نگاهی به نمایش «فیلادلفیا من دارم میام» به کارگردانی الهام صحت
انسان چند وجهی، انسان زمان گذشته و اکنون است
ایران تئاتر، کیارش وفایی: خواستههای جوامع بشری در طول تاریخ نشان دهنده هدف و نیاز آن جامعه است به گونهای که حتی تا اندازهای هویت را در ازای رفع موضوعی ملاک قرار میدهد. حال این اتفاق در هر جای این جهان به گونهای متفاوت پیش میآید که دلیلی برای خود دارد. گاهی اقتصاد سرآمد است و زمانی فرهنگ و... لذا انسان در این جهان بعنوان موجودی پیچیده و عجیب است که در هر لحظه شکلی به خود میگیرد تا بتواند عدهای را موافق و گروهی را مخالف خود کند.
جهان انسانها بر اساس دادهها و داشتههایی که در اختیار دارد دارای اوج و فرودهای مختلفی است که هر کدام از آنها میتواند به ثمره یا نتیجهای قابل توجه منجر شود. حال با این نگاه باید اشاره داشت که هر انسان به نوعی قادر است با باورهای جهان درون خود مسائل و خواستههای جهان پیرامونش را عینیت بخشیده و یا در مواقعی از آن فاصله بگیرد. لذا این دو وجهی بودن به مراتب تاثیرات متمایزی نسبت به یکدیگر دارد که در آن خلق وخوی انسان را به شکل واضحی در گذار از زمان به تصویر میکشد. به طور حتم در این میان صفات، امیال و آمال نیز جزو ارکانی هستند که برای رسیدن به هدف از آنها استفاده میشود تا همچنان مرز مشخصی بین منطق و احساس انسان نمایان باشد. جهان امروز که در آن مدرنیته نقش پر رنگی دارد شرایط را به گونهای شکل میدهد که انسان دائم در پی کشف و شهود باشد تا بتواند از این طریق دلیل چرایی سوالهایش را بداند و از آنها در ازای رسیدن به آنچه میخواهد بهره بگیرد. اصولا ضرورت این باور به آن جهت است که پیچیدگیها به سوی آسان شدن میل کند تا مشخصهای واضح از رفتارها و تصمیمها عیان شود. بنابراین لازمههای موجود هر یک به فراخور زمان و خواسته تغییر جهت میدهد تا مقصد یا هدف نهایی برای بقا و ادامه دادن به حیات با قاعده و قانون معینی میسر شود. شاید بتوان گفت اگر این مسائل یا کارکردها وجود نداشت در زمان اکنون انسان به مانند یک ربات یا موجودی تک بعدی از ابتدا قادر بود انتهای مسیر زندگیاش را ببیند و دیگر هیچ.
نمایش «فیلادلفیا من دارم میام» با در اختیار داشتن مسائل و موضوعهایی که در جهان انسانها نقش تاثیرگذاری دارند کوشیده است که با تمرکز به آنها پرداخته و حتی در زمانهایی هر یک را مورد قضاوت قرار بدهد. حال این دیدگاه به مانند آینهای تمام نما پیش روی مخاطب قرار میگیرد تا از این طریق جهان اثر بتواند کنش و واکنشهای موثری را از رفتار و اعمال شخصیتها عیان کند. در واقع شخصیتهای این نمایش به نوعی ما به ازایی از انسانها هستند که سعی دارند در ازای گذار از شرایط و موقعیتی داشتههایی از گذشته خود را بیآنکه تصمیم واقعی آنها باشد به فراموشی سپرده و در مقابل خود را در آیندهای نامعلوم رها کنند. لذا در این روایت واقعگرا، چند وجهی بودن انسان بعنوان یکی از اهرمهای موثر کارکردی قابل توجه دارد، زیرا شخصیت اصلی نمایش «گار اودانل» از این خصیصه برای تغییر شرایط خود در زندگی استفاده میکند تا بتواند سکوتهای طولانی را به پایان برساند. حال از این طریق مخاطب در طول مدت نمایش متوجه میشود که این شخصیت در ظاهر فردی آشفته و محتاط است و از درون خشمی نهفته را برای رسیدن به هدف استفاده میکند تا بتواند آمالش را به حقیقت پیوند بدهد. البته این اتفاق نمایشی از جمله مزیتهایی روایی اثر است که درون و بیرون این شخصیت را به شکل موازی در وضعیتهای مختلف به تصویر میکشد تا همه چیز به شکل عینی قابل رویت باشد. لذا در این میان سایر شخصیتها تحت تاثیر این کنش قرار میگیرند که از نگاهی بازتاب دهنده رفتارهای او هستند. جهان متن و اثر با بهره گرفتن از عناصر رفتار و ارتباط میکوشد در موقعیتهای نمایشی اهمیت تلاقی این دو را به سرانجامی برساند که در آن کنش و واکنشها نمایان شده و اوج و فرودهای روایت بنابر لزوم هر شخصیتها مسجل شود.
شاید بتوان گفت موقعیتهای نمایشی در این اثر کمدی تراژیک که ساختاری اجتماعی دارد گزینه مناسبی برای پیشبرد روایت باشد، زیرا از سویی انسان و داشتههایش را مورد تحلیل قرار میدهد و از نگاهی دیگر هر شخصیت را بنابر نوع نیاز و خواستهاش در مقابل سایرین معرفی میکند. در واقع سایر شخصیتها با رفتارهای خود در وضعیت مشخصی که در موقعیتها دارند به نوعی خواستار ابراز علاقه و عشق به شخصیت «گار اودانل» هستند، اما قادر به بیان آن نیستند. تصور میشود که خواستگاه «برایان فریل» در این نمایشنامه آن است که انسان بنابر در اختیار داشتن دو وجه پیدا و پنهان خود همیشه در تقلا برای تغییر شرایط است که در زمانی از آن عاجز خواهد شد. تغییر شرایطی که احساسات شخصی انسان آن را در مواقعی به شکل واضح و زمانی در هالهای از ابهام بروز میدهد. حال در این میان بحث مهاجرت و فراموش کردن گذشته یکی از تاکیدهای این درام است که شخصیتها در کنار ناگفته ماندن احساسات نسبت به آن واکنش نشان میدهند. لذا بنابر این تعریف میتوان اشاره کرد که هر شخصیت در جهان این نمایش به نوعی در مقام راوی است تا بتواند از طریق شرح ماجرا مسائل، دیدگاه ، دغدغه نویسنده و البته کارگردان را به مخاطب منتقل کند. البته باید اشاره کرد یکی از مزیتهای این نمایش داشتهها و محتوای آن است که مخاطب را به شکل واضحی به تجربه حس همداتپنداری ترغیب میکند تا بتواند تاثیرات مستقیمی را فراهم آورد که این موضوع نشان از جهانشمولی و فراگیر بودن موضوعیت اثر در جهان اکنون دارد.
درک درست بازیگرهای این نمایش از شرایط و خواسته جهان متن یکی دیگر از مزیتهای اثر به شمار میآید که در رفتار و نوع واکنش به دیالوگ یکدیگر مشخص است. شاید فراگیر بودن موضوع نمایش را بتوان نقطه عطف این اثر تلقی کرد به طوری که شخصیتها را با بلوغ قابل درکی در وضعیت مشخصی ترغیب به برونریزی کرده و حتی آنها را در زمانی مسئول شرایط اکنون میداند. حال در این راستا طراحیهای صورت گرفته در جهان این اثر و صحنه به نوبه خود به شکل تاثیرگذاری رخ داده است تا هر دلیل بنابر لزومی در راستای درام پیش آید. البته باید این نکته را نیز متذکر شد که تصویرسازیهای مناسب در جهان نمایش که به شکل متصل صورت میگیرند از نگاه بصری سبب شده است تا بازیگرها در قالب شخصیتهای نمایش در ابتدا حس همذات پنداری را تجربه کرده و سپس آن را به مخاطب منتقل کنند.
میزانسنهای طراحی شده در این اثر از سوی کارگردان ترکیبی از دغدغههای حقیقی و موقعیتهای نمایشی است که قصد دارد برونریزی شخصیتها را با دلایلی موجه تصویر کند. حال درباره دلیل این تصمیم نیز باید اشاره کرد که ضرورت خلق چنین دیدگاهی وابستگی کامل به ترفندهای روایی، شیوه اجرایی و البته سیر صعودی از کمدی به تراژیک دارد.