در حال بارگذاری ...
...

نقد نمایش «ارواح» به کارگردانی «آنجلا استوکلین» - سوئیس حاضر در فجر38

ارواح و اشباح سرگردان

ایران تئاتر - محمد حسن خدایی : شیوه اجرایی گروه سوئیسی، مبتنی بر روایت‌های معناگریز چندپاره است. استفاده از نورهای موضعی، تغییر در شدت و دامنه منبع نوری، بکار بستن صداهایی وهمناک در کنار اصوات واقعی چون پارس کردن سگ، به محاق بردن حضور بازنمایانه تن اجراگر، حتی کمرنگ شدن امکان تمایزبخشی مابین اشیا و بدن‌ها، نمایش «ارواح» را واجد فرماسیونی تازه از سکونت در جهان کرده است.

«آنجلا استوکلین» با اجرای نمایش «ارواح» در کارگاه دکور تالار وحدت، بار دیگر این نکته مهم را گوشزد می‌کند که چگونه رویکردی خلاقانه می‌تواند یک مکان را تبدیل به فضایی اجرایی نموده و با امکاناتی محدود، مواجهه‌ای پدیدارشناختی با اشیا و آدم‌ها برقرار کند. فی‌الواقع اجرا چندان در قیدوبند معنا نمانده، مابین مشارکت‌کنندگان در اجرا با جهان مادی اطراف‌شان رابطه‌ای بی‌واسطه ترتیب می‌دهد که هراسناک و لذت‌بخش است. رویکرد پدیدارشناختی چندان با نشانه‌ها کاری ندارد و مقهور تاریخمندی اشیا و آدم‌ها نمی‌شود. بلکه این اتصال غیرمنتظره و نابهنگام با سطوح، رنگ‌ها و صداهاست که به فهم ما از سازوکار اجرا میدان می‌دهد. دیگر خبری از تماشاگران منفعل نشسته بر صندلی نیست و فرآیند اجرایی کردن ایده‌ها، در همکاری و رابطه دیالکتیکی اجراگران و تماشاگران خلق می‌شود. «آنجلا استوکلین» در تدارک آن نوع فضاسازی است که هراس انسان را از زیستن در وضعیت مدرن بازتاب دهد. پس تلاش می‌شود که مکانیسم بازنمایی کنار گذاشته شده و نسبت مساله‌ساز بدن، ذهن و احساسات با جهان عقلانی و صنعتی‌ از نو روایت و تاحد امکان بحرانی شود. این فرق تئاتر ما با تئاتر تجربه‌گرای معاصر اروپاست که مسئله‌اش سوژه و هویت آن است. اصولاً آگاهی سوژه مدرن اروپایی با مردمان خاورمیانه متفاوت است و اجرایی مانند «ارواح» نشان می‌دهد که دغدغه آنان، چندان معطوف به سیاست بقا و مسائل حاد معیشتی و اقتصادی نیست و در کارهایشان بیشتر با هستی‌شناسی، اضطراب وجودی و هراس‌های ذهنیت‌باورانه مواجه‌ایم.

   شیوه اجرایی گروه سوئیسی، مبتنی بر روایت‌های معناگریز چندپاره است. استفاده از نورهای موضعی، تغییر در شدت و دامنه منبع نوری، بکار بستن صداهایی وهمناک در کنار اصوات واقعی چون پارس کردن سگ، به محاق بردن حضور بازنمایانه تن اجراگر، حتی کمرنگ شدن امکان تمایزبخشی مابین اشیا و بدن‌ها، نمایش «ارواح» را واجد فرماسیونی تازه از سکونت در جهان کرده است. کلمات حذف شده‌اند و همچنین بدن‌ها در اشیا و ادوات دنیای صنعتی، مستحیل گشته‌اند. واقعیتی که به سوژه‌زدایی منجر شده و انسان‌ها را به ارواحی سرگشته و سرگردان بدل کرده است که در حال بلعیده شدن هستند. دیگر با عینیت قابل ادراک جهان روبرو نیستیم و تنها اشکالی دفرمه و از وضوح افتاده از سوژه انسانی است که بر ما نمایان شده و بر وهمناکی زیست‌جهان ما شدت بخشیده است. فی‌المثل در ابتدای نمایش، وقتی یکی از اجراگران در اتاقکی چوبی قرار گرفته و مانند حیوانات محصور در باغ‌وحش، گرد خود می‌چرخد و ژست‌هایی در تمنای تصاحب یک امر ناپیدا از خود به نمایش می‌گذارد، اندک اندک پرده‌هایی دورتادور اتاقک قفس‌مانند کشیده شده و تصویری که از آن موجود شبه‌انسانی از طریق ویدئو بازتاب می‌یابد، ناپیدا می‌شود. گویی نیرویی ماورایی قصد کرده که حتی بدن سیاست‌زدایی‌شده و در ساحت بیولوژیک مانده آدمیان را از عرصه نمادین محو کند. این وضعیت در صحنه بعدی به شکل دیگری تدوام می‌یابد. در این صحنه اجراگران را مشاهده می‌کنیم که در تلاش هستند نوعی از تعقیب و گریز، ساختن و تخریب کردن را با استفاده از نور، سطوح مستطیل شکل پلاستیکی و... برسازند، بار دیگر ورطه محنت‌افزای زیستن در وضعیت بی‌ثبات جهان معاصر رخ می‌نماید و به مانند فیلم‌های آخرالزمانی، صحنه مملو می‌شود از سیاهی، ارواح و اشباح هولناک.

اجرای نمایشی چون «ارواح» از منظر زیباشناسی هم قابل اعتناست. اینکه چگونه می‌توان خارج از مناسبات مادی این روزهای تئاتر، فرم‌های اجرایی تازه را تجربه کرد که چندان به انقیاد مناسبات متن مکتوب درنیامده و تمنای فهم پدیدارشناختی مناسبات دنیای معاصر را دارد. اجرا گشوده به مشارکت است. تماشاگران در کارگاه دکور بنابر ضرورت و علاقه، حرکت می‌کنند و از منظرهای مختلف، به تماشا می‌نشینند. همکاری بازیگران ایرانی با گروه سوئیسی، مرزی که اغلب در این قبیل اجراها مابین میزبان و میهمان برقرار است را تا حدودی مخدوش کرده و حال این تمهیدات اجرایی است که اهمیت می‌یابد. در نهایت می‌توان «ارواح» را پیشنهادی تازه برای فضای تئاتری کشور در نظر گرفت. نوعی تجربه‌گرایی که مقهور معنا نمی‌شود و حواس پنجگانه تماشاگران را به چالش می‌کشد. تئاتر این روزهای ما بیش از هر چیز به تجربه کردن و تامل در نسبت تولید مادی تئاتر با تماشاگر احتیاج دارد. اینکه در جایگاه مخاطب، می‌توان در اجرا مشارکت خلاقانه داشت و قسمتی از فرآیند خلق آن بود. به میانجی «ارواح» می‌شود بار دیگر به حیات سیاسی و اجتماعی اشیا فکر کرد و با رویکردی پدیدارشناختی، آنها را به امری نابهنگام و نامنتظره بدل کرد؛ اشیا به مثابه ارواح.       

 

*کارگروه نقد آثار سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر