در حال بارگذاری ...
...

تصویر سارکوزی، از دید یاسمینا رضا نمایشنامه نویس

من به دنبال کشف حقیقت ، که در کار من معنا ندارد، نیستم. هرگز سیاستمداران را واعظانی ندیده بودم که بتوان بدان ها اعتقاد داشت. اما حالا حتی کمتر از گذشته بدان ها باور دارم . من همه ایمانم به عبارات اخلاقی را از دست داده ام. گفتار سیاستمداران برایم فاقد هرگونه اعتباری است

یاسمینا رضا Yasamina Reza یکی از نمایش‌نامه‌نویسان دهه نود است. او دوست ندارد از زندگی خصوصی خود چیزی بگوید. پدرش نیمه ایرانی نیمه روس و نوازنده غیرحرفه‌ای پیانو بوده‌است. مادرش اهل مجارستان و نوازنده ویولون است. یاسمینا رضا در هشت سالگی نخستین شعر خود را نوشت و در نوزده سالگی در رشته جامعه‌شناسی و مطالعات نمایشی از دانشگاه نانتر لیسانس گرفت. در سال 1987 نخستین نمایش‌نامه خود را با عنوان «گفت‌وگوهای پس از یک خاک سپاری» در پاریس به روی صحنه برد.
او پس از نوشتن نمایش نامه «هنر» در سال 1994 چندین جایزه دریافت کرد. رضا اکنون در پاریس زندگی می‌کند. او نویسنده چندین رمان و مجموعه داستان بوده است. تأثر، سه روایت از زندگی، آدام هادربرگ و مرد اتفاقی از جمله مهم‌ترین آثار اوست.


