در حال بارگذاری ...
یک یادآوری به بهانه شهادت سپهبد قاسم سلیمانی

ضرورت بهادادن هنرهای نمایشی به باورهای ظلم ستیز

ایران تئاتر- ندا ثابتی: متن حاضر نگاهی دارد به اهمیت و ضرورت بهادادن در هنرهای نمایشی به ارزش های باورهای ظلم ستیزی در جهان امروز به بهانه شهادت سپهبد قاسم سلیمانی.

سیزده دی نود و هشت، در جهان، خبری پخش شد که سردار قاسم سلیمانی به همراه چند نفر دیگر که در اتومبیل بودند در عراق با حمله هوایی از طرف آمریکا و به دستور ترامپ به شهادت رسیدند.این خبر برای کسانی که دشمن های دیرینه انسان دوستی و مخصوصا دشمن مسلمان ها در جهان بوده اند، موجب خوشحالی شد و برای کسانی که مدافع حق طلبی و احیای عدالت در جهان هستند و برای جامعه مسلمان، مخصوصا در عراق و ایران و برای مردمی که قاسم سلیمانی را پدر معنوی خود در جریان شهدای مدافع حرم می دانستند و پس از شهادت پدران خود، قاسم سلیمانی را به چشم پدری مهربان و امین می دانستند، خبری دردآور و غیر قابل باور به حساب می آمد.
خبر شهادت قاسم سلیمانی تنها خانواده های شهدای مدافع حرم را اشک بار نکرد، بلکه برای کل مردم ایران که باور داشتند وجود و حضور قاسم سلیمانی در منطقه موجب شده است که سوریه سقوط نکند و امنیت ایران تامین شود و داعش نتواند از مرزهای ایران وارد کشور شود و او را یکی از مهم ترین عواملی می دانستند که برای حفظ وطن، تلاش های بسیاری کرده است، بسیار دردناک بود.
اما با تمام تاثر و غمی که به دل مردم ایران و همه انسان هایی که در سراسر جهان او را باور داشتند که انسانی حق طلب، شجاع و ظلم ستیز است، نشست، باور داشتیم که این دستور و اقدام ترامپ که حتی خارج از قوانین بین المللی و خارج از کنگره خودشان است و تصمیم و اطلاعی در این باره گرفته نشده و اقدام خودسرانه و خودخواهانه ترامپ محسوب می شود،تلنگری بود تا اتحاد و همدلی را در دل مردم بیشتر کند و همه برآن شدند که فریاد زنند، همه ما می توانیم باورهای قاسم سلیمانی را ادامه دهیم.
تحلیل و بررسی این اتفاق به این آسانی نیست و ریشه به وجود آمدن داعش و حمایت هایی که از او شده است  هم باید به طور دقیق بررسی کرد و نوشت.
هدف در این یادداشت بررسی و تحلیل جریان های سیاسی و ضد بشری نیست ، که البته بسیار مهم و ضروری است و تا به تحلیل و شناخت درست نرسیم، نمی توانیم متوجه شویم که تلاش ها و شهادت قاسم سلیمانی تا چه حد برای جامعه بشری و نه تنها برای مسلمانان مهم و ارزشمند بوده است.
هدف از این یادداشت مختصر آن است که یک بار دیگر به مفهوم درام توجه کنیم و به یادآوریم که در طول تاریخ ادبیات نمایشی جهان، همواره علت اصلی نوشتن نمایشنامه های بسیاری، اشاره کردن به ظلم و بی عدالتی در سطح جامعه یا کشور یا دوره ای از تاریخ بوده است.شکل و ماهیت ظلم همواره به طرق مختلفی خود را در طول تاریخ نشان داده است و ما در زمانی زندگی می کنیم که انواع و اقسام ظلم و جهل را در سراسر جهان شاهد هستیم.در همین زمان مدرن، هنوز شاهد تجاوزها، تعارض ها، ترورها، حمله و اشغال سرزمین ها، کودک کشی ها، برده فروشی ها، کشتن و غارت به شکل های مختلف هستیم.گویی فقط زمان تغییر کرده است و عالم مدرنیته به جای دوره قرون وسطی پدید آمده اما ماهیت ظالمان به همان سیاهی دوران نمرودها و فرعون های تاریخ باقی مانده است و فرقی بین حمله مغول ها و حمله طالبان و داعش نیست.
هنوز هم زنان و کودکان و سالمندان در این خشونت هایی که ریشه در جهل و خودخواهی دارد بیشتر لطمه ها را می بینند و عواقبش می شود فقر و قحطی و نداری و فرار و کوچ و پناهنده شدن و ویرانی خانه ها و بیماری و هزاران عواقب تلخ دیگر که انسان را از فضای امنیت و آرامش دور می کند.
