در حال بارگذاری ...
با تحلیلی بر آرای جامعه‌شناس آلمانی بررسی شد (بخش اول)

تاثیر کلان‌شهر بر حیات ذهنی شخصیت‌های نمایشی

ایران تئاتر: متن پیش رو بخش اول مقاله ای با عنوان «تاثیر کلان‌شهر بر حیات ذهنی شخصیت‌های نمایشی» به قلم علی رویین است که در همایش پژوهشی« شهر، شهروندی و تئاتر »سی و پنجمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در قالب یک کتاب منتشر شد.

پژوهش حاضر می‌کوشد با رویکردی تحلیلی و تمرکز بر آرای فیلسوف ـ جامعه‌شناس آلمانی گئورگ زیمل، چگونگی تاثیرپذیری شخصیت‌های نمایشی را از عناصر اصلی سازگانی و ساختاری شهرها واکاوی کرده و روابط حاکم بر آنها را مورد ارزیابی قرار دهد.

 برای انجام این تحلیل، پس از ارائهٔ تعاریف کاربردی از مفاهیم اصلی مورد بررسی ـ شهر، کلان‌شهر و حیات ذهنی ـ با دسته‌بندی شاخص‌های پیشنهادی زیمل در چهار عنوان ـ بنیاد روان‌شناختی فرد کلان‌شهری، تاثرات پایدار، دل‌زدگی و احتیاط ـ ساختار اجرایی پژوهش را ترسیم کرده و سپس، با تحلیل تطبیقی مفاهیم اصلی و شاخص‌های چهارگانهٔ زیمل، فرضیهٔ اصلی خود را مبنی بر چیرگی کلان‌شهر بر شخصیت‌های آثار نمایشی، با تمرکز بر کنش‌گری شخصیت‌های برگزیده از دو نمایشنامهٔ ایرانی ـ به قلم اسماعیل خلج ـ بیازماید.

فرایند تحلیلی پژوهش، با بررسی کنش‌های شخصیت‌های برگزیده به واسطهٔ ویژگی‌های هشت‌گانهٔ کلان‌شهر به پایان می‌رسد. برایند پژوهش، بیانگر تایید فرضیهٔ پژوهش در دو سطح انطباقی (در نمایشنامهٔ گلدونه خانوم) و نسبی (در نمایشنامهٔ شبات) است. همچنین، چیرگی شاخص سوم پژوهش یعنی نگرش دل‌زده، بر سه شاخص دیگر و نسبی بودن شاخص احتیاط در نمایشنامه‌های مورد بررسی تایید می‌شود. در نهایت امید است یافته‌ها و الگوی تحلیلی پژوهش حاضر، روشنگر اهمیتِ جایگاه و نقش پدیدارِ تئاتر در راستای بهبود کیفیت و فرایند شهرنشینی بوده و نیز گام کوچکی باشد برای ترغیب و انجام پژوهش‌های کیفی و کمّی بیشتر در حوزه‌های مشترک تئاتر و شهر.

چنان‌که گفته شد، پژوهش حاضر می‌کوشد با تمرکز بر آرای گئورگ زیمل  در یکی از مهم‌ترین آرای جامعه‌شناختی او دربارهٔ شهر ـ مقالهٔ کلان‌شهر و حیات ذهنی  ـ چگونگی تاثیرگذاری شهر (به مثابه یک فرم یا قالب اجتماعی ) را بر کارکنش‌های ذهنیِ شخصیت‌های برگزیده از یک نمایشنامه‌نویس ایرانی ـ اسماعیل خلج ـ واکاوی کند. برای رسیدن به این هدف، نخست با طرح دو پرسش اصلی، حدود و گسترهٔ پژوهش تعیین شده و پس از بازخوانی یافته‌های به دست آمده از دیگر پژوهش‌های انجام‌گرفته در حوزهٔ تئاتر و شهر، تحلیل سنجه‌های گزینش شده از نمایشنامه‌ها با استفاده از مفاهیم کلیدی به انجام می‌رسد.

