز می‌توان گفت مخاطب با یک کمدی همراه با مولفه‌های گروتسک روبرو است.   

استفاده از بدن و بیان به شکل هم زمان در این نمایش چه مزایای را با خود به همراه داشته است؟ دلیل این تمهید بیشتر به جهت همخوانی سبک و شیوه اثر مورد استفاده قرار گرفته یا آنکه شیوه اجرایی باتوجه به فرمال بودن جهان نمایش را این گونه باید نشان بدهد؟

استفاده از بیان و بدن به شکل هم‌زمان تا آنجایی که می‌دانم در بسیاری از نمایش‌ها استفاده می‌شود. حال مزایای این ترکیب با تعریف در نمایش آن است که ما برای به دست آوردن ریتم مناسب در جنبه‌های حرکتی موثر توانسته‌ایم به سرعت ریتم‌های متنوعی را در اختیار داشته باشیم. لذا این ترکیب نوعی از زیبایی شناسی را پدید می‌آورد که باتوجه به بافت حرکت‌ها آن تصاویری که مخاطب می‌تواند از حرکت کردن و یا فضایی که صداها ایجاد می‌کنند شاهد باشید می‌تواند خاص این اثر باشد. در واقع همخوانی سبک و شیوه اثر باعث شده است تا از عنصر بدن و بیان به این شکل استفاده شود، بخصوص زمانی که ما در نیمی از نمایش کلام را حذف کرده‌ایم بتوانیم از طریق قابلیت‌های دیگر داده‌هایی را نشان بدهیم.

فاصله گذاری‌های استفاده شده در جهان این اثر به شکل نمایان و مشخصی برای پیش آوردن شرایط و موقعیت‌های جدید کاربردی و موثر هستند. اهمیت این موضوع در روند خط سیر قصه در چه عنوان‌هایی تعریف شده است؟

فاصله گذاری‌ها در این نمایش بسیار محدود مورد استفاده قرار گرفته است و به شکل کاملا زیر متنی با آن از طریق استعاره‌ها و موقعیت‌هایی که اشاره به جهان پیرامون و معنای ثانوی که مخاطب آن را تطبیق می‌دهد برخورد می‌شود.   

طراحی‌ها و جزئیات به کار رفته در این اثر در شکل گرفتن میزانسن‌ها بسیار نقش به سزایی دارند. آیا طراحی میزانسن‌ها باتوجه به موقعیت‌های نمایشی رخ داده و یا این موضوع تحت تاثیر نوع مواجه شدن مخاطب با جزئیات است؟

بله، طراحی و جزئیاتی که در میزانسن‌ها به دست آمده مسلما هماهنگ با موقعیت و معانی که مدنظر نمایش و معنای ثانوی در جهان پیرامون است که باعث می‌شود نوع میزانسن، شکل برخورد و بافت آن پدید آید.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی

 

عکس از سارا ثقفی

 




نظرات کاربران