این ظلم ها فقط برای مسلمانان یا برای مذهب شیعه نبوده است.در طول تاریخ دیده ایم  عده ای که تمایل به قدرت طلبی و کشور گشایی و دست یافتن به منابع و امکانات سرزمین دیگری داشته اند، با هر روشی سعی کرده اند که با زور و خشونت و قدرت های مادی خود، انسان های دیگری را به اسارت یا برده گی بگیرند و یا آنها را از سرزمین خود دور کنند تا بتوانند از منابع آن کشور بهره ببرند و یا سعی کرده اند که با باورهای دینی انسانها مبارزه سخت کنند و در این میان مسلمان ها و مذهب شیعه، بیشترین حمله ها و توهین ها را به خود دیده است.
در این روزگار که ریشه جنگ ها در کشورهایی همچو، سوریه، لیبی، لبنان، پاکستان،افغانستان و غیره ، علتش خودخواهی عده ای شده است که قوانین حقوق بشر و قوانین بین المللی را هم بارها زیر پا گذاشته اند، وجود افرادی همچو قاسم سلیمانی در این زمانه، به علت فقط محافظت از یک کشور یا دفاع از یک دین یا مذهب نیست، بلکه افقی بالاتر و معنایی عمیق تر دارد که باید در مفهوم آزادی و حق طلبی و عدالت و ستیز با ظلم و استکبار و استثمار جهانی جستجو کرد.
گرچه در اسلام حب به وطن از نشانه های ایمان آمده است ولی هیچ مرز مشخصی گفته نشده تا هر جایی ظلم و ستمی دیده می شود، سکوت کرد و فقط به داخل مرزها بسنده کرد.
از این رو افرادی از سالها پیش همچو شهید دکتر مصطفی چمران هم با تمام آن مدرک و درجه و اعتبار علمی اش که می توانست به آسایش دنیایی خود در امریکا ادامه دهد، راهی لبنان می شود و از لذت ها و تمام داشته های دنیایی خودش خداحافظی می کند تا به درد مردم لبنان تا جایی که در توان دارد برسد و بعد از انقلاب و شروع جنگ بعثی ها با ایران، طور دیگری به اهداف انسان دوستانه خود ادامه می دهد.
به راستی انسانی که حق طلب باشد برایش فرقی ندارد ظلم به مسلمان روا می شود یا غیر مسلمان، به شیعه یا سنی.هر جا ستمی می بیند مشتاقانه تلاش می کند تا کمکی کند به مظلومان و در این مسیر از مال و جان خود می گذرد.
قاسم سلیمانی فقط برای بچه های شهدای مدافع حرم، پدری معنوی نبود و فقط برای مردم سوریه و عراق و ایران، شخصی نبود که یاری رسان و مغز متفکر نظامی و دفاعی باشد، قاسم سلیمانی نماد انسانی حماسی است که حق طلب است و با ریشه ظلم و ستمی که مستکبران جهانی، سعی در نابودی حق طبیعی انسانها دارند، مخالف بوده است.
تلاش های او را نمی توان محدود به مرز خاصی کرد، او برای انسان متفکری که حقیقت را جستجو می کند، همچو ادامه دهنده امام حسین و یارانش است که بسیاری از متفکران و دانشمندان و نویسنده ها و هنرمندان غیر مسلمان در سراسر جهان ، راه و هدف امام حسین و شخصیت و اندیشه او را، بزرگ و انسانی و حق طلب دانسته اند.
برای تئاتر امروز، گفتن از این حقایق یک وظیفه و رسالت جمعی بین هنرمندان تئاتری می تواند محسوب  شود.
ترور قاسم سلیمانی را با هر اندیشه و اعتقادی نمی توان تایید کرد و خوشحال شد، مگر آنکه انسانیت درون ما به خواب رفته باشد.
ضرورت امروز در ادبیات نمایشی و کارهای اجرایی در تئاتر امروز ایران، به سمتی لازم است بیشتر هدایت شود که حرف روز هم گفته شود.
تحقیق و بررسی و ریشه یابی های تاریخی درباره ظلم ستیزی در سراسر جهان لازم است اما نمی شود از اتفاق های روز به همین راحتی گذشت و تسلیتی گفت و عبور کرد.
به قول ابن ابی الحدید، برخی انسانها همچو شیشه عطر هستند.او می گوید دشمنان حضرت علی وقتی قصد ترور او را کردند، فکر می کردند با ترور او همه چیز تمام می شود اما نمی دانستند که علی همچو شیشه عطری است که با شکستن شیشه ، فضا پر از عطر او می شود.
