نگاهی به نمایش «سمفونی کوچک سکوت»
قربانی شدن اجرایی خلاقانه از ترس خستگی مخاطب
ایران تئاتر- مرسده مقیمی: «سمفونی کوچک سکوت» به کارگردانی سینا راستگو که در عمارت نوفل لوشاتو به صحنه میرود اجرای حساب شدهای دارد و از نظر بصری چشمنواز و دیدنی است اما کارگردان نمیتواند متن ثقیلی را که انتخاب کرده در آن بازه زمانی به مخاطب به درستی بفهماند.
«مردگان بی کفن و دفن» یکی از جذابترین و خواندنیترین نمایشنامههای ژان پل سارتر است و ازآنجاکه سارتر نگاهی فلسفی به جهان پیراموناش دارد مطابق معمول با متنی پیچیده و نگاهی فلسفی به انسان، آزادی، جنگ، عقیده، آرمان، زندگی و مرگ مواجهیم. سارتر در این نمایشنامه بازهم از اصالت انسان و قدرت انتخاباش حرف میزند و به جدال میان انسان و عقیده میپردازد. او که خود در دوران جنگ زیسته است و مقصر همه آن وقایع را خود انسان میداند در این نمایشنامه به انسانهایی میپردازد که تحت رهبری کسی دست به شورش زده و حالا گرفتار شدهاند و فاصله زیادی تا مرگ ندارند. آنها در این لحظههای سخت، دائم با این چالش دست به گریباناند که آیا راه درست را رفتهاند یا خیر؟ در گذر اتفاقات دهشتناکی که در طول آن شکنجهها برای هر یک از آنان روی میدهد، آنها به باوری تازه درباره آرمان و آزادی میرسند. جدیدترین نمایشی که بر اساس این نمایشنامه در ایران روی صحنه رفته است؛ کار گروه جوانی است که آن را در سالن یک عمارت نوفل لوشاتو اجرا میکنند.
«سمفونی کوچک سکوت» تئاتر کوچک و جمع و جوری است که سینا راستگو روی صحنه برده است. این نمایش که قطعا میتواند برای هر کدام از اعضای گروه جوانش گامی به پیش باشد و راه را برای ادامه مسیر هموار کند؛ در اجرا بسیار قابل تحسین است. در واقع مهمترین نقطه قوت آن فرمی است که کارگردان برای اجرا برگزیده و مهمترین ضعفاش در زمان کوتاه آن است. ایدههای اجرایی، نظیر گذاشتن آن پرده توری که زندانیان پشت آن هستند و گذاشتن مانیتورهایی که تک تک حرفهای آنها را ثبت و ضبط میکند؛ دیدنی از آب در آمده است. بازی درست با نور و موسیقیای که از رمق نمیافتد و به همراهی مخاطب با نمایش میانجامد از دیگر نکات مثبت «سمفونی کوچک سکوت» است. در صحنههایی که امکان روی سن بردنشان وجود نداشته، بسیار فکر شده تصویر شده است؛ که بهتریناش صحنه شکنجه زن است که هم پرداخت درستی دارد و هم از جان مایه گذاشتن زهرا بهروزمنش در اجرا به اثرگذاری هرچه بیشتر آن لحظات کمک شایانی کرده است، تا جایی که آن را به دیدنیترین صحنه نمایش مبدل میکند. البته کارگردان در برخی موارد هم نتوانسته به درستی شکنجههایی را که در مورد مردان اعمال میشود، به تصویر بکشد و آنها را با رفتارهای سادهای جایگزین کرده که سبب میشود هیچکدام از بازجوییها به اندازه بازجویی از زن اثرگذار در نیاید و نتواند آن اثری را که نمایشنامه اصلی میخواهد روی مخاطب بگذارد.
با همه اینها اما اجرای نمایشنامهای فلسفلی و سنگین با تعداد کارکترهای پرشمار که نیاز به ادراک از سوی مخاطب دارند در زمان شصت دقیقهای نمایش نمیگنجد و همین زمان کوتاه سبب شده برخی مخاطبان با گیجی سالن را ترک کنند و از هم دیگر بپرسند: «چی شد؟!» قطعا که چنین نمایشنامه پیچیدهای نیازمند زمان کافیست برای تهنشین شدن در ذهن مخاطب. اتفاقی که عملا در «سمفونی کوچک سکوت» رخ نمیدهد. از سویی به سبب همین زمان کوتاه کارگردان ناچار شده برخی اتفاقات مهم را تند پیش ببرد و برای همین شاید کمتر کسی در سالن فهمیده باشد شخصیت «ژان» که در این نمایش با عنوان «نام» از آن یاد میشود چطور سر از زندان درآورده و چرا منعی برای حضور او وجود ندارد؟! این در حالی است که در نمایشنامه اصلی این ورود با دلیل مشخص اتفاق میافتد. البته راستگو نیز با به تن کردن ردا برای آن شخصیت خواسته تا مفهوم را برساند اما برای کسی که نمایشنامه را نخوانده قطعا گنگ خواهد بود. نتیجتا علیرغم اینکه «سمفونی کوچک سکوت» اجرای حساب شدهای دارد و از نظر بصری چشمنواز و دیدنی است اما نمیتواند متن ثقیلی را که انتخاب کرده در آن بازه زمانی به مخاطبی که با متن اصلی بیگانه است به درستی بفهماند و طبعا که مخاطب وظیفه ندارد پیش از دیدن یک نمایش، نمایشنامه اصلیاش را بخواند و با آگاهی کامل به تماشای آن بنشیند.
راستگو و تیم او قطعا در آینده نزدیک کارهای مهمی روی صحنه خواهند برد و قطعا که اسمشان را بیشتر خواهیم شنید. او اما حتما باید به خاطر بسپارد که اگر علاقهمندیاش به آثار فلسفی و عمیق جدیست نباید از خسته شدن مخاطب واهمه داشته باشد و بخواهد نمایشاش را سریع جمع کند! نمایشهایی که در این حوزه دستهبندی میشوند جملگی طولانی هستند؛ از نمایش «در انتظار گودو» ی همایون غنیزاده که حتی میانهاش زمان استراحت برای مخاطب در نظر گرفته بود! تا نمایش «فرشته تاریخ» محمد رضائیراد که همین امسال به مدت زمان سه ساعت روی صحنه رفت! مخاطب اینگونه نمایشها جزء مخاطبین خاص هستند و قطعا درباره آنها نگرانیهایی که برای مخاطب عام وجود دارد؛ محلی از اعراب ندارد. مخاطب تئاتر میداند چه چیزی را انتخاب کرده و کارگردان نباید نگران خستگی او از زمان نمایش باشد. نگرانیای که تبدیل شده است به مهمترین پاشنهآشیل سینا راستگو در «سمفونی کوچک سکوت».