آلن ریدینگ – 26 آوریل 2008

یاسمینا رضا برنده جایزه "تونی" که نمایشنامه موفقش به بیش از 30 زبان اجرا شده است ، بدون این که سودای خبرنگار شدن در سر پرورده باشد ، شانسی استثنایی برای نزدیکی به سوژه جدیدش را تجربه کرد . او یک سال تمام در کنار سارکوزی و در کمپین تبلیغاتی او و حتی در بسیاری از ملاقات های محرمانه اش حضور یافت، تا اینکه بالاخره سارکوزی در می سال گذشته به کاخ الیزه راه یافت. احتمالا به دلیل همین فقدان روحیه خبرنگاری بود که نیکلاس سارکوزی سال گذشته به هنگام استجابت درخواست او برای مشاهده نزدیک کمپین ریاست جمهوری ، احساس امنیت کرد.
یاسمینا رضا شدیدا نسبت به موضوعات سیاسی بی اعتناست و بیشتر بر روی ویژگی های فردی اشخاص متمرکز است تا بر روی مسائل سیاسی ، گویی که آقای سارکوزی را به عنوان یکی از کاراکترهای نمایشنامه هایش مورد ارزیابی قرار داده است و نه از منظر یک کاندیدای ریاست جمهوری.
نتیجه آن یک سال مشاهده ، کتاب “L’Aube le Soir ou la Nuit,” (دمدمه های غروب یا شب) بود؛ نوشته ای به شدت شخصی و با ظرافت طبع نگاشته شده از مواجه یک نمایشنامه نویس و یک سیاستمدار، که نه بر روی پیروزی انتخاباتی او که بر آنچه خانم رضا در این مدت به عنوان عقده کسب قدرت در او دیده بود، متمرکز شده است.
با این حال این کتاب 190 صفحه ای در اولین شماره با تیراژ 100000 نسخه به چاپ رسید و جنبش بی سابقه ای را در فرانسه رقم زد. در حالی که بسیاری از فرانسویان به رئیس جمهور جدیدشان به عنوان یک رهبر فعال که مصمم به مدرن کردن فرانسه است ، نظر می کردند ، خانم رضا او را به عناوین مختلف انسانی بی پروا ، آتشین مزاج ، احساساتی ، گاهی مبتذل و اغلب کودکانه خوانده بود. روزنامه لو پاریسین آن را "تصویر افسانه ای از یک انسان منحصر به فرد" خواند ، لوموند " نیشدار، گاهی بیرحم ، و بالاتر از همه بامزه" و سرمقاله مجله لو نوول آبسرواتور آن را پر از گفتگوهایی " که تئاتر باید به آنها حسادت کند " قلمداد کرد.
اکنون ، پس از گذشت 8 ماه از انتشار آن در فرانسه ، کتاب به نام "گرگ و میش یا شب" توسط آلفرد آ نوپ به زبان انگلیسی ، در آمریکا منتشر شده است. در همین حال ، چیز عجیبی اتفاق افتاده است. تصویری که یاسمینا رضا از رئیس جمهور 53 ساله ساخته دقیقا همانیست که به سارکوزی می چسبد. اعتمادی که به واسطه علاقه اش به درخشیدن از دست می رود ، جدایی اش از یک زن زیبا و ازدواج شتاب زده مجددش ، و حرص شدیدش برای فعالیت سیاسی همگی مصدق همان تصویر برساخته از ذهن نمایشنامه نویس است .
برای نویسنده "هنر" ، سارکوزی یک بازیگر مستعد و ملزم به کنترل دنیای خویش در مبارزه جدی علیه گذر زمان است . سارکوزی به او اعتراف می کند که " من کاراکتر خودم را آفریده ام" .
خانم رضا، کسی که دوست دارد کتابش را به عنوان "یک طرح امپرسیونیستی" توصیف کند، با آنچه که در پی انتشار اثرش رخ داد ، غافلگیر شد. او در یکی از مصاحبه هایی که در آپارتمانش صورت گرفته بود ، اظهار داشت : " مثل این می ماند که نیکلاس سارکوزی {که من خلق کردم} از صفحات کتاب بیرون جهیده و اکنون به زندگی خویش ادامه می دهد." او به شدت مفتون و متاثر و بی تاب شخصیتی است که خلق کرده اما هرگز در حالی که آواره و در گذار میان درون و برون روایتش است و از مدادش به عنوان تیغ کالبد شناسی استفاده می کند ، بر موضوع مورد تحلیلش نمی آشوبد.
سارکوزی اقرار کرده بود که هنگامی که چنان نمایشنامه نویس مشهوری درباره اش تحقیق می کرد، احساس مورد تملق واقع شدن کرده بود. نویسنده "گذر پاییز" در مصاحبه با لو نوول آبسرواتور گفت سارکوزی به او اقرار کرده بود که "حتی اگر دست به تخریب شخصیت من می زدی ، باز هم مرا مرتفع ساخته بودی". به گفته "دیوید مارتینون" – سخنگوی الیزه- اگرچه سارکوزی هنوز کتاب را نخوانده است اما معتقد است که آنچه او نوشته بازتاب وفادارانه ای به واقعیت است.
به عنوان نمایشنامه نویسی که اجرای آخرین اثرش "خداوند کشتار" در پاریس و لندن مقبول واقع شده و انتظار می رود که همین امسال به نیویورک نیز برسد، خانم رضا 48 ساله ، ناخودآگاه ، دنیای سیاست را صحنه تئاتر و سیاستمداران را به چشم بازیگر می بیند؛ دیدگاهی که تجربه دیدارش با سارکوزی بدان قوت بخشیده است.
وی اثر جدید خود را از قبیل آثار روزنامه نگارانی که به دنبال "کشف حقیقت" هستند، نمی داند و در مقابل در مصاحبه با لو نوول آبسرواتور ابراز می دارد: " من به دنبال کشف حقیقت ، که در کار من معنا ندارد، نیستم. هرگز سیاستمداران را واعظانی ندیده بودم که بتوان بدان ها اعتقاد داشت. اما حالا حتی کمتر از گذشته بدان ها باور دارم . من همه ایمانم به عبارات اخلاقی را از دست داده ام. گفتار سیاستمداران برایم فاقد هرگونه اعتباری است."
این شاید توضیحی باشد بر آنکه چرا هیچ بحثی از معضلاتی از قبیل : اقتصاد ناامن فرانسه ، مشکلات بیکاران و مهاجرت به میان نمی آید. عنصر مهمی مثل همسر دلربای سارکوزی، سیسلیا ، نیز در این اثر غایب است. این به این دلیل است که او هرگز به مانند مفسران مطبوعاتی ادعای این را نداشته که آقای سارکوزی دروازه ورود به مناطق ممنوعه را گشوده است.
با اینحال، خانم رضا ، به درک بهتری از آنچه برای سیاستمداران ، یا ترجیحا، یک سیاستمدار خط نشان می گذارد ، رسیده است. از قضا پیچیدگی قضیه اینجاست که این سیاستمدار آقای سارکوزی نیست بلکه خاطرخواه کنونی اوست، مردی که در کتاب او تنها با حرف G مشخص می شود.
وی که همچنان از فاش کردن نام او ابا دارد، اظهار داشت: " کتاب ملهم از G است، ولی برایم غیر ممکن بود که راجع به او بنگارم. موضوع اصلی من این است که انسانهای اهل عمل چگونه ورای این جانواران سترگ سیاست ، از وقتشان استفاده می کنند. آنها این کار را به شکلی تقریبا متفاوت از تنابندگان معمولی انجام می دهند. آنان همه ثانیه ها را می کشند گویی گذر زمان را حس نمی کنند. این هم طریقی از زندگی کردن است که ایده آل گرایی را با فاصله بعیدی پشت سر می گذارد."
امروز ، اگرچه خانم رضا قادر است رقبای رئیس جمهور را ارزیابی کند، اما به نسبت دل نگران تر از گذشته است چرا که سارکوزی رئیس جمهور خیلی شبیه سارکوزی نامزد ریاست جمهوری است.
نویسنده "خداوند کشتار" یادآوری می کند: "یکی از چیزهایی که در مورد سارکوزی دوست دارم –چیزهای زیادی وجود دارند ، اما این یکی واقعا مرا می فریبد- گستاخی او است. ولی او هنوز نفهمیده است که قدرت خودش گستاخ است و او نمی تواند با گستاخی های همیشگی اش ادامه دهد. در زمان کمپین گستاخی او نمودی از آزادسری و رک گویی به نظر می رسید. اما در دفتر کارش در الیزه این حس را کنترل نکرده و ارزیابی درستی از تاثیر آن نداشته است."
یک کاراکتر مهم که جای خالی اش در کتاب " دمدمه های غروب یا شب " احساس می شود، همسر وقت آقای سارکوزی ، سیسلیا، است. هنگامی که کتاب در اینجا منتشر شد، خانم رضا به شکل سیاستمدارانه ای متوجه شد که او به ندرت حضور دارد ، اما اکنون اذعان دارد که مثل روز برایش روشن بود که زندگی زناشویی آنها در معرض از هم پاشیدگی است.
وی اضافه می کند: "در آن زمان می دانستم که آینده رئیس جمهور با این زن همراه نخواهد بود . من همواره این احساس را داشتم که این زوج از هم خواهند گسست."
او بعدا هرگز از اینکه رئیس جمهور به ملاقات مدل سابق "کلارا برونی" - کسی که در نهایت در فوریه گذشته با وی ازدواج کرد- می رفت، شگفت زده نشد. چرا که معتقد است " او انسانی است که قادر به ادامه زندگی به تنهایی نیست . من فکر نمی کنم که او حتی بتواند یک شب یا یک غروب را هم به تنهایی سر کند . آنها ممکن است که ملاقاتهایی هم داشته بودند اما او نیازمند همسری واقعی بود ، پس به سرعت شخصی را وارد زندگی اش کرد."
خانم رضا در هنگام نگارش نمایشنامه هایش وقت زیادی را صرف تصویر کردن نقاط ضعف انسانها ، ناامنی های روحی شان و نیازشان به محبت می کند : او سارکوزی را به شدت به کاراکترهایی که بر روی صحنه خلق می کند، نزدیک می داند. " من فکر می کنم که او شخصیت محزونی دارد ، انسانی مصمم به خود ویرانگری . این اگرچه در طول کمپین روشن نبود ، اما متقاعد شده ام که او انرژی قدرتمندی برای خودویرانگری دارد."
این نمایشنامه نویس در هنگام نوشتن حتی بر روی شکل سیگار کشیدن سارکوزی نیز متمرکز شده بود و حکایات مرد مغرور ، متزلزل ، باهوش و خسته کننده ای را تعریف می کند که انگیزه وی برای حرکت تنها غریزه و قدرت است. او به شدت به اینکه "تنها فردی که حرف می زند و تنها فردی که شنیده می شود" باشد، عادت کرده است اما زندگی روزمره او معمولی تر از آن است که چنین اتفاقی برایش بیفتد.
روزی در کمپین به جای نگاه کردن به مقاله های صفحه اول "فیگارو" درباره ایران ، و یا حتی سر خط اخبار راجع به خودش ، آنچه چشمهای او را به سوی خود کشید تبلیغی در پایین صفحه بود و با خوشحالی کودکانه ای گفت : " این رولکس چه قشنگ است !"

ترجمه و تلخیص : مینو میرشاه ولد