با ترور قاسم سلیمانی باز هم به این نتیجه می رسیم که هر چقدر انسانها بزرگ تر شوند، دشمنانشان بیشتر ولی ترسو تر و ترجیح می دهند که مخفیانه و ناجوانمردانه او را از پای درآورند.
عطر وجود او بیش از پیش در عالم بشریت جریان یافت و انگیزه ها برای مقابله و مبارزه با ظالمان و دیکتاتورها و تروریست های جهانی بیشتر شد.
افکار و باورهای او در بین افراد زیادی توسعه خواهد یافت و این راه با قدرت و امید بیشتری ادامه می یابد.
اکنون، جامعه تئاتری و مخصوصا نمایشنامه نویسان، این مقطع زمانی حساس را بهتر است با جدیت بیشتری ادامه دهند و آثاری نوشته و اجرا شود که ادامه همان راهی باشد که انسانهای بزرگ گام نهادند.
یادمان نمی رود تبعیض های نژادی، تبعیض طبقاتی، تسلط سرمایه داری، نگاه از بالا به پایین، سواستفاده از نیروهای جسمی و فکری، کودک کشی، نسل کشی، مخالفت با باورهای دینی و مذهبی، چپاول و غارت منابع مادی و زمینی ، که همه و همه اینها ریشه اش در افکار پلید قدرتمندان امریکایی، صهیونیستی، وهابی ها و غیره بوده است.
یادمان نمی رود در همان جنگ ایران و عراق، چه کشورهایی به صدام کمک کردند، اسلحه دادند، بمب شیمیایی دادند و حتی نیرو برایش فرستادند.
یادمان نمی رود که در عربستان سعودی حجاج ایرانی را در دو مقطع زمانی به شکل ناجوانمردانه ای به شهادت رساندند
یادمان نمی رود چه منافق هایی داشتیم که ضربه هایی در داخل و از خارج زدند و هنوز هم فریاد شادی شان را به دلیل شهادت قاسم سلیمانی می شنویم
امروز، روز سکوت و کناره گرفتن نیست
امروز محمود دولت آبادی هم می نویسد که به امثال قاسم سلیمانی نیاز داریم و با شنیدن خبر شهادت او، متاثر می شود و می نویسد، ایران بار دیگر یکی از فزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد. شخصیتی که سدی سترگ در برابر خون آشامان داعش براورد و مرزهای کشور ما را از نکبت حضور آنان ایمن داشت.
امروز طرفداران و علاقه مندان به شاهنامه ابوالقاسم فردوسی هم می نویسند که با شهادت قاسم سلیمانی به یاد رستم و شغاد می افتند که گویا انسان های دلیر و شجاع هیچوقت در جنگ روبرو نمی میرند.
امروز، روزی است که نه فقط برای ایران و نه فقط برای اسلام و نه فقط برای شیعه، بلکه برای کل جهان باید متحد شد تا ریشه ظلم  خشک شود
وجود دولتمردان امریکایی و صهیونیست ها و مجاهدین خلق و وهابی ها، همه و همه موجبات خسارات روحی و روانی و جسمی و مالی بسیاری شده است که در سراسر جهان، آرامش و امنیت را از بسیاری از انسانها گرفته است
قاسم سلیمانی هدفش فقط محافظت از ایران یا دفاع از حرم حضرت زینب و حضرت روقیه سلام الله علیها نبود، فقط کمک به مردم بی دفاع سوریه و عراق نبود، فقط دفاع از مرزهای ایران نبود که داعشی ها وارد نشوند، فقط دفاع از یک مکتب دینی و یک مذهب نبود، قاسم سلیمانی ذهنش و روحش، بیش از اینها هست و حرف مشترک و درد مشترک انسانهای مظلوم را درک می کرد
ما در تئاتر وظیفه داریم که بیش از قبل با موضوعیت ظلم ستیزی کار کنیم
اگر جهان در صلح و صفا باشد، خوب است که آثاری فانتزی و خیالی و رمانتیک خلق شود اما امروز، وقت آن است که با تکیه بر واقعیت های تلخی که در جهان می بینیم، دست به قلم بشویم
 قطعا در جامعه تئاتری ما، افراد بسیاری هستند که همت می کنند و اندیشه ای نو، تا در این راه با هنر خویش اعتراض کنند و قطعا هنر امروز جدا از درد کل بشر نیست و می تواند تاثیرگزار و مهم باشد.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران