در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «جایی برای هیچ کس» به کارگردانی «مهدی تقی زاده» حاضر درفجر38

غیاب روزنه‌های امید

ایران تئاتر - محمد حسن خدایی : شخصیت‌ها میان پناه بردن به مادیات و یا چنگ زدن به امر معنوی، در نوسان هستند. اگر میراث خانوادگی، همان زمینی که روزگاری موجب رونق بود و این‌روزها گرفتار خشکسالی و سترونی است، به فروش برسد، یحتمل همبستگی و کیان خانواده از هم خواهید پاشید و مصایب تازه سربر خواهد آورد.

«جایی برای هیچ کس» با طراحی صحنه ناتورالیستی و بازی‌هایی واقع‌گرایانه، روایتی از زوال و اضمحلال خانواده‌ای در سیستان و بلوچستان است. پدر یا همان پیرمردی که «حاج بابا» نامیده می‌شود، غایب است و فرزندان خانواده این روزها گرفتار معیشت و حفظ کرامت انسانی هستند. گویا مادر خانواده هم سال‌ها پیش فوت کرده و هر کدام از فرزندان تلاش می کنند تا قسمتی از بار زندگی را بر دوش کشیده و تداوم نهاد خانواده را ممکن سازند. «آتوسا ریگی» در‌مقام نمایشنامه‌نویس، فضایی کمابیش زنانه را خلق کرده که تکثری از اخلاقیات متضاد و کنش‌ورزی‌های مبتنی بر جنسیت و زنانگی است. حتی حضور تنها پسر خانواده که مردی در حدود چهل ساله است، بر این حجم انبوه گفتارها و کردارهای زنانه خدشه چندانی وارد نمی‌کند. اینجا هم نسبت زنان با شیوه مادی تولید جامعه آن‌چنان آشکار نمی‌شود و بیشتر زنان در خانه روزگار گذرانده و مولفه‌هایی چون میراث خانوادگی یا تمول مالی مردان هستند که هویت و عاملیت سوژه‌های زنانه را تعین می‌بخشد. مهدی تقی‌زاده در جایگاه کارگردان بیش و کم به متن وفادار است و تلاش دارد فقر و فلاکت وضعیت را به شکل دقیق به نمایش درآورد. جهان فروبسته‌ای که بازنمایی می‌شود گویی تنها از طریق فروش زمین کشاورزی و یا اجرای دوباره مراسم تعزیه، راهی به رهایی خواهد یافت. از این منظر شخصیت‌ها میان پناه بردن به مادیات و یا چنگ زدن به امر معنوی، در نوسان هستند. اگر میراث خانوادگی، همان زمینی که روزگاری موجب رونق بود و این‌روزها گرفتار خشکسالی و سترونی است، به فروش برسد، یحتمل همبستگی و کیان خانواده از هم خواهید پاشید و مصایب تازه سربر خواهد آورد. بنابراین دختر بزرگ خانه که نقشی تعیین‌کننده در رتق و فتق امور دارد و گفتار نهایی را بر زبان می‌راند، با توجه به رویابینی‌های تکرارشونده خواهر کوچکش، همه را به برگزاری مجدد مراسم تعزیه دعوت می‌کند؛ یعنی کنار گذاشتن امکان مادی و عزیمت بسوی معنویت‌گرایی.

اجرا منقاد بازنمایی محرومیتی است که این روزها در سیستان و بلوچستان مشاهده می‌شود. حتی نام «جایی برای هیچ کس» هم به شکل استعاره‌ای بر سترونی و مصیبت آن خانه و کاشانه اشاره دارد. در جایی از اجرا، یکی از خواهران به عروس بیمار که نازاست و گرفتار سرطان است، طعنه می‌زند که زمین کشاورزی شبیه بدن اوست و نابارور است. ارجاع به برگزاری مناسکی چون تعزیه و اتصال با ائمه اطهار و یاری طلبیدن از آنان، درنهایت همچون امیدی پدیدار می‌شود که اعضای خانواده از سر استیصال به آن پناه برده و گویی راه دیگری ندارند. یعنی استفاده ابزاری از تعزیه و فضای معنوی آن. از قضا اجرا می‌توانست از طریق بحرانی شدن فرم و استفاده از امکانات روایی تعزیه، از این مصیبت‌نگاری فزاینده، اندکی فاصله گرفته و بیان تازه‌ای از اقلیمی که از آنجا می‌آید، برای تماشاگران به ارمغان آورد. به‌هرحال رویکرد ناتورالیستی اجرا، در بازنمایی هرچه تمام‌تر فلاکت، کمابیش احساسات مخاطبان را نشانه رفته و چندان گشوده به سردی و عینیت‌باوری رئالیستی نیست. اما دقایقی از اجرا، فی‌المثل مواجهه عروس خانواده با دختر معتاد و نافرمان، با آنکه جنسیت‌زده می‌نماید اما نوعی فرا رفتن از مصیبت‌باوری اجراست. ای کاش گروه اجرایی لحن و بیان دیگری را می‌آزمود تا در دام کلیشه‌هایی نیفتد که رسانه‌ها مدام از سیستان و بلوچستان در حال بازتولید هستند. کلیشه‌هایی که بر واقعیت‌هایی چون فقر، خشکسالی و توسعه‌نیافتگی بنا شده و بی‌آنکه نقدی بر وضعیت باشند در نهایت فقر را با عادی‌سازی و روایت تکرارشونده، زیباشناسی می‌کنند. به عنوان نمونه، اینکه برادر خانواده به کار قاچاق سوخت مشغول است، یا خواهری که برای فرار از این مهلکه، به دانشگاهی دور رفته و ازدواجی بی‌ربط کرده و حال با فلاکت بیشتر به خانه برگشته، در نهایت در خدمت همان تصویری است که مرکزنشینان از آن خطه دارند. گروه اجرایی به روایتی خلاقانه‌تر احتیاج دارد که چندان از واقعیت منفک نباشد و توامان مقهور بازنمایی‌اش هم نشود.

درنهایت می‌توان بازی به نسبت قابل قبول بازیگران را مثال زد و امید داشت که بیش از گذشته در فضای تئاتر کشور امکان مشارکت داشته باشند. سیستان و بلوچستان پر است از امکان روایت و شگفتی. ای کاش به ظرفیت‌های نامکشوف آن منطقه بیشتر عنایت شود و نمایش‌های مملو از نابهنگامی، تخیل و رازورزی ارائه گردد. این البته کمترین آرزوست و باید به انتظار نیروهای تازه نفس بود.  

 

* کارگروه نقد آثار سی و هشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر




نظرات کاربران