 نقشهٔ راه پژوهش با تمرکز بر دو پرسش زیر ترسیم می‌شود:

الف) مهم‌ترین شاخص‌های اثرگذارِ کلان‌شهر بر شخصیت‌های مورد بررسی چیست؟

ب) کنش‌گری شخصیت‌های نمایشی تا چه اندازه وامدارِ فضا و سازگان شهری حاکم بر نمایشنامه‌ها است؟

پیشینه

 در میان پژوهش‌های پرشمار انجام گرفته در حوزهٔ شهر و شهرسازی و پژوهش‌های کم‌شمار در حوزهٔ تحلیل متون و شخصیت‌های دراماتیک ـ با رویکرد جامعه‌شناختی ـ شمار اندکی از آنها دارای رویکرد تحلیلیِ نزدیک به رویکرد پژوهش حاضر بوده و شمار پژوهش‌های انجام گرفته با محوریت شهر و تئاتر (با تمرکز بر تحلیل تاثیر شهر در متون و شخصیت‌های نمایشی) به تحقیق ، نزدیک به صفر است. از آن میان می‌توان موارد زیر را برشمرد. نخستین پژوهش با عنوان تصویرهای ذهنی و مفهوم مکان (به قلم رعنا سادات حبیبی)، با تمرکز بر مفاهیم زمان و مکان در گسترهٔ شهر، عوامل موثر در کیفیت مشاهده و ثبت تصاویر شهری را در ذهن مردم ـ در جایگاه شهروندان ـ از منظر دانش شهرسازی و با رویکردی توصیفی، در ساختاری منسجم مورد ارزیابی قرار داده است. پژوهش دیگر با عنوان کلان‌شهر و نگرش دل‌زده (به قلم ارسلان ریحان‌زاده) با تمرکز بر مقالهٔ زیمل ـ کلان‌شهر و حیات ذهنی ـ و عنصر دل‌زدگی، تفسیری شخصی از مناسبات زندگی شهری در شهر تهران ارائه کرده که از منظر چهارچوب نظری با پژوهش حاضر مشابه و گه‌گاه منطبق است. زیمل: پرسه‌زنی خوشه‌چین (به قلم مهدی ادیبی سده و محمود رشیدی) با زبانی متبختر و رویکردی الصاقی و نه تحلیلی، عناوین و تخیلات نویسندگان خود را به شکلی ناپخته و مشابه با نظریهٔ برچسب‌زنی، به اندیشه‌های زیمل پیوند داده و کوشیده است با داعیهٔ تمرکز بر تفسیرِ شخصی تُنک و نارسای خود، مسئلهٔ زمان تاریخی و تاریخ فلسفه را، ذیل مرور روزنامه‌ای آثار زیمل گزارش کند. در مقالهٔ بعدی با عنوان پیشنهاد روشی برای تحلیل شخصیت شهر (نوشتهٔ مهتا میرمقتدی) نویسنده کوشیده است با معرفی و سپس ترکیب دو روش رایج در شناخت شهرها ـ یعنی ساخت اصلی و برداشت از نسج شهری ـ و نیز با تفکیک عناصر اصلی شهرها به دو بخش انسان‌ساخت و طبیعی، به روشی برای مطالعهٔ شخصیت یا هویت کالبدی یک شهر، برسد. مقالهٔ بعدی، بررسی وجوه توسعه پایدار محیطی در معماری تئاتر شهر تهران با رویکرد پدیدارشناسی (از قرشی مینا آباد و دیگران) چنان‌که از عنوان آن برمی‌آید، با تمرکز بر آرای یک معمار فنلاندی ـ یوهانی پالسما ـ به بررسی و واکاوی عناصر اصلی معماری در ساختمان تئاتر شهر تهران پرداخته است. همسان با پژوهش پیشین، نوشتار دیگری با عنوان بررسی طراحی مجموعه تئاتر شهر و تاثیر آن بر ارتقا سطح فرهنگ جامعه (به قلم صیاف و جانی‌پور) پیوند میان تئاتر و شهر را در نقطهٔ اشتراک هردو ـ این بار در بنای تئاتر شهر اهواز ـ مورد بررسی قرار داده است. به سوی منظر فرهنگی در شهر (به قلم منصوری و آتشین بار) مقالهٔ دیگری است که با بررسی خیابان ولیعصر تهران با محوریت کمیت و رخدادهای اجتماعی، از منظر دیگری به ساختمان تئاتر شهر، در جایگاه یکی از قدیمی‌ترین نمادهای فرهنگی، پرداخته است.

 با توجه به موارد یادشده و با استناد به پایگاه اطلاعات علمی ایران، می‌توان گفت عمده پژوهش‌های صورت‌گرفته در حوزهٔ تحلیل مناسبات تئاتر و شهر، با تمرکز بر وجوه شهرسازی و معماری به انجام رسیده و بر این اساس، پژوهش حاضر نخستین گام در راستای تحلیل متون و شخصیت‌های نمایشی با تمرکز بر وجوه شهری و دراماتیک ـ به صورت هم‌زمان ـ تلقی می‌شود.

