در حال بارگذاری ...
نقد نمایش تالاب هشیلان اجرا شده در سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر

تاثیر تبعات ناشی از جنگ و ترس از اژدهایی که خفته است

ایران تئاتر-سید علی تدین صدوقی: نمایش تالاب هشیلان یک رئالیست اجتماعی و خانوادگی است؛ موضوعی که شاید در بسیاری از خانواده ها نظیر آن را بتوان یافت.

نوشین تبریزی به دور از اضافه گویی توانسته روابط فردی بین آدمها را نشانمان دهد. روابطی که بر اساس وقایع و اتفاقات زندگی شکل می گیرد. یک خانواده نسبتا سنتی با فرزندان تحصیل کرده ای که رویکرد امروزی دارند. چالش هایی که بر اثر همین تضاد ایجاد می شود و در نهایت عشق بین دخترخاله و پسرخاله ای که هیجده سال از دختر بزرگتر است. پسری که با لنگیدن پایش و سکوت و آرامشی که در حرکات و رفتارش دارد و مانند سربازها شلوار پلنگی به تن کرده ارتباط او را با جنگ و دفاع مقدس ازهمان ابتدا گوشزد می کند. پسر عشق دختر خاله را در عین حالی که خودش نیز عاشق اوست نمی پذیرد و با این درد یعنی عشق نافرجام ایام به سر میکند. همه فکر میکنند موضوع بیشتر بر سر اختلاف سن است اما این همه مشکل نیست. دختر در بخشی از نمایش حالش بهم می خورد و در نهایت به خواستگاری که کاسب است و با پدرش به نوعی همکار است ازدواج می کند.

تبریزی توانسته با بحران سازی ها و تعلیق های به موقع تماشاگران را به خوبی تا به انتها با نمایش همراه سازد. حتی در پایان نمایش نیز پرسش هایی در ذهن مخاطب کماکان خود نمایی میکنند. طنزهای کوچک و بجایی که در طی نمایش به کار رفته است؛ از تلخی فضا می کاهد و بزنگاه هایی را برای تماشاگران ایجاد می کند که این به نوبه خود از نکات قوت نمایش است. بازی نوشین تبریزی که بخش های طنزآمیز نمایش برعهده خود اوست در نقش مادر نیز قابل توجه است.

نمایش در لایه های زیرینش از تبعات جنگ می گوید؛ اینکه تاثیرات جنگ هنوز ادامه دارد و هنوز بعضی از اعضای خانواده را تحت الشاع قرار داده و علت اصلی بخشی از مشکلات آنها است.

چنانچه پسر خاله مجروح نبود و ترکش ها او را از مردانگی نیانداخته بودند؛ چه بسا به عشق دخترخاله اش پاسخ مثبت می داد؛ چرا که خود نیز سخت عاشق اوست. در این صورت دیگر هیچکدام از این اتافاقات نمی افتاد. دختر در کوه مورد تجاوز قرار گرفته و شوهرش همین را دست آویز رفتار غیرانسانی با دختر قرار داده است. در نهایت زمانی که شوهر او را به شدت کتک زده است دختر همه چیز را به خانواده اش می گوید و خود را از پشت بام پرت می کند و قطع نخاع می گردد. پسر خانواده نیز به دلیل مشکلات مالی نمی تواند با دختر مورد علاقه اش ازدواج کند. زمانی که پدربزرگ با فروش مغازه به پسر پول می دهد تا از دختر خواستگاری کند و سر زندگی خود بروند. پسر می گوید  دیگر به این پول احتیاج ندارد چرا که دختر برای همیشه به خارج از کشور رفته است. در واقع همه چیز در این خانواده که پدرشان حتی یک لقمه نان حرام سر سفره اش نیاورده و به همین دلیل هنوز در خانه پدر زنش زندگی می کند؛ بهم ریخته است. هرچند که رفتار مادر شاید بیش از اندازه نا مانوس و نامتجانس است به ویژه در خصوص رفتارش با دختری که پسرش می خواسته با اوازدواج کند. در مورد دخترخانواده، پسر خاله، شوهر دختر و دیگر مشکلات خانواده به اندازه کافی بحران ساز است. بحرانی دیگر آن هم برای پسر خانواده که در طی نمایش نیز رابطه و زندگی ار تاثیر چندانی در روند درام ندارد زیاده می نماید.  

اشاره به تالاب هشیلان، اژدها و افسانه بومی ای که حول آن در منطقه رواج دارد شاید به نوعی اشاره به اژدهایی باشد که هر لحظه امکان دارد سر بر آورد و فجایع دیگری را دامن بزند؛ اژدهای جنگ.

باید گفت نوشین تبریزی در مقام نویسنده و کارگردان؛ نمایشی درخور را ارائه داده است. نمایشی که چه به لحاظ متن و چه اجرا در سطح مطلوب و قابل قبولی است. کارگردانی و بازی ها نیز به همین گونه است. بازی های روان و بدون اغراق، راحت و قابل باور صورت پذیرفته اند.

شاید فقط تجاوز به دختر کمی دم دستی است و آن پرداخت دراماتیکی که لازم است را ندارد. به همین جهت به عنوان یکی از انگیزه های اصلی بحران های بعدی به اصطلاح لق می زند و باید بر آن کار شود. حتی اگر کوهی که دختر به آن رفته همان تالاب هشیلان باشد نیز می باید به لحاظ ماهوی و ارتباط های موضوعی و موضعی به صورت دراماتیزه تری به آن پردخت شود وگرنه اگر دختر مثلا دریک میهمانی یا گردش و تفریح با دوستانش نیز این اتفاق برایش می افتاد چه فرقی میکرد. در نهایت کوه رفتن او می باید قابل باور و همراه با دلیلی منطقی مبتنی بر شخصیت پردازی و پرداخت کل متن باشد. 




نظرات کاربران