مفاهیم کلیدی

در این بخش هم‌زمان با ارائهٔ تعاریف کاربردی از مفاهیم کلیدی، مهم‌ترین سنجه‌ها و سنجش‌گرهای تحلیلی در پژوهش حاضر ارائه می‌شود.

شهر/ کلان‌شهر

 تعریف و بیان مفهوم شهر و کلان‌شهر، به اندازهٔ گسترهٔ دربرگیرندگی رویکردها، رخدادها، ساختارها و سازگان‌های این دو مفهوم است. در ساحت واژگانی و در زبان پارسی ، شهر از واژهٔ خشتر یا خشتهر در اوستا گرفته شده و در ایران باستان، با دو معنی کنونی شهر و نگهبان شهر، کاربرد داشته و در معنای پادشاهی و توانایی یا سلطنت و اقتدار نیز به کار می‌رفته (پورداوود، 1355: 55). همچنین شهر به معنای قلمرو حکومت، شهربان (یا خشترپاون) (پاکزاد، 1384: 95و94). در پارسی میانه دچار دگرگونی ظاهری ـ به شار ـ شده و با معانی نزدیکِ دیگری چون مُلک، سرزمین و شاهنشاهی کاربرد داشته (نیبرگ، 1382: 183). این‌چنین است بازتاب واژهٔ شهر در شاهنامهٔ فردوسی در واژهٔ پیوندیِ ایرانشهر ، با پیوند شهر و شهریاری یا دارندهٔ توانی قدسی و برین (پیوسته با قدرتی برین) و کاربردی زمینی یا برزمینی برای نامیدن پهنهٔ یک کشور (سلطانزاده، 1390: 16 ـ 14).
 از دید جامعه‌شناختی، شهر بستر مطالعهٔ پدیده‌ها و آزمایشگاه جامعه‌شناسی است (ربانی، 1385: 16). مکانی که دربرگیرندهٔ کنش‌های اجتماعی گوناگونِ گروه‌های اجتماعی است (وبر، 1370: 55)؛ سکونت‌گاهی بزرگ و دایمی (Kuper:1996 و Goodall:1987). که مرکز فعالیت‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اداری بوده و ویژگی اساسی آن تراکم جمعیت است (آندرانویچ و ریپوسا، 1380: 21).

این زیستگاه انسان‌ساخت، دربردارندهٔ تمرکز جمعیتیِ نسبتا پایدار، خرده‌فرهنگ‌های پرشمار، (فکوهی، 1383: 29) شخصیتی پویا و درحال تغییرِ مدام (Mackerown، 2004: 2) و در نهایت، رخدادهای منحصربه خود (Chalupsky: 1998: 3) است.

 سازمان ملل در سال 1989 شهر را، مکانی با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی، اداری وتاریخی تعریف کرده که در آن، فعالیت اصلی مردم، غیرکشاورزی است و به دست دولت محلی اداره می‌شود. تعریفی که با یک نقطهٔ اشتراک ـ بی‌توجهی به نقش فرهنگ و هنر در پیدایش شهر ـ و چند نقطهٔ افتراق جزئی ـ در خصوص حدود و داده‌های آماریِ جمعیت‌محور ـ در قانون تقسیمات کشوری ایران  نیز به چشم می‌خورد.


 با تمرکز بر جنبه‌ها، رویکردها و یا تخصیص ویژگی‌های گوناگون دیگری به پدیدهٔ شهر، می‌توان شهر را در گسترهٔ ژرف‌تری تحدید و تعریف کرد؛ جن هاروی در کتاب خود (2009) در بررسی نسبت تئاتر و شهر، شهر را انگاره‌ای از نسبیت‌گرایی و پویایی تعریف کرده که تئاتر می‌تواند ما را در درک چگونگی زیست در این انگارهٔ پویا، یاری دهد (هاروی، 1393: 22ـ17). «انگاره‌ای» که سالن‌های تئاتر موجود در آن، به مثابه یکی از نشانه‌های اصلی آن تلقی شده و خواسته یا ناخواسته، از دید تعریف‌کنندگان شهر در سازمان ملل و برنامه‌ریزان شهری در ایران، پنهان مانده است. همچنین به تبع گوناگونی معیارهای تعریف شهر از جمله پیوستگی آبادانی ـ به سبک فرانسوی ـ (فیالکوف، 1388: 14) و یا با اتخاذ رویکردهای تحلیلی متن‌محور (شهر به مثابه متن)، موقعیت محور (زمان و مکان محور) و دیگرمانندها، مفهوم شهر را می‌توان کاوید.
 اما مفهوم دیگری که در آغاز، برساختهٔ سازگان شهری بوده و اکنون دربرگیرندهٔ آن تلقی می‌شود، کلان‌شهر نام دارد. کلان‌شهر یا مادرشهر ، دارای تمامی ویژگی‌های یک شهر بوده و مهم‌ترین عنصر ممیز در تعریف آن، شمارِ افزونِ جمعیت و کنش‌گران یا شهروندان موجود در آن است. بنابر تعاریف شهرسازی، کلان‌شهر به شهری اطلاق می‌شود که یک میلیون نفر و یا بالاتر جمعیت داشته و نیز، دارای مرکزیت دولتی و شاخص‌های جمعیت‌شناختی ـ از جمله زندگی کردن حداقل 500000 نفر در فاصلهٔ زمانی 45 دقیقه از مرکز شهر ـ است.


حیات ذهنی
 برای دریافت مفهوم حیات ذهنی ـ در جایگاه مفهوم مورد تحلیل این پژوهش و نیز، برساختهٔ ادراکیِ زیمل ـ می‌باید، هم‌زمان با تعریف این مفهوم در جایگاه بنیادین خود یعنی در دانش روان‌شناسی، مفهوم شهر را در آرای گئورگ زیمل، به ویژه در مقالهٔ بسیار مهم و اثرگذار او ـ کلان‌شهر و حیات ذهنی ـ نیز، مورد بازخوانی قرار داد؛ چرا که حیات ذهنی در گام نخست، برایند زندگی انسان (در ساحت روان‌شناختی) در سازگان شهری (در ساحت جامعه‌شناختی) بوده و محصولی است که هم‌زمان به شیوهٔ خودآگاه و ناخودآگاه، بر و در انسان شهری، بُوش و زیست می‌یابد.

 زیمل در مقالهٔ یادشده، به صورت مستقیم به تعریف شهر نپرداخته، بلکه با تمرکز بر ویژگی‌های شهر، شهروندان و زندگی شهری، زوایای پنهان و چگونگی تاثیر محیط شهر بر سبک زندگی شهرنشینان (فیالکوف، 67:1388) را واکاوی کرده است. کلان‌شهر و حیات ذهنی دربرگیرندهٔ رابطهٔ میان خصوصیات شهر و طبایع فرد است و پرسش اصلی زیمل در آن، به دنبال یافتن شیوهٔ تبیین منش روشنفکرانهٔ نفسانیات [درونیات یا اندیشه‌های فرد کلان‌شهری: فردی که در کلان‌شهر به صورت پیوسته زندگی می‌کند] در مقایسه با منش مبتنی بر احساسات و روابط عاطفی فرد ساکن در یک شهر کوچک است؛ فرایندی که در مسیر خود و به واسطهٔ شیوهٔ مبادلهٔ کالا (مقولهٔ اقتصاد پولی)، تحریکات عصبی، پیدایش گروه‌های دومین (گروه‌های جدید: غیر از خانواده و همسالان) از گروه‌های نخستین (خانواده و گروه همسالان) و تنش‌های درون و برون گروهی میان آنها، سبب پیدایش گونه‌ای از زندگی یا حیات شده که ریختار برونی و درونیِ آن را می‌توان به شکل مستقیم و بی‌واسطه در شهروندان یک شهر یا کلان‌شهر و به شکل غیرمستقیم و با واسطه در بازنمود، تفسیر و تاویل آن، در آثار هنری ـ در اینجا متون نمایشی ـ مورد واکاوی قرار داده و همگام و هم‌رای با زیمل، آن را حیات ذهنی یا زندگی اندیشگانی نام داد و خواند.

 این گونه از حیات در اندیشهٔ زیمل، به واسطهٔ مکان زندگی و شماری از شاخص‌های جامعه‌شناختی، گونه‌گون و متفاوت تعبیر می‌شود. حیات ذهنی ـ با احتساب یک فرد به مثابه سنجش‌گر و شاخص اصلی ـ متشکل است از بنیادهای درونی (حسی) و بیرونی (اجتماعی). بنیاد(های) درونی یا حسی، به دلایلی چون ضربان، حرکت و تنوع زندگی اقتصادی، آگاهی اجتماعی، تصاویر و تصورات ذهنی و ماهیت و ساختار روابط فردی و میان‌فردی، که به واسطهٔ حضور یا بودباشِ [سکنی‌گزیدن یا ساکن شدن یا بودن] فرد در شهر یا روستا رقم می‌خورد، درونی یا حسی نامیده می‌شود (زیمل، 1372: 54). اما بنیاد(های) بیرونی، که محصول حیات اجتماعی (غیرذهنی یا وابسته به کنش‌های غیرشخصی) یک فرد در جامعه ـ شهری یا روستایی ـ است، دربرگیرندهٔ داشته‌ها و تاثیرات اکتسابی‌ای است (همان‌جا) که به صورت خواسته یا ناخواسته فرد را پذیرای خود کرده و شیوهٔ زندگی او را همراه با بنیاد درونی، در سه شکل چیره، برابر و کم، تعیین می‌کند.

به سخن دیگر منظور از حیات ذهنی در این نوشتار، نمود کرداری و گفتاری یا کُنشیِ افرادی است که به واسطهٔ حضور و کنش‌گری در شهرها و کلان‌شهرها، بازتاب‌دهندهٔ ویژگی‌های قطعی و بارز این سازگان‌های اجتماعی شده و به تبعِ آن، شهروند و فرد کلان‌شهری قلمداد، شناخته و خوانده می‌شوند.
 
بحث و بررسی

 در این بخش، با استفاده از شاخص‌های چهارگانهٔ پیشنهادی زیمل در کلان‌شهر و حیات ذهنی، تحلیل کارکنش‌های شخصیت‌های اصلی ـ هاشم و گلدونه خانوم ـ در دو نمایشنامهٔ شبات  و گلدونه خانوم  نوشتهٔ اسماعیل خلج به انجام می‌رسد. از جمله دلایل گزینش این دو شخصیت و نمایشنامه می‌توان به اشتراک در زمان نگارش، وجود نمودهای بارز اجتماعی (اشخاص متعدد در اجتماع و...) و تکرارشدن و همسانیِ وجوه نمایشی این دو اثر (مکان، اشخاص، شیوهٔ روایی، تمرکز بر نقش شهر و تاثیر و تاثر اشخاص در آن) در اغلب نمایشنامه‌های نویسنده اشاره کرد.

بنیاد روان‌شناختی فرد کلان‌شهری:

نخستین شاخص قابل استنباط از مقالهٔ زیمل، برای تحلیل کنش‌گری فرد کلان‌شهری و نسبت او با سازگان شهری، تحلیل بنیاد روان‌شناختی فرد کلان‌شهری است. این سنجش‌گر یا شاخص، محصولِ دگرگونی تند، شتابان و بی‌وقفهٔ محرک‌های عصبیِ برونی و درونی بر فرد کلان‌شهری است (همان، 55) که برای تحلیل آن، تفکیک و تحلیل تاثرات لحظه‌ای و آنچه ماقبل یا پیش از تاثرات لحظه‌ای وجود دارد، الزامی و اجتناب‌ناپذیر است.

در نمایشنامهٔ شبات، با هاشم که شخصیتی عصیانگر است روبه‌رو هستیم. کنش‌های گفتاری و کلامی وی، محصول فشارهای مکرری است که به واسطهٔ ارتباط او با افراد پیرامونش ـ از همسر گرفته تا صاحبخانه ـ با پیشرفت نمایشنامه، به مرور افزایش یافته و بنیاد روان‌شناختی این شخصیت را دچار تاثرات شکننده و جبران‌ناپذیر ذهنی (یا روحی) می‌کند.

این فرایند را می‌توان در نمایشنامهٔ گلدونه خانوم نیز، با شمایل و ظاهر دیگری مشاهده کرد. گلدونه خانوم، شخصیتی واقعی و در عین حال نمادین است. نمادی از زنان تنهایی که شوهرانشان آنها را به حال خود رها کرده و هماورد آنان در شمایل یک گلدونهٔ واحد یا زن نمادین تبلور یافته است؛ زنی که دربردارندهٔ کیفیات و خصوصیات شخصیتیِ تمام زنان پیدا و ناپیدای نمایشنامه بوده و محرک‌های متاثرکنندهٔ او، همانندِ شخصیت هاشم در شبات، ناشی و برایند گزینش زندگی در شهری به مراتب بزرگ‌تر از شهرِ پرورانندهٔ ذهن و روح اوست.

پرخاشگری، خودآزاری و دیگرآزاری، به ترتیب مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیت هاشم را تشکیل می‌دهند. ویژگی‌هایی که برایند و محصول محرک‌های بیرونی ـ شامل: روابط پرتنش و متقابل با همسایه‌ها و همسر (خلج، 1383: 439ـ435)، مرگ فرزندش در گذشته (همان، 452)، برقراری رابطهٔ نامتعارف و نامشروع جنسی (همان، 453) و تقاضای کمکِ خواهرش (همان، 466) ـ و محرک‌های درونی ـ شامل: خودآزاری، دیگرآزاری و آگاهی از فساد و خیانت همسرش (همان، 475ـ465) ـ بر او چیره بوده و با پیشروی روایت و افزایش آگاهی هاشم از زوایای پنهان و وجوه ناپیدا و آثار دردناک محرک‌های یادشده، تقویت و تثبیت می‌شود.

در گلدونه خانوم، شخصیت گلدونه که پرداخت ژرفتری از گذشتهٔ او ـ توسط دیگر زنان ناپیدای نمایشنامه ـ در نمایشنامه ارائه شده، بیشترین تاثیر را، در فرایند بازخوانی و مرور ذهنیِ محرک‌های درونی ـ شامل: یادآوری دوران کودکی و گذشته خود (همان، 130ـ133)، آینده‌نگری (همان، 131)، خیال‌پردازی (همان، 133)، ترس از تنهایی (همان، 132) ـ و سپس بیرونی ـ شامل: تجاوز به حریم شخصی (همان، 126، 128)، انتخاب شغل (همان، 131)، انتخاب نام مستعار (همان، 132) ـ واقع‌شده در گذشتهٔ خود، پذیرفته است.

فصل مشترک هر دو شخصیت را، می‌توان در نبود و نداشتن هدف یا انگیزهٔ زندگی جست. چنان‌که از مشخصات و شیوهٔ کارکنش‌های هاشم و گلدونه خانوم برمی‌آید، آنان نیز مانند افراد توصیف‌شده توسط زیمل (زیمل، 1380: 231)، با هیچ گونه ایدهٔ مشترک و انگیزهٔ راسخی، زندگی نمی‌کنند؛ بلکه هستی آنها، پاسخی است به محرک‌های درونی و بیرونی آنها و از این رو، برایند این فروپاشی یا نابسامانی روانی و اجتماعی ـ در مقیاس دو هستنده یا فرد نمایشی ـ بنیاد روان‌شناختی آنها را، به دلیل پیوستگی و شتاب بیش از اندازهٔ دگرگونیِ محرک‌ها، از میان می‌برد و پایان زندگی آنها را در نمایشنامه، با مرگی خودخواسته رقم می‌زند.




مطالب مرتبط

مدیرکل هنر‌های نمایشی مطرح کرد

دنبال رشد محتوا و فرم تئاتر کودک و نوجوان هستیم
مدیرکل هنر‌های نمایشی مطرح کرد

دنبال رشد محتوا و فرم تئاتر کودک و نوجوان هستیم

کاظم نظری مدیرکل هنرهای نمایشی می‌گوید تنها دلیل عدم حضور گروه‌های تئاتر کودک و نوجوان در جشنواره تئاتر فجر برگزاری جشنواره تخصصی تئاتر کودک و نوجوان بود و اداره کل هنرهای نمایشی به دنبال رشد محتوا و فرم این رویداد هنری و همچنین تئاتر کودک و نوجوان است.

|

گفت‌و‌گو با داور بخش دانشجویی چهل‌ودومین جشنواره تئاتر فجر

بهرام جلالی‌پور: ضعف امروز تئاتر ما، نمایشنامه است
گفت‌و‌گو با داور بخش دانشجویی چهل‌ودومین جشنواره تئاتر فجر

بهرام جلالی‌پور: ضعف امروز تئاتر ما، نمایشنامه است

بهرام جلالی‌پور، داور بخش دانشجویی چهل‌ودومین جشنواره تئاتر فجر، با بیان اینکه ضعف امروز تئاتر ما، نمایشنامه است و باید نمایشنامه نویسی به یک شغل خودکفا با درآمد مکفی تبدیل شود تا نمایشنامه نویس تمام وقت خود را به خلق آثار جدید اختصاص دهد، گفت برگزیدگان این جشنواره جزو ...

|

گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش فراگیر جشنواره تئاتر فجر

«خودپرواز» و طرح موضوع عدم مناسب‌­سازی خودپرداز بانکی برای نابینایان
گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش فراگیر جشنواره تئاتر فجر

«خودپرواز» و طرح موضوع عدم مناسب‌­سازی خودپرداز بانکی برای نابینایان

کارگردان نمایش «خودپرواز» قشر توان‌خواه جامعه را که شامل نابینایان نیز می‌­شود، دارای مشکلات فراوانی دانست و معتقد است این مشکلات باعث می­‌شود تا برخی از این عزیزان به جای مشارکت در فعالیت‌­های اجتماعی، به انزوا کشیده شوند. او موضوع عدم مناسب­‌سازی بانکی و خودپرداز ...

|

کارگردان حاضر در بخش تازه‌های تئاتر جشنواره گفت

کیانوش احمدی: امیدوارم نگاه عادلانه جشنواره در انتخاب و داوری آثار ادامه‌دار باشد 
کارگردان حاضر در بخش تازه‌های تئاتر جشنواره گفت

کیانوش احمدی: امیدوارم نگاه عادلانه جشنواره در انتخاب و داوری آثار ادامه‌دار باشد 

کیانوش احمدی، کارگردان حاضر در بخش تازه‌های تئاتر بر رویکرد عادلانه چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در انتخاب آثار و داوری آن‌ها تاکید کرد. 

|

گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش فراگیر جشنواره تئاتر فجر

لقمان بحرانی: «آشپزخانه فنلاندی­‌ها» نمایشی انتقادی درباره مردم، جامعه و دولت است
گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش فراگیر جشنواره تئاتر فجر

لقمان بحرانی: «آشپزخانه فنلاندی­‌ها» نمایشی انتقادی درباره مردم، جامعه و دولت است

کارگردان «آشپزخانه فنلاندی‌­ها» نمایش خود را دارای فضایی کمدی-فانتزی می­‌داند که در درون مایه خود انتقادهایی را نیز درباره مردم، جامعه، دولت و تعاملات بین آن‌ها دارد.

|

گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش هویت ملی جشنواره تئاتر فجر

میثم حبیبی: «همه خواب بودیم» روایتی متفاوت از زندگی حاج قاسم سلیمانی است
گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش هویت ملی جشنواره تئاتر فجر

میثم حبیبی: «همه خواب بودیم» روایتی متفاوت از زندگی حاج قاسم سلیمانی است

کارگردان نمایش «همه خواب بودیم» می‌گوید ما می‌خواهیم جریانی مستندگونه از زندگی و آنچه آن شب برای خانواده حاج قاسم رقم خورده را برای مخاطب روایت کنیم.

|

گفت‌وگو با حامد مکملی، نویسنده و کارگردان نمایش «آریوبرزن»

برخوانی یک اتفاق تاریخی
گفت‌وگو با حامد مکملی، نویسنده و کارگردان نمایش «آریوبرزن»

برخوانی یک اتفاق تاریخی

حامد مکملی، نویسنده و کارگردان نمایش «آریوبرزن»، اثری که از طریق ورود به بخش تازه‌ها وارد مسابقه تئاتر ایران چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر شده است، می‌گوید این نمایش یک برخوانی از داستان سردار بزرگ پارسی است که در برابر اسکندر مقدونی ایستاد و برای سرزمینش جان ...

|

در گفت‌وگو با کوروش شاهونه، کارگردان نمایش «هیدن» مطرح شد

چشم‌های بینایی که حقیقت را کتمان می‌کنند
در گفت‌وگو با کوروش شاهونه، کارگردان نمایش «هیدن» مطرح شد

چشم‌های بینایی که حقیقت را کتمان می‌کنند

کوروش شاهونه، یکی از نویسندگان و کارگردان نمایش «هیدن»، از جمله آثار حاضر در بخش مسابقه تئاتر ایران چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر می‌گوید این اثر بر پایه اندیشه چشم‌های بینایی که حقیقت را کتمان می‌کنند بنا شده است. حقیقتی که می‌تواند به کل روابط جوامع انسانی ...

|

نظرات کاربران